سعید مروتی: جایی دور از خام دستی «اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» و احساساتگرایی افراطی «شیار 143»، «نفس» با لحنی متناسب و همگون و پرداختی حرفهای میایستد تا فاصله معنادارش را با ساختههای قبلی نرگس آبیار موکد سازد. به خصوص این که نرگس آبیار به شکلی مثال زدنی موفق شده خود را از دام ذوقزدگیها و ستایشهایی که با همراه کردن صفات و لقب برای فیلمساز همراه بود، رها کند.
نتیجه این رهایی فیلمی است تاثیرگذار که جای احساساتی کردن تماشاگرش با ابزارهای دم دستی، میکوشد تا تاثر عاطفی را با حسی نیرومند که از تاریخ آمده برانگیزاند و به عمق میدانی دست یابد که فقدانش در ساختههای قبلی آبیار مشهود بود.
حالا با فیلمی سر و کار داریم که نمیشود با شعارهای ایدئولوژیک ستایشش کرد. صفتها و عنوانها بماند برای دیگران. حالا اما فیلمسازی داریم که به شیوهای منحصر به فرد در سینمای ایران به روایت تاریخ این سرزمین میپردازد. فیلمسازی که میتواند به آدمها نزدیک شود به جزئیات بپردازد و در دام انبوه چاههایی که در مسیرش قرار داشته نیفتد.
اینکه بخش هایی از تاریخ معاصر را بدون شعار و دلبستگی به آوازهگریهای رسمی و ایدئولوژیک روایت کند. آن هم پس از فیلمی چون «شیار 143» که یک جناح سیاسی تا توانست آن را بهانهای کرد تا درباره مفاهیم ایدئولوژیک مورد نظرش شعار بدهد و در مواردی به نظر میرسید آنچه تفسیر میشود با متن همخوانی و همراهی ندارد.
در «نفس» آبیار موفق به ثبت جزئیاتی از زندگی ایرانیان در انتهای دهه پنجاه میشود که معمولا به واسطه عظمت رخدادهای این دوران (انقلاب و جنگ) در حاشیه قرار گرفته است.
انتخاب هوشمندانه دختر بچهای که فیلم از نگاه او روایت میشود تماشاگر را به عالمی میبرد که حتی اگر آن را عینا لمس نکرده باشد به لطف توانایی فیلمساز در خلق فضایی باورپذیر، همراهش میشود. همراه با بهار شخصیت اصلی فیلم که جهان کودکانهاش فیلم را در عین تلاش برای واقعگرایی با تخیل نیز آمیخته است. «نفس» بدون این که در بند قصهگویی کلاسیک باشد به ثبت اندوهناک خاطرههایی میپردازد که سینمای ایران تاکنون نخواسته یا نتوانسته بود تصویرش کند.
فیلم نرگس آبیار تصویری از یک دوران را به دست میدهد، با کاراکترهایی زنده و حال و هوایی ملموس. فیلمی که ملیتر از آن است که بشود برای مقاصد جناحی مصادرهاش کرد.
5858
نظر شما