تسنیم نوشت: فرزند آیت‌الله طالقانی معتقد است برخی جریان‌ها درصددند از نام پدرش سوءاستفاده کنند. هرگاه بخواهند به سرعت عکس طالقانی را بالا می‌برند و زمانی‌که کارشان تمام می‌شود پایین می‌آورند.

مهدی طالقانی فرزند آیت‌الله طالقانی درباره رفتار این روحانی برجسته با منافقین اظهار داشت: پیشکسوت‌های مجاهدین به راه راست هدایت شده بودند. مثلا در جیب اینها همیشه یک قرآن بود. حنیف‌نژاد همیشه یک قرآن در جیبش بود و شب‌های جمعه بچه‌های دانشگاه را به کوه می‌برد و برای آنها تفسیر قرآن می‌گفت. موسسین سازمان یعنی حنیف‌نژاد، سعید محسن، بدیع‌زادگان از جمله این افراد بودند. 

اهم اظهارات مهدی طالقانی را بخوانید:

* شما وصیت بدیع‌زادگان را بخوانید. پدرش وصیتش را برای ما آورد. اینها افرادی بودند که جانشان را هم در راه خدا گذاشتند. هر آدمی اشتباهاتی دارد. خیلی از بزرگان ما هم اشتباه کرده‌اند. مگر می‌توانیم منکر اشتباهات خود شویم. آنها هم اشتباه داشتند ولی آدم‌های متدینی بودند. اینها از مسجد هدایت جذب مرحوم طالقانی شدند.

* اعضای موسس سازمان افراد متعهدی بودند. حال برخی دوستان ایراداتی دارند و می‌گویند نوشته‌های اینها به مارکسیسم نزدیک است ولی چیزهایی که ارائه کرده بودند، چنین نیست. بعد از سال 50 هم فاتحه مجاهدین خوانده شد و نسل‌های بعدی آنها التقاطی و عده‌ای از آنها چپ شدند و نتیجه‌اش شد سازمان منافقین به سرکردگی مسعود رجوی ابله.

* {در پاسخ به سوالی درباره تفکیک قائل شدن میان موسسین سازمان مجاهدین با نسل‌های بعدی}: بله؛ تا سال 53 الی 54 خیلی از علما باز به اینها کمک می‌کردند ولی بعد سال 57 و انقلاب، برخی از اینها در چارچوب بچه مسلمانی جلو آمده بودند. وقتی با این عنوان جلو آمدند با خیلی‌ها نزدیک شدند. مثلا منزل مرحوم طالقانی، در بیت امام با سید حسین خمینی و مرحوم اشراقی و با آقای هاشمی نزدیک بودند. اشکالی هم نداشت چون اینها هنوز ماهیت‌شان را نشان نداده و دست به اسلحه نبرده بودند. تصور آقایان این بود که سران سازمان مشکلاتی دارند اما دنبال این بودند که جوانان خیلی به‌سوی اینها جذب نشوند. باید این نکته را گفت که اعضای سازمان تا سال 60 هنوز ماهیت شیطانی خود را نشان نداده بودند.

* نسل دوم مجاهدین خلق، وقتی چپ شدند، روحانیونی که به اینها کمک می‌کردند، فاصله گرفتند. تقی شهرام یک قراری گذاشت با آقای طالقانی و حاج مهدی غیوران آقای طالقانی را برد پیش شهرام. وقتی آقا را بردند پیش وی، تقی شهرام پایش را دراز کرد و به سوی ایشان اسلحه کشید و گفت کمک خود را قطع نمی‌کنید و اگر قطع کنید تو را خواهیم کشت و «شهیدنمایی» می‌کنیم. این واقعه در سال 54 بوده است. گروه چپ آنها که اصلا تکلیفشان معلوم بوده است.

* اینهایی که سال 57 به رهبری مسعود رجوی آمدند، در چارچوب اسلامی آمدند و خود را نشان دادند، نه به‌عنوان یک گروه چپ. منتها در همان اول هم جفتک‌هایی انداختند و خیلی‌ها با اینها برخورد کردند. اولین کسی‌که بیشتر از همه با این افراد برخورد کرد مرحوم طالقانی بود.

* می‌خواستند در مجلس وارد شوند اما قانون اساسی را قبول نداشتند. مسعود رجوی به‌عنوان اعتراض به مکانی‌که از اینها گرفته‌ شده بود که همان ساختمان وزارت بازرگانی بود اعتراض کرد. رجوی آمده بود اعتراض کند به او گفته بودند، پیش طالقانی نرو که از دستت ناراحت است. رفت پیش آقای طالقانی و ایشان او را با فحش بیرون انداخت.

* آخرین سال عمر آقا ایشان تکلیفش را با همه روشن کرد. چنان‌که 19 شهریور 58 آقا فوت کردند و اینها تا سال 60 در این مملکت فعال بودند و سمینار می‌گذاشتند، ارگان مطبوعاتی داشتند و جمعیت‌های چند هزارتایی داشتند. حال یک عده از خودی‌های ما که واقعا مشکلاتی با طالقانی داشتند بر سر افکار طالقانی انتقاد داشتند. آقا معتقد بود که روحانیون بهتر است مسئولیت قبول نکرده و در مساجد آدم تربیت کنند.

* با این حرف‌های طالقانی مشکل داشتند درحالی‌که این حرف امام هم بود. آمدند به آقای طالقانی گفتند که بیایید رییس‌جمهور شوید. ایشان فرمودند چهار روز است که به من این حرف را زده‌اند و من خوابم نبرده است. «برای تمسخر گفتند» و بعد ایشان پاسخ دادند که عزیزم ما خیلی توان داشته باشیم برویم در مساجد آدم تربیت کنیم. اگر توان این کار را نداشتیم برویم کارهای دیگر بکنیم. خیلی از آقایان از حرف‌های مرحوم دلخور بودند.

* {درباره حضور روحانیت در عرصه اجرایی بعد از دولت موقت}: بعد از آن دولت شهید رجایی آمد. البته ترور شدند ولی ما می‌بایست به دیگران هم اطمینان می‌کردیم. این دوستان به هر حال خوششان نمی‌آمد از این حرف مرحوم طالقانی. ایشان رفتند خدمت امام و مصوبه گرفتند از امام که شورا‌ها تشکیل شود. من فکر می‌کنم اگر ایشان در حال حاضر در قید حیات بودند و وضعیت شوراها را مشاهده می‌کردند، می‌گفتند من حرفم را پس می‌گیرم.

* {درباره تناقض پیشنهاد شورا با اعتقاد به ولایت‌فقیه}: آن زمان می‌گفتند اگر امام برود، چه کسی جایگزین شود. تصور این بود بعد امام خمینی(ره) کسی نمی‌تواند بار رهبری انقلاب اسلامی را به‌دوش بکشد. اصل شورایی حتی در قانون اساسی به تصویب رسید.
* ایشان ولایت فقیه را قبول داشتند ولی می‌گفتند ما بعد از امام چه کسی را بیاوریم. به همین دلیل نظریه شورایی را مطرح کردند.

* مرحوم آقا (آیت الله طالقانی) محدود به یک گروه و جریان خاص نبود. روشنفکر، اصولگرا و غیر اصولگرا با همه ارتباط داشت و می‌توانست با اینها گفت‌وگو داشته باشد. حتی با غیرمسلمان‌ها و گروه‌های سیاسی دیگر. ایشان کسی را طرد نمی‌کرد. به همین دلیل است که همه او را دوست دارند.

* معتقد بود که درِ گفتمان با همه باز است و من اگر توان داشته باشم می‌روم با همه حرف می‌زنم تا او هم قبول کند و اگر حرف او درست باشد من می‌پذیرم. یعنی این گفتمان دوطرفه را همه‌جا مطرح می‌کرد. متاسفانه ما بچه مسلمان‌ها در این قضیه ضعف داریم. آنها هرجا بخواهند به سرعت عکس آقای طالقانی را بالا می‌برند و زمانی‌که کارشان تمام می‌شود، آن را پایین می‌آورند.
* مثل مرحوم پدر معتقدم که همه باید ابراز نظر کنند اما نباید مواضع کسی را تحریف و تقطیع کرد.

* {درباره واکنش آیت‌الله طالقانی به دستگیری فرزندش مجتبی طالقانی}: ایشان می‌گفت که نباید در خیابان یک‌دفعه او را می‌گرفتند. من فکر می‌کنم همه اینها دسیسه بوده است. یکی از بازجوها گفت این کار دست «بشارتی» و «صباغیان» بوده است. بعد هم معلوم شد این آقایان، آدم چه اشخاصی بوده‌اند. از اول هم اینها با آقا(آیت الله طالقانی) مشکل داشتند و قهر ایشان بابت این بود.

* من آقا را به شهسوار و به منزل فردی که زمانی زندانی عادی زندان قصر بود، بردم. من به این فرد زنگ زدم و گفتم ما آقا را می‌خواهیم به ویلای شما بیاوریم. آقا می‌گفت من نمی‌خواهم در تهران باشم. دفاتر آقا بسته شد. همین سازمان مجاهدین خلق به‌عنوان حمایت از مرحوم طالقانی آمده بودند. البته گروه‌شان چندان بزرگ نبود و مردم عادی خیلی این کار را وسیع‌تر انجام دادند تا مجاهدین خلق.

* یک کار شاهکاری هم سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بعد از این ماجرا انجام داد. در آن چند روزی که در تهران نبودیم ما هر روز تماس می‌گرفتیم که اوضاع چطور است؟ از روز دوم گفتند احمد آقای خمینی هر روز می‌آید دفتر و می‌گویند آقا کجا هستند. با آقا صحبت کردم و قبول کرد احمد آقا پیش ایشان بیاید. حاج احمد به‌همراه برادر کوچک ما آمد شهسوار. دست آقا را بوسید و گفت شما کجا رفتید؟ انقلاب دارد از دست می‌رود.

* آقا گفت اگر امام ناراحت است من برمی‌گردم. امام هم توصیه کرد که آقای طالقانی تهران نرود و مستقیم بیاید قم. بنده هم در دیدار و ملاقات خصوصی امام و آقای طالقانی بودم. فردای آن روز هم آقا در قم سخنرانی کردند و گفتند: هیچ مشکلی نبوده و سوءتفاهم شده و دفاتر ما باز است.

* همان روز که آقای طالقانی این سخنرانی را کرد و این حرف‌ها را زد، مجاهدین انقلاب اسلامی با امضای آقای بهزاد نبوی اعلامیه دادند که آقای طالقانی خیلی کار بدی کردی که از تهران رفتی! اصلا کار تمام شده بود که اینها در مدرسه فیضیه تابلو زدند. همان افرادی که بحث‌های جناحی مطرح می‌کنند و الان از مرحوم طالقانی مثلا دفاع می‌کنند، آن موقع به این بحث‌ها دامن می‌زدند.

* {درباره رابطه امام با مرحوم طالقانی}: امام حرف مرحوم طالقانی را گوش می‌دادند. پیشنهاد شورا را مرحوم طالقانی به امام دادند. امام هم همان روز که بعد از آن قضایا بود این را قبول کرد. مرحوم طالقانی هم بعد از آن این بحث را اعلام کردند.

* نماز جمعه هم پیشنهاد مرحوم طالقانی بود. احمد آقا به آیت‌الله طالقانی زنگ زدند که نماز جمعه را برپا کنید. آقای طالقانی گفتند امام جمعه را مشخص کنید که گفتند خودتان باشید. رابطه امام با آیت الله طالقانی از سر اعتماد و علاقه بود

* اولین شورایی که در ایران درست شد شورایی بود که در کردستان درست شد. وقتی آنجا بهم ریخت و آرامش نداشت و کومله داشت کردستان را تسخیر می‌کرد، مرحوم آقا آنجا رفتند. آقا به سران چپ گفتند حرف شما چیست؟ گفتند خودمختاری می‌خواهیم. آقا گفتند شورا درست کنید و هر حرفی که شورا گفت اگر در چارچوب مقررات جمهوری اسلامی بود قبول می‌کنیم. می‌گفتند در هر سازمان و نهادی به دست افراد اداره نشود و شورایی باشد.

* فکر می‌کنم پشت همه مخالفت‌ها با شورا، شخص آقای هاشمی رفسنجانی بود. وی اساسا به شورایی بودن معتقد نبود. ایشان چندین سال رییس‌جمهور و رییس مجلس بودند و ابداً به‌دنبال چنین اقداماتی نبودند. بحث شوراها در قانون اساسی بیست سال پس از انقلاب اسلامی در دوره اصلاحات شکل گرفت که البته آن هم سیاسی‌کاری بود نه شورایی که آقای طالقانی مدنظرش بود.

* جوابیه دفتر آقای هاشمی پس از مصاحبه من با روزنامه جوان بود. ایشان (هاشمی) بعد از فوت مرحوم طالقانی در نمازجمعه گفته بود: مجاهدین خلق به یک درخت خشکیده تکیه کرده بودند. یعنی آقای هاشمی معتقد است که آقای طالقانی درخت خشکیده است. بنده هم جواب دادم و کارهایی را که آقازاده‌های ایشان کردند نوشتم.

* آقای طالقانی هاشمی را دوست داشتند. تا زمانی‌که آقای طالقانی زنده بود آقای هاشمی جرأت حرف زدن درباره ایشان را نداشت اما بعد از فوت ایشان آقای هاشمی یک کانالی را برای خود باز می‌کرد. در این فکر بود همه را باید بکوبد و یک جاده‌ای را برای خودش باز کند و خیلی‌ها را هم کوبید و با خیلی جاها ارتباط پیدا کرد.

* هاشمی خودمرکز پندار است. البته روش ایشان است که از برخی افراد سوءاستفاده می‌کنند.

* ببینید آقای هاشمی برای برخی نزدیکان امام چه تعابیری استفاده می‌کند و عنوان «علامه» و «آیت‌الله» را اولین بار آقای هاشمی برای این افراد به کار برد. که خود این افراد هم خود را علامه نمی‌دانند. وقتی به آقای طالقانی که می‌گفتند آیت‌الله، ایشان ناراحت می‌شد. یادم هست یک‌بار رفته بودیم طالقان، روحانی رفت بالامنبر و سخنرانی کند و ضمن تمجید از ایشان، گفت: حضرت آیت‌الله طالقانی! ایشان واکنش نشان دادند و گفتند به هرکسی آیت‌الله نگویید.

* ایشان موضوعاتی را درباره امام(ره) بیان می‌کنند که دور از واقعیت است.

* چند ماه مانده به انقلاب آقای طالقانی از زندان آزاد شد و منزل ایشان شده بود محل رجوع مردم. با وقوع انقلاب، ما در همان خانه زندگی کردیم. بعد از انقلاب برخی به آقا ‌می‌گفتند، بروید سعادت آباد بنشینید. ایشان می‌گفتند کاخ‌نشینی در شان ما نیست حالا وضعیت زندگی برخی از همین آقایان را ببینید که در کجا زندگی می‌کنند.

* یک بحثی که آقای طالقانی در همان مقطع و در بحران کردستان داشتند این بود که به وی می‌گفتند ممکن است چپ‌ها بیایند در شوراها و قدرت را به‌دست آورند. آقا به بچه‌های انقلابی می‌گفتند، شما خوب کار کنید تا مردم اینها را وارد شورا نکنند. از زمانی‌که شورا درست شد، کردستان نسبت به باقی جاها آرام‌تر بود.

* مرحوم مهندس بازرگان بسیار فرد متدین و متعهدی بودند. رهبر معظم انقلاب هم برای ایشان و هم مرحوم سحابی پیام تسلیت دادند و تجلیل کردند.

*بعضا بودند افرادی که دولت موقت با سفارت‌خانه‌های خارجی ارتباط داشتند. آقای طالقانی می‌فرمودند اگر دشمنان غلطی کند من و آقای خمینی اسلحه به دست گرفته و در مقابل آنها از کشور دفاع می‌کنیم.

۲۹۲۱۵

کد خبر 578056

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام US ۰۸:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۱
    31 14
    به اقای هاشمی تهمت زدید.توبه کنید.
    • بدون نام ۰۹:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۱
      0 0
      تهمت نبود،خودکرده راتدبیرنیست
  • بی نام A1 ۰۹:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۱
    2 0
    "یادم هست یک‌بار رفته بودیم طالقان، روحانی رفت بالامنبر و سخنرانی کند و ضمن تمجید از ایشان، گفت: حضرت آیت‌الله طالقانی ایشان واکنش نشان دادند و گفتند به هرکسی آیت‌الله نگویید." الان مثل نقل و نبات عناوین آیت الله و دکتر و مهندس پخش می کنن

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین