وقتی از «آمار» سخن می گوییم، بلافاصله ذهن ها به سمت «آمار دروغ» میرود. انگار که دروغ جزء جدا نشده ای از آمار است. حال اینکه فایده اصلی آمار این است که واقعیت جامعه را که قابل مشاهده نیست، برای مردم بازگو میکند. مثلا ما نمی دانیم که وضعیت تولیدات پتروشیمی به چه ترتیب است؛ نمی دانیم که قیمت در بعضی بازارها چگونه است و اشتغال در سایر نقاط کشور در چه وضعی است. از این رو، آمار می تواند به ما کمک کند تا درک درستی از واقعیت داشته باشیم. اما زمانی که به این آمارها بدبین باشیم، هرگز آن را نمی پذیریم و تهیه آمار بی فایده می شود. سه دلیل برای دروغ خواندن آمارها در کشور وجود دارد:
1- سوء استفاده دولت ها از آمار: آمار علم است و استفاده از آن هنر می خواهد. شما می توانید بدترین شرایط را به گونه ای با آمارها وصف کنید که انگار بهترین وضعیت است. این کار را دولت های ایرانی به خوبی بلدند. استفاده از تورم نقطه به نقطه یکی از هنرنمایی های دولت های ایرانی است. این موضوع سبب می شود تا مردم میان ادراک خود و آمارها فاصله ببینند و آن را دروغ بخوانند. در این حالت آمار داریم، آمار خوب داریم اما بداستفاده می کنیم.
2- عدم انتشار آمارهای داخلی: ما بعضا آمارهایی را داریم اما منتشر نمی کنیم. نمونه آن آمار درآمد سرانه کشور است. بانک مرکزی و مرکز آمار از سال 91 تا به امروز، آمار درآمد سرانه را که مهم ترین شاخص وضعیت رفاه کشورهاست منتشر نکرده اند. از این رو، رسانه ها مجبور هستند به آمارهای بانک جهانی روی بیاورند که به کار مردم ایران نمی آید. در این حالت، آمار داریم، اما منتشر نمیشود و به آمارهای جهانی روی می آوریم که معتبر نیست در نتیجه بدبین می شویم.
3-دانش پایین اقتصادی مردم: دبستان و دبیرستان های ایران از علم اقتصاد بویی نبرده اند. این مسئله سبب شده مردم با علم اقتصاد و آمارهای آن بیگانه باشند. مثال تورم در این زمینه زبانزد است. تورم میانگین قیمت همه کالاها در زمان مشخصی است و مردم آن را با قیمت کالاهایی که خود می خرند، مقایسه می کنند و آن را دروغ می خوانند. در این حالت، آمار داریم ، آمار خوب داریم، اما خوب فهم نمی شود.
45302
نظر شما