به گزارش خبرآنلاین به نقل از نیویورک تایمز، در نظر اول شاید مطالب و گفته های کتاب «ایان برمه» با موضوع تقابل سیاست و دین به خواننده احساسی دست بدهد که فکر کند این نوشته ها غیر منطقی و کوته نظرانهاند ولی در «این خدایان: مذهب و دموکراسی در سه قاره» او به طور عمدی رابطه بین سیاست و عقیده در بریتانیا، هلند، فرانسه، چین، ژاپن و ایالات متحده را مقایسه می کند و بر خلاف تمام کلیشه های موجود در رسانه های جهان که آمریکایی ها را مذهبی، فرانسوی ها را متعصب و ژاپنی ها را بی دین معرفی می کند وی مسئله ای کاملاً معکوس مطرح میکند که شاید همین مسئله در نظر اول کوته نظرانه به نظر می آید ولی او کنایه هایی را به واقعیت نزدیک می کند که شاید کمتر کسی تا کنون به ذهنش خطور کرده باشد.
«ایان برمه» با مثال فرهنگ ها و سیاست های حاکم بر کشورها سعی می کند نظریه خود را جامه واقعیت بپوشاند که سیاستهای کشورهای مختلف قاره های مختلف بر اساس فرهنگ و علایق مردم خود رفتار میکنند و مثلاً اینکه انگلیس و هلند دارای مردمی با احساسات ضد امپراطوری و سیاستی غیر مستقیم دارند. وی عنوان می کند که مسیحیت نظامی آمریکایی و سکولاریسم نظامی اروپا از اضطراب تغییر فرهنگ های خود ناشی می شود و اینکه گروههای جهاد اسلامی بیشتر از اینکه یک مسئله تعصب دینی باشد یک مسئله سیاسی بوده و بیشتر از یک مسئله سنتی یک نمونه از مشکلات مدرن جامعه غربی است.
در جامعه آمریکایی که مردم خود را مذهبی می دانند و در حمله به کشورهای دیگر دولت این کشور سعی می کند با آموزه های دینی خود را توجیه کند و در جوامع اروپایی که خود را سکولار می دانند و گروههای مذهبی اسلامگرا را انسانهایی غیر منطقی و تروریست خطاب می کنند و از آن طرف در قاره های دیگر کشورهایی مثل چین و ژاپن بیدین معرفی می شوند، باید دید خداوند چه چیزی را دوست می دارد. آیا دین واقعاً کشتار مردم را دوست دارد یا وقتی گروهی تروریست مسلمان معرفی شده و یا گروهی به دلیل داشتن سنت های قدیمی و به عبارت دیگر دینهای باستانی یا همان بودا، کافر معرفی می شوند، حق با کیست؟
به اعتقاد نویسنده مسئله دین در نگاه سیاست مانند توضیح قسمت های مختلف درختی است که از بالا به جنگلی نگاه کنیم و بخواهیم درباره درختان آن اظهار نظر کنیم. در جایی که سیاستمدارانی مثل ریگان همیشه به کلیسا می روند و کشورهای اروپایی به اصطلاح سکولار را مسخره میکنند که کلیساهای آنها همیشه خالی است ولی در سیاست های خود کوچکترین آموزه ای از دستورات مسیح و حداقل نوشته های انجیل های اخیر را عمل نمیکنند و به سادگی به کشورهای دیگر حمله می کنند، چه باید گفت؟
برمه در کتاب خود در اصل با انتخاب عنوان سه قاره می خواهد بگوید که مثلاً در کشورهای اروپایی که حتی خود را سکولار معرفی می کنند حتی به غیر از مسلمانان و یهودیان، کاتولیکها و پروتستان ها، با صلح وصفا کنار هم زندگی می کنند و هرگز این مسئله را یک کار برجسته عنوان نمی کنند و کشورهایی مثل ژاپن و چین که شاید کمونیستی و بودایی باشند ولی حداقل بهتر از آمریکاییها به آموزه های مسیح عمل می کنند که تنها پیامش برای جهانیان زندگی در صلح بود.
در نهایت پیام نویسنده این است که مردم قاره های مختلف باید به ادیان قاره های دیگر احترام گذارند و اصرار دارد بگوید که پایبندی به دینی نمی تواند دلیلی موجه برای کشتن انسانهای دیگر با ادیان دیگر باشد کاری که امروزه هم گروههای افراطی به اصطلاح مذهبی انجام می دهند و هم گروههای مسیحی اوانجلیستی تندرو در آمریکا در پیروی از سیاستمداران این کشور در کشورهای دیگر پیاده می کنند و در حقیقت دین مسئله ای نیست که بازیچه دست سیاست و دموکراسی شود.
نظر شما