« شما خیلی خوب بلدید چطور یک نفر را نابود کنید . چرا که شاید آن مربی یا بازیکنی که آمده از طرف شما نیامده بوده و سهمی از انتقالش به شما نرسیده است.» سرمربی تیم ملی شمشیر را برای رسانه ها از رو بسته بود.
قطبی که سعی داشت رسانه ها را نصیحت کند گفت:« اگر تیم ملی برنده شود ، مردم روزنامه می خواند و تیراژ روزنامه های شما هم بیشتر می شود و حتی مراجعه کننده بیشتری هم به سایت ایسنا می روند پس سعی کنید به تیم ملی کمک کنید شما یار سیزدهم تیم ملی هستید!»
این البته تنها جمله قصاری نبود که سرمربی تیم ملی در میان حرف هایش به زبان آورد. او که همه چیز را منفی می دید جایی دیگر از حرفهایش هم وقتی خبرنگاری درباره دستیار گمنامش دست به قیاس زد و پرسید ممکن است این مربی هم نمونه ای مانند مارکوی برزیلی باشد با ادبیاتی تند پاسخ داد:« مارکو یکی از مربیان بزرگ دروازهبانان آسیاست. نمیدانم که چطور شما دربارهی چنین شخصیتی این گونه صحبت میکنید. دربارهی دیکارمو حرف زدید. درست است او نتوانست در بازی اول پرسپولیس گلزنی کند اما مگر "کاکا" که یکی از ستارههای فوتبال دنیاست به موفقیت بزرگی در رئال مادرید دست یافته، این تقصیر بر گردن سرمربی تیم است. اگر دیدگاه شما حرفهای باشد میدانید که وقتی یک بازیکن از خارج از کشور میآید برای موفقیت وقت میخواهد. چند مربی بزرگ به ایران آمدند و نتوانستند موفق شوند. فوتبال در ایران بسیار پیچیده و سخت است. میبینید که همان مصطفی دنیزلی که هماکنون در ترکیه به موفقیتهای بسیار زیادی دست یافته نتوانست در پرسپولیس بماند. کرانچار هم مربی بسیار خوبی بود اما نتوانست یک فصل هم در پرسپولیس دوام بیاورد. شما این کار را با قشنگی انجام میدهید و با نوشتههایتان همه را نابود میکنید، البته شاید چون یک بازیکن از طرف شما به تیم ملی وارد نشده چنین میکنید.»
قطبی همه چیز را به قدرت رسانه ای برای تخریب ربط می داد اما وقتی با سوال خبرآنلاین درباره بغضش در دفتر رئیس سازمان ورزش مواجه شد ، قصه را طوری دیگر تعریف کرد. قصه ای که یکی از نمایندگان آن را به نقل از رئیس سازمان ورزش برای رسانه ها نقل کرد است. قصه بغضی که قطبی را سرمربی تیم ملی نگه داشت و خشم اعضای کادرفنی را به همراه آورد. قصه قلم قرمزی که روی نام حنیف عمران زاده کشیده شد . اینکه سرمربی تیم ملی با یک تماس تلفنی نام یک بازیکن را حذف کرده و بعد با بغض گلایه کرد که در کار فنی من دخالت می شود. او اما در پاسخ به این سوال گفت« من همیشه با صداقت حرف می زنم! من به سعیدلو حرفی درباره عمران زاده نزدم. من بحث های کلی درباره فوتبال مطرح کردم. عمران زاده را کنار گذاشتیم چون خسته بود. من اصلا اجازه دخالت به هیچ کس را در کار فنی تیم نمی دهم.»
واژه هایی که البته با روایت نقل شده از رئیس سازمان ورزش که با جزئیات بسیار برای نمایندگان مجلس شرح داده شده ، تفوت هایی فاحش دارد. این سوال را هم بر جای می گذارد که سرمربی تیم ملی چرا بازیکنی خسته را دعوت می کند؟ تنها با این استدلال که می خواهد روحیه بازیکنی را بالا ببرد؟
شاه بیت ادبیات قطبی اما آنجا بود که در پاسخ اینکه خسته شده اید ، پس از ادعای رسیدن به فینال بازی ها گفت:« ما همه نشسته ایم در این اتاق و شما را هم دعوت کرده ایم به خوردن این ناهار به تیم ملی کمک کنید. شما یار ما هستید. کمک کنید تا قهرمان جام ملتهای آسیا بشویم.»
ناهاری که در رستوران دایی سرمربی تیم ملی برای خبرنگاران تدارک دیده شده بود. نهاری که سرمربی تیم ملی پس از به کار بردن قطاری از حملات کلامی آن را وجه المصالحه ای دانست برای حمایت از تیم ملی . او شاید می خواست خبرنگاران را نمک گیر کند اگرچه جمع زیادی از خبرنگاران برای این پیشنهاد خوردن وسوسه کننده سرمربی تیم ملی ، آنجا نماندند!
نظر شما