ارتباط اخلاق و اقتصاد یک رابطه مستحکم تاریخی است که به گذشتههای بسیار دور بر میگردد. اگر این عقیده را بپذیریم که علم اقتصاد جدید با آدام اسمیت آغاز میشود بررسی آرای نامبرده در خلال سالهای آخر دهه 1750 به خصوص کتابی که تحت عنوان نظریه احساسات اخلاقی(The theory of moral sentiments) نوشته تماماً حاکی از آن است که به رابطه اخلاق و اقتصاد توجه کافی داشته است. در کتاب اخیر که بحث مفصلی در خصوص فضیلت عدالت و اهمیت آن برای اداره جامعه دارد، بحث مینماید. اقتصاد در نگاه اسمیت در خدمت اهداف اخلاقی است و به قول یانگ اقتصاد او «علمی اخلاقی به معنی واقعی کلمه است».
اقتصاددانان کلاسیک بعد از اسمیت نیز بر ارتباط تنگاتنگ اقتصاد و اخلاق تأکید داشتند و اقتصاد به صورت اقتصاد سیاسی مطرح بود. مالتوس توجه خاصی به مباحث اخلاقی در بررسی و تحلیل مسائل اقتصادی داشت به عنوان مثال در مقایسه کشاورزی و صنعت اعتقاد داشت که علاوه بر بهرهوری باید به مسائل اخلاقی نیز توجه داشت و به اعتقاد او زندگی کشاورزی در روستا به دلیل رعایت بیشتر مسائل اخلاقی از زندگی شهری بهتر است.
در نیمه دوم قرن 19 نهائیون زمینه تقسیم اقتصاد به دو شاخه اقتصاد و علوم سیاسی، را فراهم کردند. اینان توجه بیشتر به اقتصاد خرد به جای اقتصاد کلان داشتند و قائل به تفکیک بین امور ارزشی و اقتصاد بودند. در اواخر قرن 19 و اوائل قرن 20 با طرح مباحث روششناسانه و رویکرد برخی از اقتصاددانان به مباحث کمیٍّ و استفاده از آمار، ریاضیات و اقتصادسنجی موجب شد تا کم و بیش استفاده از این علوم جانشین دانش اخلاقی اقتصاد شود.
از آن زمان به بعد نیز همواره منازعه بین طرفداران اقتصاد اثباتی و هواداران اقتصاد هنجاری وجود داشته و عدهای از اقتصاددانان بر این باورند که اقتصاد علمی اثباتی همچون دیگر علوم مثبته است و نقش اخلاق و اصولاً مسائل ارزشی را انکار نمیکنند، در حالی که عده دیگری از اقتصاددانان بر این باورند که تصور اقتصاد فارغ از مسائل اخلاقی و ارزشی غیرقابل تصور است.
بررسی آراء و اندیشههای اقتصاددانانی همچون اسمیت، مالتوس، ریکاردو، میل، جونز نشان می دهد که حداقل تا یک قرن قبل اقتصاد علمی اخلاقی بوده است.
بررسی منازعات طرفداران اقتصاد اثباتی و هنجاری بین اقتصاددانان نئوکلاسیک و نهادگرا نیز درنهایت موافقت با این اندیشه آمارتیاسن، اقتصاددان نوبلیست هندی را ناگزیر می سازد که «ماهیت علم اقتصاد به دلیل فاصلهای که اقتصاد و اخلاق پدید آمده، دچار فقر بنیادی شده است».
*عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان
نظر شما