او دست به كار نوشتن كتاب گونه سينمايي؛ لحن و نظام ارزشي شد و خودش آن را منتشر كرد. كتاب الان در قفسه سينمايي كتابفروشيهاست. ميتوان درباره نگاه و روش عليرضا كاوه به مقوله بحثانگيز ژانر بحث كرد و در بسياري جاها روش و منش او را نقد كرد، اما اول بايد اين خبر را شنيد كه چنين كتابي منتشر شده و بعد حوصله كرد و كتاب را خواند و بعد نشست و بحث كرد و نقد نوشت. اين گفتوگو نخستين قدم براي اين هدف است.
چرا آنقدر طرح موضوع ژانر در سينما برايت اهميت داشته كه تصميم گرفتي كه با هزينه شخصي كتابي در اين باره به زبان فارسي منتشر كني؟
بحث ژانر در ايران به شكلي بايسته مورد توجه قرار نگرفته است. شما نشريات سينمايي را كه نگاه ميكنيد، ميبينيد نزديك به صفر به اين موضوع پرداختهاند. البته چند كتاب در سالهاي اخير چاپ شدهاند، كه من در كتاب آنها را معرفي كردهام. اين نكته خيلي مهم است كه ما به الگوها، براي ساخت فيلم توجه داشته باشيم. مانند اينكه كسي شعر بگويد، اما واژگان را نشناسد. همين به وضعيت نشر هم سرايت كرده است. اگر به كساني كه مدتهاست در زمينه ژانر كار ميكنند، مراجعه كني ميبيني كه از اين موضوع ابراز ناراحتي ميكنند. البته وضع نشر در ايران خوب نيست. مردم كتاب نميخوانند و توليد كتاب مثل فيلم دخل و خرجش نميخواند. ناشرها از آينده كار بيمناك هستند و ترجيح ميدهند كاركمترين پيامد را به دنبال داشته باشد يا به عبارتي بيدردسر. من فكر كردم كه كارنبايد فداي مصلحت شود. چاپ اول با خودم. خوشبختانه كار به چاپ دوم رسيد. ناشر، روزنه كار، كار را پسنديد و منتشر كرد.
درك از ژانر در ايران تا چه حد استاندارد است؟
موضوع ژانر در ايران با وضعيتي كه در چند سال پيش داشت قابل مقايسه نيست. در سالهاي قبل، از ژانر به عنوان ضعف در فيلمها ياد ميشد. البته بخشي از اين به الگوگيري از ايدههاي قديمي در نظريهپردازي هُنري چپ هم وابسته است كه موجب اين شد كه در همه ادوار فيلمسازي، حتي در دوره فيلمسازي كه امروز به عنوان دوره موج نو از آن ياد ميشود، فيلم بر اساس گونهها ساخته نشد. يعني بيشتر به دنبال اين درك اشتباه بودند كه فيلم بايد «پيام» داشته باشد. الان وضع فرق كرده، حتي در سينماها وقتي مراجعه ميكني در كنار اسم فيلم قبل از اسم كارگردان، ژانر آن آورده شده است، يا در نمايش سيما هم همين جور. اين موضوع نشاندهنده آگاهياي است كه با «مصرف بيننده» به وجود آمده است. قصد اينكه ارزيابياي از درك درست يا اشتباه از مفهوم ژانر بشود را ندارم، اما اين واژه خيلي بيشتر استفاده ميشود. حتي در بين سياست مدارا.
كتاب به زمينه ادبي ژانر اشاره نميكند. علتش چيست؟
در كتاب اين هست كه هدف، ژانربندي ادبي نيست و گونه سينمايي با نوعِ ادبياش فرق دارد. در كتاب بين «تصوير» و «واژه» تفاوت گذاشته شده است. يعني تقدسي كه در عبارت «در آغاز كلمه بود...» هست از آن گرفته شده. يا بهتر است گفته شود: در آغاز تصوير بود.
شيوه خاصي در نوع نوشتار كتاب وجود دارد؟
كتاب بر اساس شيوه فعلي نوشتار در فارسي نوشته شده است. يعني چند زبانه است. خود شما و همه ما امروزه فارسي را در پيامك و رايانه با حروف ديگري مينويسيم. فكر ميكنم اشكالي نداشته باشد، اگر به اين واقعيت توجه كنيم كه بايد معادلهاي فارسي براي سينمايي نويسي در نظر گرفت. اگرادعاي نظريهپردازي وجود دارد، پس چرا به انتخاب معادلها توجه نشود. اما مشكل بعدي اين است كه معادلها ممكن است باعث گيج شدن خواننده بشود. پس در مواردي پيشنهاد قبلي در كنار پيشنهاد جديد آمده است تا معادل جديد جايگاه مناسب خود را در ذهن خواننده پيدا كند. پانويسها به كمترين ميزان تقليل داده شدهاند تا خواننده با يك متن بيشتر روبهرو باشد. يك سنت عدم اعتماد به نفس در نشر فارسي وجود دارد كه به دليل كتابسازيهاي رايج به وجود آمده است. اين اثري است كه محكم ميشود در موردش گفت كه كتابسازي نيست و حاصل تمركز يك نفر بر سينما در قرن حاضر و در كشور ايران است. البته با استفاده از دانش روز.
اخيرا توجه به ژانر در سينماي ايران با توجه به ترجمه كتابهايي در اين زمينه بيشتر شده. فكر ميكني كافي است؟
هميشه فكر ميكنم كه جا براي كار در مورد ژانر هست. بيشتربه اشتباه فكر ميشود كه ژانر همه تقسيمبنديها در مورد فيلم را پوشش ميدهد. به همين دليل در سالهاي اخيرمتمركز بر اين موضوع كار كردم. دو تا كار آماده دارم كه اميدوارم بتوانم امسال چاپ كنم. كه البته مفصلتر از اين كار هستند.
مهمترين دليل عدم تنوع ژانري در توليدات سينماي ايران را چه ميداني؟
در سينماي ايران، به سنت سينماي آسيا بخش قابلتوجهي از فيلمها به ژانر ملودرام اختصاص دارد. در مرحله بعد كمديها قرار دارند. در بين بينندههاي امروز سينماي ايران به فيلمهاي كمدي اقبال خوبي نشان داده ميشود. دليلش هم در وضع سخت زندگي معيشتي مردم است. با اين حال گونههاي جنگي و هر از چندگاهي تريلرهاي سياسي هم در بين توليدات سينماي ايران وجود دارد. واضح است كه نظام توليد اين گونهها را بيشتر ميپسندد و زمينه توليد آنها را فراهم ميكند. ما يك نظام توليد فيلم غيردولتي نداريم كه بتوانيم بر اين اساس گونهها را در يك فضاي رقابتي ارزيابي كنيم. بيننده ايراني نياز سينمايي خودش را از فيلمهاي ايراني تامين نميكند. به همين دليل وجود سينما در ايران بيشتر از آن كه با فيلمها باشد با خبرسازي دستاندركاران سينما رونق دارد.
توليدات موسوم به گروه هنر و تجربه را ميشود با نظريه گونهها توضيح داد؟
سينماي هنر و تجربه به مرور يك گروه خاص بيننده را تربيت ميكند. با اينكه فيلمهايي كه تا به امروز ساخته شدند هنوز امكان ارزيابي كافي به دست نميدهند، تا بتوان به اين نمونه بيننده اشاره دقيقي كرد، ولي ميشود منتظر آينده ماند. البته در گروه فيلمهاي هنر و تجربه هم حساسيتهاي رسمي رعايت ميشوند. يعني بالندگي و غيررسمي بودني كه به عنوان نمونه در موسيقي زيرزميني هست، اينجا نيست. بيننده ايراني شجاعت ديدن فيلمها را دارد.
فروش فيلمها را چطور تحليل ميكني؟
فروش خوب فيلمهايي كه در گونههاي كمدي و سياسي ساخته ميشوند و بيشتر گفتوگو محور هستند، نيز به دليل خستگي مخاطبان از كلام رسمي در رسانههاست. تماشاگر در اين آثار به يك قلقلك كلامي دلخوش است كه بخندد. اما سازندگان و توزيعكنندگان بيشتر هدف استفاده مادي يا اينكه اسمي از خود باقي بگذارند دارند، تا اينكه كار خوبي ارايه بشود.
در سينماي ايران استثنا بايد زياد داشته باشيم؟
تنها موردي كه به نظرم ميرسد، در سالهاي اخير خلاف اين جريان بوده خانه پدري عياري بوده كه از قضا به لحاظ گونهبندي هم در جريان معمول قرار نميگيرد. يعني از معيارهاي رسمي در نگاه به وضع زن و خشونت تبعيت نميكند. نكته جالب در مورد فيلم اين است كه براي گرفتن جايزه هم ساخته نشده كه نظام رسمي سينمايي در ايران از آن به عنوان يك ويترين در جشنوارههاي خارجي استفاده كند. اينكه عياري از «سينماي آزاد» شروع كرد و با حفظ ميل به نوگرايي، ديگردغدغههاي آن دوران را ندارد، به نظر من نشانه تعالي در كار اوست. كمكم فيلمسازاني كه به سينما نه براي جشنو اره و نه براي گيشه فكر كنند، بيشتر خواهد شد. البته زماني كه سينماگران به رسانه سينما در حين توليد بينديشند بيشك دستاورد در گيشه و جشنواره و به يك عنوان كليتر، اقبال بيننده، هم خواهند رسيد. در اين زمان توجه به الگوها و گونه آشكار ميشود. خانه پدري فكر ميكنم به همين دليل اگر نمايش داده شود، فروش خوبي خواهد داشت.
سينماي امروز ايران را با هدايت به سمت تنوع ژانري ميتوان به رونق نزديك كرد؟
در نظام توزيع، دو گروه بزرگ بيننده كه مصرفكنندگان فيلمهاي هاليوود و باليوود بودند، حذف شدند. ما بينندهگونه نداريم. البته بينندهها در نمايش خانگي اين را جبران ميكنند. همه فيلمها به روز ديده ميشوند. اثبات آن هم با معيارِ ارزيابي قوي ميتواند صف جشنوارهها باشد. بينندههاي عادي از حرفهايها بهتر فيلمها را ميشناسند. نسل جديد سينماگران در ايران تواناييهاي خيلي خوبي دارند اما نظامِ رسمي سينمايي آنها را به دو مسير هميشگي (تجاري/ جشنوارهاي) سوق ميدهد، كه هيچ كدام به الگوهاي سينمايي اهميت نميدهند. و بيشتر برآوردهكننده حساسيتهاي مسوولان و نگرشهاي تجاري زودگذر هستند.
5858
نظر شما