نه با دوست مروت است  ونه با دشمن مدارا/ واکاوی عوامل منجر به «خشونت های خیابانی» در فارس

«خبرجنوب» نوشت: از خشم تا خشونت فاصله کوتاه است؛ به کوتاهی کلامی که از دهان خارج می شود یا تبری که روی گردن یک شهروند فرود می آید.

چنین ناهنجاری هایی در جامعه «خشونت زده» ما چنان ریشه دوانده که دیگر به یک استراتژی رفتاری و فکری در طبقات و لایه های مختلف اجتماعی تبدیل شده و در بی رحمانه ترین اشکال فیزیکی و کلامی نمایان می شود.

گاه با چاقو یکدیگر را تکه پاره می کنند، گاه با تبر به جان دیگری می افتند و حتی اگر تبر هم دم دستشان نباشد، از هر ابزاری حتی کلام برای هجوم به یکدیگر بهره میبرند.

به بیانی دیگر در نظام اجتماعی ما خشم و خشونت و آسیبهای ناشی از آن چنان فراگیر شده است که به باور یک روان شناس «جامعه ایران همه ویژگی های یک جامعه آشوب زده را با خود به همراه دارد».
اما اینکه چرا خشونت، پرخاشگری و تحمل نکردن دیگری آن هم تا مرز کشتن و از میان بردن، این چنین «قبح» خود را از دست داده و چرا «آستانه تحمل» مردم به قدری پایین آمده که با یک درگیری کوچک سراغ مرگبارترین روش ها میروند، موضوعی است که گروه گزارش «خبرجنوب» به بهانه «هفته بهداشت روان» در میزگردی با حضور چهار تن از استادان دانشگاه های فارس به آن پرداخته است.
میهمانان این میزگرد، به ترتیب حروف الفبا، دکتر مسعود حسین چاری، معاون فرهنگی دانشگاه شیراز و عضو هیئت علمی بخش روان شناسی همین دانشگاه، دکتر کرامت ا... راسخ، عضو بخش جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی، دکتر علیرضا فیلی، رئیس سازمان نظام روان شناسی فارس و عضو هیئت علمی بخش روان شناسی دانشگاه پیام نور و دکتر مسعود محمدی عضو هیئت علمی بخش روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی هستند.
در این میزگرد سه ساعته عوامل و راهکارهای پیشگیری از خشونت های خیابانی به بحث و بررسی گذاشته شده است؛ آنچه در ادامه می آید مشروح آن گفت و گوهاست.
فارس طبق آمار رسمی یکی از استان های اول کشور در زمینه قتل است. در درگیری های منجر به جرح نیز این استان، رتبه پنجم کشور را دارد. همچنین در سال 94 طبق آمار پزشکی قانونی، 30 هزار و 282 درگیری منجر به جرح در فارس رخ داده که این یعنی یک درگیری در هر 123 نفر جمعیت. به نظر شما، چه عواملی موجب می شود که در این استان همواره شاهد تولید و بازتولید خشونت باشیم؟
دکتر حسین چاری: آمارها تنها توصیفی از وضع موجود به ما می دهند و برای رسیدن به تبیینی درست، باید بدانیم در جهان نسبت خشونت چند به چند است؛ همچنین باید بدانیم در شهرهای بزرگ همتراز شیراز وضع چگونه است؛ وقتی دبه صورت روندی و مقایسه ای به آمار نگاه کنیم، آن وقت می توان داوری کرد که میزان خشونت آیا بهنجار است یا نه. در واقع برای به چالش کشیدن این موضوع به کار حرفهای نیاز است.
اما من با شما در اینکه رفتارهای خشن -خشونت، پرخاشگری و...- در جامعه افزایش یافته است، موافقم. به ویژه در شهری چون شیراز که به فرهنگ مدارا معروف است این پدیده جای بحث دارد؛ این مردم هرگز چندان خشن نبوده اند و از آنان رفتار خشن انتظار نمی رفته است. به همین خاطر، پدیده خشونت در این شهر شگفتی هر بیننده ای را برمی انگیزد. نکته دیگر این است که هیچ پدیده انسانی در نظر اهل علم، تک علتی و تک عاملی دیده نمیشود. دلیل آن هم انسان ها هستند چون انسان در هر لحظه ای تحت تاثیر عوامل مختلف، رفتار متفاوتی از خود نشان می دهد. اکنون شما دست روی موضوعی پیچیده و پیچاننده گذاشته اید. البته با پژوهش ها میتوان چشم اندازی به صورت عمومی به دست داد. به نظر من امروز باید اعتراف کرد فرهنگ اصیل شیرازی دچار چندگانگی و چند هویتی شده است.
شما 100 نفر را از نقاط مختلف شیراز بیابید و ببینید چند تن از آنان شیرازی هستند و با هویت این شهر بزرگ شده اند. به عبارت دیگر، ما دچار پدیده ای به نام چندگونگی و چندهویتی شده ایم و این می تواند عاملی باشد که ما را آماده نفهمیدن یکدیگر کند. همچنین باید پرسید که معیارهای موفقیت در جامعه ما چگونه تعریف میشود؛ وقتی این معیارها بد تعریف می شوند، خیلی از چیزهایی که ما باید به عنوان یک شهروند در جامعه بیاموزیم را به خاطر اهمیت چیزهای دیگر نمیآموزیم و زمانی که باید آن را مورد استفاده قرار دهیم، این آموخته ها را در اختیار نداریم. در مجموع تغییر بافت فرهنگی شهر و تغییر موضوعات مهم در حوزه تعلیم و تربیت دو عامل اثرگذار در افزایش پرخاشگری در شهر شیراز است.
دکتر راسخ: من یازده دلیل را از نگاه جامعه شناختی در این زمینه مطرح می کنم. اولین عامل اثرگذار به نظر من، مسائل ناشی از دوران گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن است؛ در این روند ارزش ها و هنجارهای گذشته اعتبار خود را از دست می دهند، آن هم در شرایطی که هنجارهای جدید وجود ندارد. دومین عامل اثرگذار در این زمینه، نابود شدن همبستگی عاطفی و قوام نداشتن پیوند اجتماعی در جامعه است. سومین عامل، تعارض میان هدف های اجتماعی و ابزار تحقق آنهاست. برای نمونه در جامعه ما ثروتمند شدن تبدیل به ارزش شده ولی راه های مشروع و قانونی دستیابی به این هدف موجود نیست. چهارمین عامل ضعیف شدن نظارت اجتماعی به خاطر تغییرات سریع اجتماعی است. برای نمونه انسان در محیط های کوچک زیر نظارت اجتماعی قرار دارد ولی بعد از مهاجرت به محیط بزرگ، این نظارت ضعیف شده یا از میان می رود.
به نظر من پنجمین عامل اثرگذار این است که برخی افراد به سرعت از امکاناتی برخوردار می شوند که از ظرفیت استفاده از آن برخوردار نیستند؛ مانند امکان خرید خودرو با مدل بالا. ششمین عامل اثرگذار، درک نکردن تفاوت میان ساکن شهر بودن و شهروند بودن است. بخش عمده ای از ساکنان شهرها در ایران و کشورهای جهان سوم از نبود فرهنگ شهروندی رنج می برند. عامل هفتم، کسانی هستند که ساکن شهر میشوند اما به خاطر ضعف بنیادین فرهنگ شهری، به سرعت در آن حل نمیشوند، بلکه اغلب خرده فرهنگ جماعت کوچک خود را در شهر حفظ می کنند؛ البته بدون حُسنهای فرهنگ های محیط کوچک.
هشتمین عامل اثرگذار شکاف نسلی است؛ این یعنی تحولات سریعی که در چند دهه اخیر رخ داده میان خانواده و فرزندان شکاف تفاهمی شکل داده است؛ به عبارت دیگر رابطه میان پدر و مادر و فرزندان از استمرار کافی برخوردار نیست و پدر و مادر کمتر سرمشق فرزندان خود هستند. نهمین عامل اثرگذار، فراهم بودن شرایط برای شکل گیری خرده فرهنگهای مفید و گاه زیان بار به حال جامعه است. دهمین عامل، رشد فردیت ناشی از زندگی مدرن است و یازدهمین عامل، اختلاط خرده فرهنگ لوطی گری و لات بازی و جاهلی است.
همچنین بیکاری و نبود چشم انداز برای آینده، رشد بدون برنامه و سریع مرکزهای آموزش عالی که انتظارات جوانان را بدون امکانات افزایش می دهد، نبود برنامه و امکانات لازم برای پر کردن اوقات فراغت جوانان، محدود شدن امکان تخلیه هیجانی تنها در مراسم مذهبی، سکونت جمعیت نامتجانس در برجهای مسکونی که آن را مستعد شکل گیری فرهنگ خرده بزهکاری میکند، آشنایی جوانان با الگوهای رفتاری در جوامع دیگر بدون داشتن الگوی مناسب در جامعه ما، آموزش ناکافی و کمبود امکانات مناسب برای آنان، فراهم نبودن امکانات برای سرپرستی کودکان خیابانی و پیشگیری از پیوستن آنان به گروه های بزهکار و روشن نبودن قوانین حامی کودکان و در نهایت تبلیغ فرهنگ خشونت تحت عنوان مبارزه با مخالفان در گسترش فرهنگ خشونت در جامعه اثر می گذارد.
دکتر فیلی: ما نمیتوانیم یک پدیده را ناشی از یک عامل صِرف بدانیم. عوامل متعددی در یک پدیده دخالت دارند و من به شماری از این عوامل اشاره میکنم. البته این به معنای اولویت بندی نیست.
یکی از عوامل موثر در این زمینه افزایش بیرویه جمعیت بدون افزایش امکانات است؛ وقتی جمعیت و رقابت افزایش یابد ولی امکانات نباشد، در کنار این ناکامی هایی ایجاد میشود. نبود امکانات و ناکامی، واکنشهای متفاوتی در پی دارد که یک واکنش معمول آن میتواند پرخاشگری باشد.
در کنار این، نبود کنترل های اجتماعی را باید مورد بررسی قرار داد. در گذشته خانواده در کنترل رفتار فرزندان نقش بسیار زیادی داشت اما امروزه این کنترل از میان رفته و حتی برخی ارزش های گذشته به ضد ارزش تبدیل شده است. همچنین حساسیت هایی که در گذشته نسبت به برخی جرم ها وجود داشت، امروز کمتر دیده می شود و این فضا را برای اینکه افراد بتوانند تخلف کنند باز می کند.
همچنین به خاطر مشکلاتی که در جامعه ما وجود داشته، نوعی منفعت طلبی خودخواهانه ایجاد شده است؛ بسیاری از مردم به منافع فرد نگاه می کنند و نه منافع جمع. برای نمونه در صف، تخلف کرده و جلو می زنند.
نمونه آن همان بازی صندلی است که بچه ها همدیگر را هل میدهند تا یک نفر بتواند روی صندلی بنشیند؛ کمبود امکانات در جامعه چنین شرایطی ایجاد میکند و باعث میشود افراد برای رسیدن به امکانات همدیگر را حذف کنند و همین بروز ناکامی و سپس پرخاشگری را در پی دارد.
به نظر من، یکی از عوامل بسیار اثرگذار دیگر میتواند روشهای نادرست فرزندپروری باشد. امروز خانوادهها نه روشهایی که خود با آن پرورش یافته اند را میپذیرند و نه روش های وارداتی فرزندپروری را به درستی بلد هستند. این میشود که کودک با دوگانگی روبرو میشود؛ از یک سو با خواستههای کلامی خانواده برای انجام دادن یا ندادن یک رفتار روبرو میشود و از سوی دیگر با رفتارهای متعارض والدین درگیر است. دلیل آن هم این است که آنچه در درون خانواده نهادینه شده روش هایی است که والدین با آن بزرگ شده اند ولی روشی که برای فرزندپروری انتخاب کرده اند را به صورت عقلانی یا مطالعه ای در پیش گرفتهاند و نتوانسته اند، همسویی میان این 2 برقرار کنند و این باعث رفتارهای دوگانه و چندگانه در افراد میشود؛ الگوگیری نادرست هم یکی دیگر از علت های پرخاشگری است. همچنین اختلالات شخصیت میتواند عامل دیگری شود؛ جنگ و درگیری هایی که در چند سال اخیر داشته ایم هم میتواند عامل پرخاشگری باشد.
دکتر محمدی: اگر تجربه هایی که در 40 تا 50 سال اخیر داشته ایم را مرور کنیم می بینیم کمتر روز و شبی بوده که حس خشونت به ما منتقل نشده باشد. مانند فراز و فرودهای پیش و پس از انقلاب همچون جنگ. من به عنوان کسی که نوجوانی ام در جنگ گذشته و 8 سال را با خشم و غم خوابیده ام و به خاطر جان باختن دوستانم ماه ها گریسته ام؛ باید امروز این گونه باشم.
امروز سلامتی ما غیرطبیعی است. به عبارت دیگر، افسرده نبودن و خوشحال بودن غیرطبیعی است. این باعث می شود همیشه به قدری برانگیخته باشیم که به خاطر برخورد سپر دو خودرو با یکدیگر درگیر شده و حتی همدیگر را بدریم و البته زن و مرد هم دیگر در این زمینه با هم تفاوتی ندارند.
دکتر حسین چاری به بردباری و مدارا اشاره کردند. واقعیت این است که بردباری و مدارا امروزه به کلام خلاصه شده ولی در عمل هیچ مدارایی دیده نمی شود. بعد از جنگ، اضطراب های مردم به سمت مسائل اقتصادی رفت و تا امروز ادامه دارد. همان گونه که می دیدیم چگونه مردم برای دستیابی به درجه ای از رضایتمندی و امنیت اقتصادی، مذاکرات هستهای را دنبال می کردند.
اینکه چقدر مردم احساس امنیت می کنند و زندگی خود را قابل پیش بینی می دانند، میزان بروز رفتارهای پرخاشگرانه در آنان را پیش بینی می کند.
من چند روز پیش از رادیو شنیدم که قاضیهای قوه قضاییه به خاطر حجم پرونده ها استعفا میدهند. باید پرسید این پرونده ها از آن کیست؟ این پرونده ها از آن همان مردمی است که بر سر هم کلاه می گذارند و در خیابان همدیگر را می درند و به یکدیگر تبر می زنند؛ این تبر یک نماد است و تبلور احساساتی است که همه ما با خود حمل می کنیم. بعد هم میگویند این یک تکانش لحظه ای بود، اما بدبختانه، این حس تکانش در همه ما هست و این تبر میتوانست در دست هر کدام از ما باشد. افزون بر این، پیش بینی ناپذیری ما ایرانیان، ما را آماده می کند که چنین رفتارهایی با هم داشته باشیم.
داستان رسیدن یک شبه به خواستهها و آنچه نیاز داریم چقدر جدی است؟ ما چقدر صبر میکنیم و به این میاندیشیم که تلاشهایمان ما را به آنچه میخواهیم میرساند؟ 2 سال پیش نیروی انتظامی اعلام کرد که مصرف الکل در کشور ما از فرانسه و روسیه بیشتر است. اینها مواد سنگینی است و فرد مصرف کننده را از کنترل خارج می کند و از این فرد هر کاری بر میآید. اما کسی به این فکر کرده است که چطور تا چند سال آینده این میزان را کاهش دهیم؟ همچنین یک نکته مهم بحث، «خود میان بینی» ما است. در جامعه ما رفتارهای جمعی وجود ندارد هر چند برخی به شعار میگویند ما ایرانیان آدمهای جمعی هستیم و خارجیها بی عاطفه هستند. اما جالب است بدانید که حتی در مقطع کارشناسی ارشد روان شناسی، دانشجویان جزوه های خود را به هم قرض نمی دهند و این فاجعه است؛ وقتی درصد ناخرسندی های زوجین در شهر شیراز بیش از 90 درصد است انگار بمبی هیدروژنی در این شهر وجود دارد. باید پرسید در این خانواده ها چه می گذرد؛ کودکانی که در این خانواده ها زندگی می کنند و تجربه خشم را پشت سر میگذارند، خشم خود را کجا می توانند تخلیه کنند؟
در برخی پژوهش ها رابطه میان شادکامی و اعتماد اجتماعی بررسی شده است. ما وضع مان به گونه ای است که قرارداد هم می نویسیم ولی زیر آن می زنیم. ریشه این وضع کجاست؟
همان طور که می دانیم، خشونت همزمان با اینکه یک پدیده اجتماعی است، یک پدیده روانی هم به شمار می رود. به همین خاطر گفته می شود که خشونت چرخه ای آموختنی دارد؛ اگر این دیدگاه را می پذیرید به نظرتان افرادی که دست به خشونت، چه خشونت کلامی، رفتاری یا رابطه ای
می زنند این رفتار را از کجا آموخته اند؟
دکتر راسخ: من از عینک دیگری به این پدیده نگاه میکنم؛ برخی دیدگاه ایرانیان را به پرخاشگری و خشونت متهم می کنند. این ادبیات به ویژه در میان طبقه متوسط ایران که طبقه متوسط ناکامی است خریدار دارد و افراد این طبقه کتاب هایی با این موضوع را خریداری می کنند.
اگر این پدیده متعلق به ایران بود، ما آن را میپذیرفتیم ولی واقعیت این است که در ونزوئلا، برزیل، مکزیکوسیتی و کشورهای آفریقایی وضع بسیار وحشتناک است. همچنین در برخی نقاط نیویورک، پاریس، برلین، مسکو و... .
این نشان میدهد که مشکل ساختاری است. آلفرد شولتز در کتاب خود می گوید «دنیایی که آدم ها در آن زندگی می کنند بر رفتارشان اثر می گذارد».
برای نمونه همین ایرانیان در رفتار شخصی بسیار عاطفی عمل می کنند و بسیار خوب برخورد کرده و گذشت میکنند ولی در جامعه نقش انسانهای پرخاشگری را دارند که گذشت نمی کنند.
در کشور ما فرهنگ شهروندی وجود ندارد و علت شکل نگرفتن آن، فرایندی تاریخی است. در کشورهای غربی هم این فرهنگ بر اساس نوشته های جان لاک، روسو، مونتسکیو، هابز و... شکل گرفت؛ مانند کتاب «دو مقاله درباره دولت» از نوشته های لاک که به عنوان دایرالمعارف لیبرالیسم معروف است. از این رو زندگی شهری باید با تساهل و تعامل همراه باشد. در کشور ما تساهل را از چه کسی باید بگیریم؟
آیا مسئولان سیاسی و اجتماعی تساهل و شکیبایی را به ما میآموزند؟ اصلا این موارد جزو ارزش های زندگی شهری ما نیست. امروز اگر شما نتوانید از خود دفاع کنید به شما بی عرضه می گویند. سازشکاری که لازمه زندگی شهری است، 60 سال است که عیب و توهین به شمار می رود.
دکتر فیلی: پرخاشگری و رفتار خشونت آمیز ذاتا طبیعی است و برای بقای خود و جامعه در وجود ما نهادینه شده است. آنچه ناشی از پرخاشگری است، شیوه ها و
موقعیت هایی است که می توانیم در آنها دست به پرخاشگری بزنیم. مورد دیگر، زمینه هایی است که در جامعه به افراد اجازه پرخاشگری می دهد.
امروزه مجریان قوانین مانند نیروی انتظامی خوب عمل نمیکنند. وقتی جامعه فرصت فرار از قانون را داشته باشد، امکان تکرار آن رفتار افزایش مییابد. امروز یکی از پرخشونتترین کشورهای جهان، آمریکاست ولی گاهی آموزش قوانین و ندادن فرصت فرار باعث میشود امکان بروز رفتار پرخاشگرانه کاهش یابد. بگذارید به بحثی که دکتر محمدی درباره مواد مخدر به آن پرداختند، هم اشاره کنم.
باید پرسید چرا جامعه ما به سراغ مصرف مواد رفته است؟ در واقع امکان شاد بودن و تخلیه هیجان ها وجود ندارد. این جامعه اخلاق مدار ما را به سمت بی اخلاقی برده است و شاهد افزایش تخلفات هستیم.
به عبارت دیگر زمینه هایی که مسئولان فرهنگی جامعه به صورت سلیقه ای ایجاد کرده اند، باعث شده هیچ فعالیت فرهنگی در جامعه ما به سامان نرسد.
بله پرخاشگری ناشی از یادگیری است ولی عوامل زمینهساز میتوانند بسیار گسترده باشند.
دکتر حسین چاری: یک فرد حاصل تربیت خانواده و جامعه خود است و در خلا بزرگ نمی شود. اگر مسئولان فکری و فرهنگی جامعه را پدران و مادران جامعه بدانیم، آنان چه مقدار به چالش های جامعه آشنا هستند و چه مقدار می دانند چه تهدیداتی برای آینده وجود دارد و چقدر برای این تهدیدات خود را آماده کرده اند؟
من فکر می کنم بسیاری از عوام بهتر از ما به این درد آگاه هستند. اینک باید گفت مسئولان فکری و فرهنگی این جامعه چه باید بکنند. بله، پرخاشگری یادگیری است. من از معلم، پدر، مادر و الگوی خود می آموزم و اگر بناست رقیب باشیم، اگر به بچه خود بگوییم تغذیه خود را با دوستانش بخورد، آرام آرام می آموزد که با دیگران چگونه رفتار کند؛ به همین خاطر باید روی «خود میان بینی» ما کار کنیم. اینکه دکتر راسخ می گوید کتاب، باید بگویم نیازی به کتاب خواندن نیست؛ کافی است در خیابان راه بروید و راه رفتن مردم را ببینید؛ آمار پرونده ها را ببینید. این پرونده ها مال ماست. کافی است یک زن در کنار خیابان بایستد؛ می بینید که همه برای او بوق و چراغ می زنند. من کیس دوجنس گونه ای داشتم که میخواست تغییر جنسیت دهد. از او خواستم با پوشش زنانه به محل مشاوره بیاید و هفته بعد وقتی او مراجعه کرد از مزاحمتهایی بهت زده بود که در این قالب زنانه برای او ایجاد کرده بودند. پرخاشگری این است، اینکه به کسی که دوست ندارد حتی نگاه کنیم، برایش بوق بزنیم.
دکتر فیلی: نگوییم آیا خشونت تنها یادگیری است یا نه. باید دید چقدر جامعه زیر فشار است؟امروز جامعه بسیار استرس اضطراب و افسردگی را تجربه میکند و اختلال شخصیت در کشور ما بسیار زیاد شده است. برای رفع مشکلات باید این فشارها را در جامعه از میان برد.
باید ریشه یابی کرد و عوامل ایجاد پرخاشگری را شناخت و از میان برد. در چنین شرایطی است که خواهیم دید مشکلات برطرف می شود.
دکتر راسخ: من معتقدم تربیت نه تنها ویژگی اجتماعی دارد بلکه شناخت و معرفت هم بر آن اثر میگذارد. من در سال 54 به یاد دارم که در خیابان ارم، خانهها با فنس از هم جدا میشدند و مردم همین مردم بودند. شرایط اجتماعی بسیار اثرگذارتر از آنچه تصور می کنیم، است... ... ما با روان شناسان بحثی با عنوان کنشگر یا ساختار داریم. روان شناسان کنشگر را اثرگذارتر میدانند و ما جامعه را. من معتقدم این دو رابطه دیالکتیکی با هم دارند و فوکو و بردیو نظریههای جدیدتری در این زمینه مطرح کرده اند ولی در مجموع، جامعه نقش بسیار اثرگذارتر از آنچه ما تصور می کنیم، دارد.
ضمنا چند عامل را هم باید در نظر داشته باشیم. یکی اینکه در خاورمیانه «ناسیون» نداریم؛ همچنین میان دو مفهوم شهروند و رعیت تفاوت است؛ ما در خاورمیانه یک سری شهروند ساخته ایم و از رعیت ها انتظار شهروندی داریم. یکی از ویژگی های شهروندی، مسئولیتپذیری است. ما که مسئولیتها را به مسئولان جامعه نسبت میدهیم، این ناشی از آماده نبودن ما برای پذیرش مسئولیت فردی است و من معتقدم که عنصر مسئولیت پذیری تنها در بطن جامعه شهروندی تربیت میشود؛ هرچه پل بزنیم و شهری زیبا بسازیم تا جامعه ای شهروندی نداشته باشیم وضع همین است.
پژوهش های بسیاری درباره خشونت و پرخاشگری در کشور انجام شده و نتیجه بسیاری از آنها را میتوان در این چند گزاره خلاصه کرد: «افراد توان مساله یابی و یافتن راهکار مسئله را ندارند؛ افراد با تکنیکهای گفت و گو آشنا نیستند و خشونت را آسانترین راه برای دستیابی به هدف می دانند»؛ جالب است که حتی تحقیقی که روی دانشجویان یکی از دانشگاههای استان انجام شده هم اعتبار و روایی این نتایج را تایید کرده؛ اگر به راستی حتی قشر دانشگاهی ما هم با این مشکل روبروست در کوتاه مدت چگونه می توان راهی یافت که پیامدهای آن برای جامعه به حداقل برسد؟
دکتر حسین چاری: ما باید برنامههای کوتاه مدت فوری و نگاه بلند مدت به صورت همزمان داشته باشیم و هر دو در دست برنامه ریزان است. من با دکتر راسخ موافقم که پرخاشگری در یک بافت اجتماعی رخ می دهد ولی واقعیت این است که متولیان فکری و فرهنگی ما اتفاقاتی که در جامعه رخ می دهد را پیش بینی نمی کنند و برخورد ما با این وضع انفعالی است. یادتان باشد زمانی با ویدئو مخالف بودیم؛ هنوز هم همان است؛ اول در برابر اتفاقی که در جهان رخ
می دهد مقاومت می کنیم و بعد دستانمان را به نشانه تسلیم بالا میبریم. بنابراین باید یک سری برنامه های کوتاه مدت در پیش گرفت.
باید با کمال شرمندگی بگویم عزم جدی در میان مسئولان برای مبارزه و کنترل خشونت نمی بینم. مسئولان امنیتی شهر به این نتیجه رسیده بودند که باید فکری برای این وضع کرد. برای همین یک سال پیش از ما خواستند مرکز کنترل خشونت را در شیراز راه اندازی کنیم. باید تاکید کنم که اگر این کشور چیزی دارد از برکت دانشگاه است؛ اگر در بخش هسته ای و نانو حرف برای گفتن داریم به خاطر دانشگاه است؛ مشکل این کشور را دانشگاه می تواند حل کند. بگذریم، از ما خواستند اساس نامه ای بنویسیم؛ من با چه خون دلی اساسنامه ای را برای ایجاد مرکز کنترل خشم در شیراز آماده کردم. بعد که این اساسنامه از دادگستری به شهرداری ارجاع داده شد، شهرداری آن را از سر خود باز کرد و به استانداری ارجاع داد و استانداری به دانشگاه.
اکنون بیش از 8 ماه است که این اساسنامه میچرخد ولی کسی نمیگوید این مصوبه لازم الاجرا چه زمانی باید مورد مطالعه قرار بگیرد و هنوز من پشت در شهرداری
گیر کرده ام. حتی نشانی معاون فرهنگی شهردار را به من دادند و به او مراجعه کردم؛ او هم میان ناهارش اساسنامه را به کارشناسی که آدم این کار نبود ارجاع داد. حال منِ دانشگاهی وقتی ببینم به من توهین میشود، از پولم هم میگذرم چون برای خودم عزت نفسی دارم. بنابراین من عزمی در مسئولان برای مبارزه با خشم نمیبینم و اگر هم عزمی هست برای گزارش کار دادن است و نه مردم. مشکل دیگر ما این است که تفکر آموختنی است و این باید در همه موارد آموزش داده شود.
دکتر راسخ: باید ساختار نیروهای انتظامی را تغییر داد؛ روشن است که حقوقی که آنان میگیرند در برابر مسئولیتی که دارند هماهنگ نیست. مورد دیگر اصلاح نظام قضایی است که البته بحث کلانی است و سومین چیزی که اهمیت دارد برنامه ریزی شهری است. ساختن برج های بلند، ساختن مرکزهای بزهکاری است.
در روان شناسی بحثي تحت عنوان «خوگیری» داریم که در نقطه مقابل حساسیت زایی قرار می گیرد؛ قطعا شما هم مشاهده کرده اید که بسیاری هنگام بروز یک رفتار خشن، جای اینکه برای رفع مشکل تلاش کنند بی تفاوت آن را تماشا کرده یا فیلم برداری می کنند. اگر خیلی سادهتر بگوییم، وقتی یک رفتار خشونت آمیز در کشور دیگری رخ می هد همه توجه ها را به خود جلب می کند ولی در کشور ما این گونه نیست. چرا؟ آیا می توانیم چنین ادعا کنیم که شبکه های اجتماعی به نوعی در حساسیت زدایی از پدیده خشونت دخیل بوده اند؟
دکتر فیلی: بعید است که پرخاشگری عادی شود. شاید ترس از برخورد مقابل باعث میشود ترجیح دهند که دخالت نکنند؛ چه اینکه وقتی تصادف میشود خیلیها سعی میکنند کمک کنند. قانونمند نبودن جامعه و مطمئن نبودن افراد از اینکه قانون از آنان حمایت نکند باعث این وضع میشود. بحث اثرگذار دیگر، توزیع مسئولیت است.
دکتر حسین چاری: در همان بحث تصادف هم مردم تا مدتها میترسیدند چون تا فرد را به بیمارستان میرساندید، چنین تصور میشد که شما با او تصادف کرده اید.
دکتر فیلی: زیاد دیدن پرخاشگری باعث شده پرخاشگری برای مردم عادی شود. نمونه دیگر آن مشکل تخلیه هیجان است؛ یادتان باشد در جام جهانی با وجود باخت ایران از آرژانتین باز همه مردم به خیابان ریخته و شادی میکردند. همان فیلم گرفتن هم هرچند منفعلانه، نوعی تخلیه هیجانی است.
دکتر راسخ: مداخله گری در بسیاری از کشورهای پیشرفته نوعی رفتار مدنی است؛ در آن کشورها اگر شما شاهد خشونت باشید و دخالت نکنید، ممکن است به دادگاه احضار شوید. ناآشنایی ما با مبانی انسان گرایی و حساسیت نداشتن به سرنوشت دیگران باعث بروز چنین پدیدههایی میشود و آثار آن در نهایت به همان فقدان تربیت شهروندی برمیگردد.
یکی از فرضیه هایی که در جامعه شناسی برای کاهش رفتارهای خشونت بار پیشنهاد میشود ضمانت اجرایی قوانین سختگیرانه است؛ یعنی کسی که دست به یک رفتار خشونت بار می زند باید بداند که پیامد بسیار تلخی در انتظار رفتار اوست؛ اما با اینکه دستگاه قضایی در سالهای اخیر در برخورد با این پدیده و به ویژه قتل، سختترین رویکرد را در پیش گرفته باز طبق آمار، میزان درگیری و خشونت کم نیست. آیا وضع کنونی به معنای رد این فرضیه است؟
دکتر محمدی: نمیتوانیم بگوییم این موفق نبوده است؛ باید دید این اتفاقات در چه بافتی رخ داده و در یک بافت تا عوامل دیگر را بررسی نکنیم، نمیتوانیم نظر دهیم. بشر نشان داده کنترل را نمیتوان درونی کرد و کسانی هستند که ادعای شرافت دارند اما تا به جایی میرسند دزدی میلیونی
میکنند. به قول نیچه تفاوت میان «منِ واقعی» و «منِ آرمانی» است. همچنین مجموعه عوامل با هم دیده نشده است. در واقع فردی میآید ماه را نشان دهد ولی مردم انگشت او را می بیند. هیچ کس ننشسته بررسی کند که این آسیبها از کجا میآید. یک دوست جامعه شناس من می گفت، جامعه ما همه ویژگی های یک جامعه آشوب زده را دارد. در یک جامعه آشوب چیزهایی رواست که اصل نیست. همه این ها باعث میشود مسائل اصلی کنار برود و بعد مصائب دیگر شکل بگیرد.
دکتر راسخ: ما دو نوع فلسفه حقوق داریم؛ یکی تنبیهی و دیگر تربیتی. اساس نظام حقوقی ما تنبیهی است و درباره کارا بودن یا نبودن آن باید بحث کرد. دیگر اینکه به اندازه کافی اعتماد وجود ندارد و هر مجرم یا بزهکاری گمان می کند راهی برای فرار از تنبیه و فرار از قانون وجود دارد.
در جریان بزهکاری یقه سفیدها، این وضع خود را به خوبی نشان میدهد که افرادی با اطمینان از اینکه میتوانند از چنگ قانون فرار کنند دست به بزهکاری میزنند و در این وانفسا اگر تعدادی هم به چنگ قانون بیفتند تنبیه می شوند.
دکتر فیلی: در جامعه ما نوعی بیاعتمادی عمیق شکل گرفته است. دلیل آن هم می تواند این باشد که برخی از مسئولان آمران بی عمل هستند. آنها توصیه زیادی می کنند ولی خود به آن عمل نمی کنند و اولویت هایی مطرح می کنند که اولویت خودشان نیست. وقتی این بی اعتمادی ایجاد شود، به لایه های زیرین جامعه تسری یافته و باعث می شود انواع تخلفها صورت بگیرد. بنابراین اگر بخواهیم این مشکلات رفع شود، باید از چندین زاویه به قضایا نگاه کرده، آسیب شناسی کرده، عوامل آسیب زا را از میان ببریم و سپس انتظار داشته باشیم این آسیب ها که خود معلول عوامل یاد شده هستند از میان بروند.
در یکی از تحقیقات مشهور روان شناسی که احتمالا آن را خوانده اید، برای شماری از کودکان فیلمی خشونتآمیز پخش شد؛ سپس آنها را در یک اتاق به همراه یک خرس عروسکی بزرگ تنها گذاشتند. این کودکان همان رفتاری را با خرس کردند که در فیلم دیده بودند.
اینک باید پرسید تماشای رفتارهای پرخاشگرانه کوچک تا صحنه ای چون مرگ یک انسان چه به صورت مستقیم و چه در شبکه های اجتماعی چقدر باعث آموزش و بازتولید خشونت میشود. به طور کلی، اقداماتی چون مجازات در ملاعام چقدر می تواند در کاهش خشونت بازدارنده باشد؟
دکتر حسین چاری: بیان و نمایش خشونت به هر نیتی که باشد، یکی از پیامدهای آن تولید خشونت بعدی است. خشونت، خشونت می آورد، صرف نظر از هر نیتی که پشت آن باشد. حافظ چرا این قدر عزیز است؟ چون غیرمستقیم حرف می زند و سخن خود را در لفافه می پیچد.
دکتر محمدی: نام این را یادگیری نگذارید. کسی که در خانه خود خشونت می بیند، همزمان آن خشونت روی او اعمال میشود. ما بیماری یی به نام «پی تی اس دی» داریم که به آن اصطلاحا موج انفجار می گویند. شما چه موضوع عمل خشونت باشید و چه تماشاگر آن، به «پی تی اس دی» دچار می شوید.
سختی کشیدن، پوست را کلفت نمی کند، پوست را نازک تر می کند و این ما را آماده پرخاشگري میکند؛ نام این را یادگیری نگذارید، این را تجربه خشونت
بنامید. بگذارید نمونه ای را ذکر کنم.
من درمانجویی داشتم که برای دریافت جزوه با دوستش به یکی از مناطق شهر میرود؛ چند نفر آنان را گرفته و به یکی از این بچه ها تجاوز می کنند. به آن فردی که درمانجوی من بود تجاوز نشده بود ولی این فرد به قدری آسیب دیده بود که ما بیش از 15 جلسه برای درمان او وقت صرف کردیم تا اثر «پی تی اس دی» از میان برود. این را شما یادگیری مینامید؟ این تجربه است.
دکتر فیلی: ما در روان شناسی به این تقویت جانشینی یا تنبیه جانشینی میگوییم. یعنی وقتی می بینیم در خیابان یک نفر دارد پرخاشگری می کند و دیگران از او حساب میبرند و آن فرد تنبیه نمیشود، این تجربه موفقیت آمیز روی او اثر میگذارد. فرد خود را جای او می گذارد و همه این نتایج را برای او دارد.
اگر زمینه های پرخاشگری در جامعه از میان برود و کنترل اجتماعی وجود داشته باشد میتوانیم شاهد کاهش پرخاشگری باشیم.
دکتر راسخ: یک آزمایش کلاسیک در روان شناسی اجتماعی از میلگرام داریم که رابطه پرخاشگری را با اقتدار نشان می دهد. این رابطه از خانواده شروع می شود؛ در واقع در خانواده های ما اقتدار جایگاه خاصی دارد؛ این اقتدار به جامعه هم گسترش می یابد؛ اقتدار مطلق، خشونت مطلق می آورد.
همان طور که می دانید در سال های اخیر شاهد تاکید بر فرهنگ رقابت طلبی هستیم؛ برای نمونه خانوادهها می خواهند هر طور شده فرزندانشان از دیگران بالاتر باشند و نمره بیشتری به دست بیاورند و بر تلاش فردی تاکید می کنند؛ یک نوع گرته برداری از فرهنگ آمریکایی. نمونه اش افزایش تعداد مدرسه های تیزهوشان در همین شیراز و اصرار خانواده ها به قبولی فرزندانشان در این مدرسهها. این فرهنگ چقدر بر دور شدن انسانها از همدیگر اثرگذاشته، انسجام را از بین برده و زمینه را برای رفتارهای این چنیني فراهم کرده است؟
دکتر محمدی: چند سال پیش وزارت بهداشت آماری ارایه داد که نشان می داد حدود 75 درصد مراجعه کنندگان به کل مرکزهای پزشکی، مشکلات شناختی، رفتاری و هیجانی دارند. برای نمونه فردی قواعد رانندگی را رعایت نکرده - که این یک مشکل رفتاری است- و به چند نفر در یک تصادف آسیب می رساند.
چند نفر پزشک، پرستار و متخصص با این تصادف درگیر میشوند؟ هرچه پیامد آن به آرامش ما منتهی نشود و ما را تنیده تر کند، به ما آسیب می رساند. من در حال نوشتن مقالهای به نام «آزارگری تحصیلی» هستم. باید بگویم، دانشآموزان ما بمب هیدروژنی هستند که زیر این همه آزارگری تحصیلی در خانه، مدرسه و گروه های همسالان قرار میگیرند و به ویژه اولیای مدرسه برای امتیاز و گرفتن شهریه و... بر موفقیت آنان تاکید می کنند.
این افراد تحت آسیب هستند و این، پیامدهای بدی در پی دارد. حال آیا این ها آماده پرخاشگری هستند؟ بله. چرا مولانا می گوید «چون گرسنه میشوی، سگ میشوی»؟ زیرا وقتی گرسنه ایم تعادل نداریم. هرچه تعادل ما را از میان ببرد؛ زیر فشار قرارمان می دهد و ما را آماده پرخاشگری می کند. وقتی پوست ما نازک می شود، آماده پرخاشگری می شویم.
دکتر حسین چاری: من می خواهم از حافظ مدد بطلبم که «یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود». وقتی که چیزی به ما داده شود ولی ظرفیت آن در ما نباشد، کارکرد آن برعکس شده و برخلاف خود ما می شود.
اگر به ما پول دهند ولی آمادگی بهره برداری پول را نداشته باشیم، اگر روح رقابت طلبی در ما دمیده شد ولی ما روح فرهنگ شهروندی تک روی و
رقابت طلبی را بلد نباشیم؛ این می شود که شما می بینید. رقابت به قیمت جان و آبروی طرف مقابل تمام می شود.
در رقابت های انتخاباتی چنان به سر رقیب می آوریم که کمر راست نکند. در صورتی که بودن ما به خاطر وجود طرف مقابل است. وگرنه در تیمی که همه پایشان شکسته، پیروزی ما که ارزشی ندارد.
اگر یزید را صرفا فردی زن باره معرفی کنیم، به این معناست که آیا کسی دیگر نبود که امام حسین (ع) با او بجنگد؟ آیا با این سخنان به امام حسین (ع) لطف کردهایم؟ خیر. دلیل اینکه رقابت طلبی در جامعه ما رخ نداده به این خاطر است که ما فرهنگ رقابت طلبی و زندگی این گونه را نیاورده ایم و گدایی بوده ایم که معتبر شده ایم. بله رقابت آمده است ولی فرهنگ آن نیامده است و این به تیغ دو دمی تبدیل شده که هم رقیب را بریده و هم ما را.
دکتر راسخ: رقابت یکی از موتورهای محرک جوامع مدرن است و بدون رقابت پیشرفت در کشورهای صنعتی اتفاق نیفتاد ولی بر سر چگونگی آن می توان بحث کرد. درباره مدرسه های تیزهوشان هم باید بگویم که جامعه ایران یک جامعه متعارض است که اجزای گوناگون آن با هم تجانس ندارند.
یکی از این اجزای متعارض همین مدرسه های تیزهوشان است. مدرسه های تیزهوشان نه تنها حرکتی سودمند است و رقابت به وجود می آورد بلکه باعث میشود در کشور سطحی از ظرفیت شکل بگیرد که می تواند چند کشور را اداره کند ولی مساله اینجاست که رقابت مانند دیگر امور جامعه ما ناکارآمد است و شایسته سالاری وجود ندارد. فردی که دارای تخصص می شود در سطوح مدیریتی قرار نمیگیرد، مدیران ما از نظر ظرفیت های فکری در سطوح پایین هستند و اگر رقابت ها امکان بروز داشت؛ رویدادی متفاوت اتفاق می افتاد. کافی است که ایرانیان خارج از کشور را با بسیاری از مسئولان ما مقایسه کنید. البته من مسئولان را جدا از ساختار کلی جامعه نمی بینم. ضمن اینکه رقابت جنبههای منفی دارد و یکی از پیامدهای نظام سرمایه داری است که به جای خود می توان درباره آنها بحث کرد.
به عنوان آخرین پرسش، در مجموع از نظر شما برای رفع پرخاشگری در جامعه ما چه کار باید کرد؟
دکتر فیلی: به عنوان یک راهکار، به نظر من ریشه یابی و برنامه ریزی برای مقابله با آن است. یکی از چیزهایی که می تواند در بهداشت روان بسیار اثرگذار باشد، معنویت و دین مداری است. اگر جامعه به سمت دین مداری برود بسیاری از مشکلات کاهش مییابد. بسیاری از تخلفات و پرخاشگریهای کنونی در کسانی است که دین مدار نیستند؛ البته میان افراد دیندار و دین باید تفاوت قایل شد. گاهی افراد ادعای دین داری می کنند ولی کسانی که به راستی دین مدار هستند، تابآوری بیشتر و سلامت روان بیشتری دارند.
دکتر حسین چاری: من در بخش آسیب شناسی، مسئولان فکری و فرهنگی را خطاب قرار دادم و در درمان هم همانان را اثرگذار می دانم. دست کم باید به یاد داشته باشیم که با هر عینکی شیراز را ببینیم چنین وضعی زیبنده این شهر نیست. اگر از سر ادب نگاه کنیم، حافظ و سعدی و خواجو از دست ما ناراحت هستند و اگر از سر حکمت ببینیم دل ملاصدرا از ما پر است.
اگر از سر دین بگوییم شاهچراغ (ع) از این وضع در شیراز دلخور است. چه اینکه میدانیم لقب برازنده پیامبر (ص) ما رحمت است.
افزون بر این، هر زمان یک پدیده ای را مطالعه کردیم و خانواده را به عنوان یک عامل در کنار عوامل دیگر گذاشتیم، همیشه خانواده به طور معناداری متفاوت از عوامل دیگر بوده است و همچنان خانواده عامل بسیار اثرگذاری است و اگر بناست برای فرد کاری کنیم، باید به همه چهار جنبه آن توجه داشته باشیم.
انسان جنبه زیستی دارد و معیشت مهم است؛ انسان جنبه روانی دارد و نیاز به شادی دارد. جنبه اجتماعی و جنبه معنوی باید با هم دیده شوند و اگر به خانواده توجه ویژه شود میتوانیم گام های ارزشمندی در کوتاه مدت و بلند مدت برداریم. آخرین صحبت من بیان نلسون ماندلا است که میگوید «با هیچ سلاحی نمی توانید جامعه را تغییر دهید مگر با تربیت».
همه کسانی که در جهان خشونت آفریده اند اگر درست تربیت شده بودند چنین نمی کردند.
تربیت یعنی از خانواده و مدرسه تا مسجد و جامعه. به تربیت توجه کنیم که بستر آن خانواده است و بالاخره باید بیش از همه هوای مادرانمان را داشته باشیم.
دکتر راسخ: امیدوارم ظرفیت نقد ما بالا رود. پرخاشگری در تاریخ ایران از بالا به پایین روانه شده است. دیگر اینکه ما ملت حق به جانبی هستیم.
ما تاریخ حمله اسکندر را می خوانیم ولی تاریخ 300 ساله حمله ایرانیان به یونان را نادیده می گیریم. چنگیزخان مغول نخست یک هیئت تجاری به ایران فرستاد و ایرانیان آنها را قتل عام کردند و مصیبت شروع شد. در زمان حمله اعراب به ایران، آنان می توانستند با اعراب کنار بیایند ولی این کار را نکردند و شکست خوردند و ایران نابود شد. اگر رضا شاه 3 سال قبل از جنگ جهانی دوم وضع را درک کرده بود، سرنگون نمی شد.
عین همین واقعه را در زمان محمدرضا شاه می بینیم و رویدادهای دیگر. این یک ویژگی ملی ما ایرانیان است که هنوز مورد بررسی قرار نگرفته است. آخرین جمله من این است که مسئولان مردم را انسان بدانند. ایرانیان هیچ گاه یک شهروند دیده نشدند و همیشه باید در قالب برنامه هایی که برایشان ریخته شده خود را هماهنگ کنند.
دکتر فیلی: پیامبر (ص) می فرمایند انسان ها در برابر خشم و غضب، گوناگون هستند. برخی دیر به خشم میآیند و زود آرام می گیرند. عده ای زود به خشم می آیند و زود برمیگردند. عده ای زود به خشم می آیند و دیر آرام میگیرند. برخی دیر به خشم میآیند و دیر آرام میگیرند؛ بهترین آنها کسانی هستند که دیر به خشم می آیند و زود آرام میشوند و بدترین آنان کسانی هستند که زود به خشم می آیند و دیر آرام می شوند.

46

کد خبر 589997

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین