حسین ملائک: مواضع ایران در منطقه منطقی‌تر بوده است

حسین ملائک سفیر اسبق کشورمان در چین و تحلیلگر مسایل بین المللی در گفتگو با خبرآنلاین، به بررسی تحولات و سیاست های منطقه ای ایران می پردازد.

محمد اکبری- ابوالفضل خدائی: کنفرانس اخیر امنیتی مونیخ نشان داد که کشورهای حاضر در آن سیاست های تازه ای را در تقابل با ایران در پیش گرفته اند و رقابت ها در منطقه وارد مرحله ای تازه ای شده است. بازگشت روابط ترکیه با اعراب و همینطور بهبود روابط این کشور با اسرائیل از جمله رویدادهایی است که منطقه شاهد آن بوده است. در این بین نحوه رویکرد کشورهای منطقه در سوریه با وجود توافق حلب همچنان در مرحله ای پیچیده ای قرار دارد که آینده سوریه را با وجود گروه هایی تروریستی - تکفیری در پرده ای از ابهام قرار داده است. وجود چنین اتفاقاتی و نحوه عملکرد ایران در این فضا پرسشی است که کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین با حسین ملائک سفیر پیشین ایران در چین و تحلیلگر مسائل بین‌المللی در میان گذاشته است که در ادامه می خوانید:

به عنوان اولین سوال ارزیابی شما از سیاست های منطقه ای ایران چیست؟ با توجه به وجود بحران هایی در عراق و سوریه به عنوان دو کشور استراتژیک، رقبایی مانند عربستان و ترکیه چه خواسته هایی در منطقه دارند؟ 

برای بررسی دقیق تر به این موضوع، نکته ای را در ابتدا عنوان می کنم. بطور اصولی سیاست های کشور بر مبنای تامین نیاز ها تنظیم می گردد. اگر این نیازها امنیتی باشد یک سری اقدامات و اگر نیازها توسعه ای باشد گونه ای دیگر از تمهیدات باید مد نظر قرار گیرد . اما بطور دائم در خارج از مرزهای ما تحولاتی صورت می گیرد که نیازهای امنیتی ایران را بر نیازهای توسعه ای آن مقدم می دارد و ما اکنون در چنین شرایطی قرار داریم.

از اول انقلاب تا به امروز ما مواجه با سه پروژ ویژه بودیم. یکی از آنها پروژه جنگ بود، بدین معنا هنگامی که در ابتدا، انقلاب اسلامی پیروز شد، جنگ به ما تحمیل شد. یعنی یک پدیده خارجی که نه در فکر و نه در برنامه ما بود، با آن مواجه شدیم و 8سال ادامه آن خسارات زیادی را بر ما وارد کرد. بحران دیگری که کشورمان با آن مواجه شد بحران هسته ای بود، این بحران در کنترل ایران بود، بدین معنا که ما به سمت و سویی رفتیم تا این بحران شکل بگیرد که حدود 8 یا 9 سال نیز ما گرفتار این بحران شدیم و دیدیم که چه تحریم ها و محدودیت هایی برای ما تا قبل از توافق هسته ای پیش آمد. بحران دیگری که تا حدودی بر ما تحمیل شد، رشد اسلامگرایی اهل تسنن بود که مدعی رقابت با شیعه و درصدد به وجود آوردن حکومتی برای خود بود و در پی این بود و رقابت خونینی را پدید آورد. این موضوع پیش تر نیز وجود داشت اما از زمان اشغال عراق به وسیله آمریکا شکوفا شد و سوال مورد بحث نیز درباره همین بحران است.

از زمان به وجود آمدن انقلاب اسلامی که رنگ و بویی شیعه داشت ما در جریانات اهل تسنن و به خصوص اخوان المسلمین با یک رقابت احساسی مواجه شدیم. به این شکل که شیعیان برای بازگشت به اسلام توانستند حکومتی را برای خود پیدا کنند. اما در مورد اهل تسنن این وضعیت برای آنها اینگونه بود که آنها برای بدست آوردن چیزی شبیه شیعیان اول با یک سری از حکومت های خود فروخته مواجه بودند. فشار عمده آن نیز روی عربستان سعودی بود. عربستان برای کم کردن فشار سعی کرد تا انقلابیون اهل تسنن را به نقاط دیگری بفرستد. بعدها شاهد بودیم که چه فضایی پدید آمد و طالبان تشکیل شد و موفق شد تا حکومت خود را در افغانستان تشکیل دهد و اگر این حکومت توسط آمریکا سرنگون نمی شد، خواسته سعودی ها برآورده می شد و اسلام سیاسی اهل تسنن نیز موفق می شد تا حکومتی برای خود دست و پا کنداما با حمله آمریکا به افغانستان اضمحلال طالبان این دستاورد منتفی شد. بی برنامه بودن این گروه ها باعث شد تا عربستان تحت فشار بیشتری قرار گیرد. به موازات این فضا آمریکا به عراق حمله می کند و اکثریت شیعه در این کشور حکومت را در دست می گیرد و یک شکست سیاسی همه جانبه دیگر برای اهل تسنن به وجود می آید که باعث سیاسی شدن بیشتر اهل تسنن در عراق و نهایتا جهان می شود و جریان سیاسی اسلامی اهل تسنن شروع به رشد در عراق می کند. این گروه ها توانسته اند بخش هایی از سرزمین و جامعه عراق را تصرف کنند که با آنها همگونی زیادی داشتند . این واقعیت نیز وجود دارد که این گروه ها بسیار خشن وضد انسانی عمل می کنند اما همه اقدامات آنها مبنی شرعی و ایدئولوژیک اسلام سیاسی داشته و با توجه به آموخته ها و کتب های خود به اصطلاح سیاست های عملگرایانه دارند.

در سوریه نیز این گروه ها در بخش هایی که در کنترل دارند تقریبا با فرهنگ عمومی مردم همخوانی دارند. در حال حاضر واقعیت های جامعه به این شکل بوده و ما نباید دلخوش به تبلیغات خود باشیم. تمام این گروه ها ممکن است گرایشات مختلفی داشته باشند، اما همه آنها در یک فضا و بستر قرار دارند و علت آن هم نیاز جنبش اهل تسنن به داشتن یک حکومت و یک ساختار اجتماعی سیاسی مربوط به خود است. وقتی چنین جریاناتی شکل می گیرد، اهل تسنن ما در کردستان، سیستان و بلوچستان و دیگر نقاط نیز می تواند تحت تاثیر قرارگیرد. ایران هم اکنون با فضایی روبروست که مجبور است از خود دفاع کند و نباید فراموش کنیم که این یک واقعیت است که نمی توان همه گروه های مخالف را از بین برد. بنابراین تحمیل شدن این قضیه بر ما نباید موجب شود تا ما به دنبال یک راهکار اجتماعی سیاسی در این زمینه نباشیم. ما بایستی به صورت ایدئولوژیک با اهل تسنن به یک تفاهم برسیم تا درگیری های موجود کاهش یا از بین رود. حال رسیدن به یک تفاهم می تواند منوط به مذاکره مستقیم با این گروه ها ، یا مذاکره مستقیم با علما باشد. مساله حمایت آمریکا نیز از این گروه ها برای رسیدن به مقاصد خود در جهت تضعیف ایران نیز حتما و طبیعتا باید وجود داشته باشد ، اما در نهایت این موضوع یک مساله بین مسلمانان و جهان اسلام است و به آمریکا مرتبط نیست.

پس از حادثه 11 سپتامبر که موجب شد تا اسلام افراطی نمایان شود، یک گزارش واقع بینانه ای منتشر شد که طی آن آمریکا به دلیل عدم توجه به مسلمانان مورد انتقاد قرار گرفت و مطرح شد که طرفداری های کورکورانه آمریکا از اسرائیل در مقابل اعراب و مسلمانان سبب شد تا این گروه ها دست به چنین اقداماتی در آمریکا بزنند. از زمانی که اوباما روی کار آمد به این گزارش توجه زیادی کرد و به نظر رسید که با اسرائیل مانند گذشته رفتار خوبی ندارد که نهایتاً رای ممتنع به شهرک سازی های اسرائیل در سازمان ملل داد.

به نظر شما در فضای کنونی آمریکا چه سیاستی را در قبال حمایت از عربستان و گروه های تحت الحمایه عربستان اتخاذ خواهد کرد و تقابل ایران و آمریکا در سطح منطقه چگونه خواهد بود؟

معمولا آغاز کار گروهای سیاسی بدین صورت است که در ابتدا تحلیل وضعیت می کنند و دشمن اصلی خود را شناسایی کرده و برای مقابله با آن برنامه ریزی می کنند. گروههای اسلامی نیز از این روش مستثنی نیستند . هیچ گروه مسلمانی در جهان وجود ندارد که موضوع فلسطین برایش مهم نباشد و همینطور مدعی نباشد که آمریکا از اسرائیل حمایت نمی کند . و آمریکا ظالم اصلی در حق فلسطینی ها است. در جریان اهل تسنن دو تحلیل وجود دارد؛ یکی اینکه آیا دشمن خارجی برای آنها دشمن اصلی است و یا منافق دشمن اصلی است. در این راستا تمام تلاش عربستان و آمریکا این است که این گروه های تحلیل خود را به سمت دشمن بودن طرف منافق سوق دهند. زیرا شیعه از نظر برخی از اهل تسنن منافق محسوب می شود اما خود آنها قبول دارند که آمریکا نیز دشمن است. امام خمینی (ره) تلاش می کرد تا به همه گوشزد کند که دشمن اصلی ایران آمریکاست و دشمن دیگری نداریم.

اکثر سیاسیون اهل تسنن نیز بر این باور دارند که گرچه شیعیان با آنها دشمنی می کنند ولی در نهایت بر این باورند که دشمن اصلی آمریکا است. وقتی مطالب منتشره از الزرقاوی رهبر القائده را دنبال می کنیم می بینیم که وی تاکید بر ممانعت از در گیری با شیعیان دارد. وی اعتقاد داشت که آمریکا قضیه اصلی است و بهتر است از بروز اختلاف میان سنی و شیعه جلوگیری شود. برای درک بهتر مثال دیکری می زنم. ساواک قبل از انقلاب 57 به سازمان مجاهدین خلق نفوذ می کند. تمام تلاش ساواک براین بود تا الغائ کند که این سازمان نتوانست به نام اسلام فعالیت را ادامه دهد و می بایست مارکسیست شود. دلیل ساواک برای اینکار این بود که به محض تحقق آن شرایط رابطه سازمان با مردم قطع می شد و شد .در حالیکه مارکسیست بودن یک سازمان باعث کاهش مبارزات ضد شاهی آنها نمی شد اما رابطه جمعیت وسیعی از مردم با مبارزان منقطع می گردید و روند مبارزه تضعیف می گردید . مشابه این موضوع در درگیری موجود در نظام بین الملل نیز وجود داشته و یا در حال وقوع است.

بنابراین تمام تلاش آمریکایی ها بر این است تا جای دشمن شماره یک و دو را در نظام فکری اهل تسنن سیاسی با هم عوض کنند. دشمن بیرونی یا کفار و یا منافقین هستند. اگر کفار ملاک باشد دشمن ،آمریکا و اگر منافقین ملاک قرار گیرند، شیعیان جز نیز در مرحله بالا قرار می گیرند که باید با آنها مبارزه کرد. انفجارهایی که در مساجد شیعیان در پاکستان و یا سراسر جهان صورت می گیرد از این زاویه قابل بررسی است . این مسیر متقائد کردن کار ساده ای نیست . تغییر تفکر سیاسیون و روحانیون که پیشروان مردم محسوب می گردند بسیار دشوار است اما شدنی است. بحثی که هم اکنون به عنوان شیعه انگلیسی مطرح است در همین راستا است که درگیری با اهل تسنن را اولویت می دهد بر سایر اختلافات شیعه. در بررسی حادثه 11 سپتامبر دشمن شماره یک القاعده کفار محسوب می شوند و انواع حملات را علیه آمریکا از جمله حمله به ناوچه "کول " در یمن، سفارت خانه های آمریکا در آفریقا و خود آمریکا را انجام می دهد. حمله به پایگاه "خبر" در عربستان نیز ، اقدامی از سوی القاعده است.

اما در مورد موضوع حمایت آمریکا از گرو هایی مانند القاعده که بیشتر به عنوان اتهام زنی سیاسی استفاده می شود عرض کنم که این کشور به عنوان یک قدرت بزرگ، توانایی دارد متناسب با هر موقعیتی از این گروه های حتی مخالف خود استفاده کند. مثلا در مورد داعش این سوال مطرح است که چرا داعش نقشه حمله به پاریس را با دستاورد خیلی محدود به اجرا گذاشت ؟ اگر این گروه در دو سال پیش این حمله را انجام نمی داد، بعید می دانم که آمریکایی ها علاقه مند بودند که مبارزه با داعش را آغاز و برای آن ائتلاف تشکیل دهند. در ابتدا، حضور داعش در منطقه در نزد آمریکایی های اینطور جلوه می کرد که گروهی است بدنبال جایگاه سیاسی و جهت گیری ضد شیعه و از طرفی هم با ایران درگیر است. با وجود خشونت های بسیار، ایالات متحده آسیبی از این موضوع نمی دید. اما هنگامی که داعش اقدام به بریدن سر دو آمریکایی کرد و حملات تروریستی در پاریس انجام داد، پرونده این گروه نزد آمریکا بسته شد. همکاری کشورها با یکدیگر و با گروههای جریان مرسوم سیاست بین الملل است مثلا در محیط افغانستان با آمریکا برای مبارزه با طالبان همکاری کردیم . بعد احساس شد باید با خود طالبان نیز نزدیک شد و آمریکا نیز به گروه های دیگر با همین دید می نگرد، اما به نظر من قدرت و مانور آمریکا در حد وسیعی است و ما خیلی محدودتر هستیم.

نگاه شما در حال حاضر به این موضوع که می تواند سایکس پیکوی دیگری رخ دهد چیست؟ آیا آمریکا ایجاد مناطق امن را در سوریه در دستور کار خود دارد؟ آیا ترکیه، عربستان، آمریکا و اسرائیل با ایجاد یک صف بندی جدید در پی مقابله با ایران در عرصه منطقه ای هستند؟

وقتی که ما از سایکس پیکو جدید صحبت می کنیم، تغییر در مرزهای ترکیه، عراق و سوریه مورد نظر می باشد . بر این اساس منطقه کرد نشین نیز باید دارای مرزهای محسوس و مشخص باشد . در بحث سایکس پیکو اولین قربانی ترک ها هستند و آنها به هیچ وجه خواستار این نیستند که چنین اتفاقی رخ دهد. اینکه چقدر ترکیه بتواند در مقابل این روند ایستادگی کند کلیدی ترین سئوال سیاسی در منطقه است.

پس دلیل حمایت ترکیه از ایجاد مناطق امن چیست؟

چیزی در حدود 10 یا 12 میلیون نفر از مردم سوریه طی جنگ جابجا شدند. بیش از 3 میلیون نفر از این مردم در ترکیه حضور دارند و حدود یک میلیون نفر نیز در اردن هستند. که این سیل جمعیت برای این کشورها مشکلات زیادی ایجاد کرده است. صحبت از ایجاد مناطق امن بدین معناست که مناطقی مشخص شود که در آن هیچ گونه عملیات نظامی علیه مردم صورت نمی گیرد. یعنی مردمی که خواستار خروج از کشور و پناهندگی به اروپا هستند در این مناطق اسکان داده شوند.ترکیه می خواهد این مناطق در مرزهای جنوبی این کشور با سوریه به وجود آید.

این موضوع شامل کردها نیز می شود؟

در دو نقطه و یا بهتر سه نقطه کردها در سوریه صاحب سرزمین هستند. سرزمینی در غرب سوریه به نام عفرین دارند که گرچه تحت محاصره ترک ها است اما به صورت مستقل در آنجا عمل می کنند. سرزمینی بهم پیوسته در شرق سوریه متشکل از دو استان حسکه و کوبانی دارند که از مرز عراق شروع شده که تا نزدیک الباب نیز ادامه دارد. همچنین کردها یک سازمان سیاسی نظامی قوی بنام "ی پ گ " دارند که آمریکا از آنان حمایت جدی می کند. بنابراین کردها مشکلی در زمینه مرز و سرزمین ندارند. کسانی که در این زمینه مشکل دارند اهل تسنن و جنگ طلبان هستند. سیاست ترکیه بر این است تا اجازه ندهد، دو قسمت شمال سوریه که کردنشین هستند، به هم متصل شوند. بدین معنا که رابطه ترکیه با سوریه از طریق دو منطقه کردنشین برقرار می شود که این دو منطقه دارای استقلال هستند. حدود 60 کیلومتر از این مناطق باز است و جبهه جنگ و عملیات در این محدوده در کنترل آنها نیست. ترکیه در صدد است تا این 60 کیلومتر را با به وجود آوردن مناطق و نیروهایی که از جاهای مختلف جمع می کند ارتباط بین شرق و غرب سوریه را قطع کند و هیچ واحد یکپارچه کردی در داخل سوریه به جود نیاید. بنابراین در صورت جدی شدن بحث سایکس پیکو ترک ها قربانی اصلی و اولین بخش تجزیه نیز در سوریه به وقوع می پیوندد. اما در این راستا سوریه با وجود خسارت های فراوانی که دیده است قربانی اصلی به شمار نمی رود.

به عقیده شما همکاری اسرائیل و عربستان در این بین در چه فضایی تعریف می شود؟

اسرائیل یک قدرت فرصت طلب به شمار می رود، از هر اتفاقی که بی ثباتی بوجود آورده و مشکلش با اعراب به حاشیه کشیده شود، از آن استقبال می کند. در حال حاضر ایران قدرت شیعی محسوب می شود که با اهل تسنن و اعراب درگیر است، بنابراین اسرائیل از این موضوع استقبال زیادی می کند و اگر بتواند به تشدید مشکلات کمک خواهد کرد. برای مثال اگر متوجه شود که یک عنصر اطلاعاتی در ایران علیه عربستان اقدام می کند، حتما این مساله را با عربستان در جریان خواهد گذاشت تا سعی کند در اهداف خود به نحو احسن عمل کند. ترکیه، اسرائیل و عربستان سعودی هم اکنون سوار بر موجی شده اند که در حال حاضر در آمریکا ایجاد شده است که این یک جو یا موج ضد ایرانی است. نیروهایی که در آمریکا سرکار آمده اند ضد ایران هستند و این کشورها از این موضوع استقبال می کنند و در تلاش برای بهره برداری از جو ایجاد شده هستند. اما در مورد اسرائیل نکته ای که کمتر در فضای سیاسی و مطبوعات بدان اشاره می شود، این است که رژیم صهیونیستی از نظر آمریکا مرحله ای از تثبیت را گذرانده است و الان تحت فشار است تا به خواسته های فلسطینی تن در دهد. یعنی اسرائیل در موضع تدافعی قرار دارد تا تهاجمی . از نقطه نظر برخی در ایران نیز اسرائیل نمی تواند دوام بیاورد و نابود خواهد شد، ولی از نظر آمریکایی ها مرحله اصلی تثبیت سپری شده است.

در این فضا و در صورت آشکارتر شدن روابط اسرائیل و عربستان، ایران چه اقدامی باید انجام دهد؟ برخی از کارشناسان معتقدند که تحقق این امر فشار امنیتی را بر ایران مضاعف تر خواهد کرد و در این راستا در صورت این اتفاق ممکن است اسرائیل تا حدودی از زیر فشار خارج شود و ایران را سیبل قرار دهند.

توجه داشته باشیم که ایران به یک دلیل ساده از سیبل خارج نمی شود. زیرا ما کل نظام بین الملل را قبول نداریم و نظام بین الملل نیز علاقه ای ندارد که از ما حمایت کند. البته با در نظر گرفتن واقعیت های اجتماعی سیاسی تا حدودی ایران را یک واقعیت می داند ولی هیچ علاقه ای به ما ندارد. در دوره های ریاست جمهوری آقایان هاشمی، خاتمی و روحانی که جنبه هایی بازنگری در روابط محتمل بود، ما استقبالی از طرف نظام بین الملل شاهد نبودیم. به همین دلیل ایران همیشه در سیبل انتقادات خواهد بود.دلیل آن هم این است که ایران برای خود یک فرهنگ جدید طرح کرده که مغایر روندی نظام بین الملل است و کشورهای مطرح جهان احساس می کنند که این نوعی ارتجاع بوده که دردسرآفرین و آنها را درگیر کرده است. در همین راستا آنها تلاششان بر این است تا به جریان های سیاسی داخل ایران توجه کرده و به یک گروه نسبت به گروه دیگر توجه نشان دهند تا بتوانند راه های تعامل با ایران را بیابند . موردی بعد این است که ایران در منطقه یک سری از تعاریف جدیدی را مطرح کرده است که در داخل منطقه نیز خیلی از کشورها با آن موافق نیستند. برای مثال محور مقاومت و ایجاد ساختار جدیدی به نام حزب الله نمونه ای این موارد است. حزب الله لبنان در این راستا توانسته تا سیاست لبنان را تحت الشعاع و نفوذ خود قرار دهد و سپس توانسته لشگرکشی به داخل سوریه کند. برای کشورهای منطقه این موضوع قابل قبول نیست و نمی توان انتظار داشت تا آنها از ایران استقبال کنند. اگر بخواهیم مواضع جمهوری اسلامی ایران را در منطقه در مورد معضلات به طور منصفانه مورد ارزیابی قرار دهیم، خیلی منطقی تر از مواضع کشورهای دیگر بوده است. هر آن چه که ما عنوان کردیم با فرهنگ و سیاست درونی این منطقه سازگارتر است. به هر حال ما در منطقه استقلال داشتیم و طرح های عوامل دیگر را نمی خواستیم در منطقه پیاده کنیم و حرف هایی که می زدیم خواسته همه بوده است.

برای مثال وقتی بحث خطوط انتقال گاز از آسیای میانه مطرح شد ایران اعلام آمادگی کرد ولی آمریکا با آن مخالفت کرد، زیرا آمریکایی ها خواستار هر راه حلی منهای دخالت ایران هستند. در این بین آمریکا هزینه ها را افزایش داد و تا جایی که توانست مانع شد تا ایران در این مورد ورود کند. در مثالی دیگر اکو نیز پیشنهاد ایران به منطقه است. به هر حال ما در این جمع تنها نیستم و ترکیه و پاکستان نیز حضور دارند. اگر کشورهای آسیای مرکزی خواستار استقلال باشند، اکو راه حل نهایی در این زمینه است. این کشورها نمی توانند با چین و روسیه به موازنه دست پیدا کنند. ژاپن نیز دارای استقلال است، ولی به هر حال در خیلی از مسایل حرف آخر را این کشور نمی زند. تولید محصولات تویوتا و قبضه کردن بازار آمریکا نیز توسط ژاپن بدیهی است، اما اگر قرار باشد در حوزه آسیای جنوبی اقدامی کند، بایستی با آمریکا هماهنگ باشد. بنابراین آن استقلالی که مد نظر ماست، از جانب کشورهای منطقه مطرح نمی شود، زیرا احساس می کند در صورت صحبت از این نوع استقلال، آنها متحمل هزینه های سنگینی خواهند شد.

سیاست منطقه ای که ایران همواره بر آن تاکید دارد حمایت از حکومت های مرکزی در قبال مبارزه با تروریسم است. همه کشورهای منطقه قبول دارند که تروریسم را نمی توان با نیروهای آمریکایی، روسی و... ریشه کن کرد. برای مثال وقتی دولت مرکزی عراق و یا سوریه قدرتمند باشد قادر به مبارزه با گروه های تروریستی است. اما چون برخی از کشورهای منطقه اهداف دیگری را دنبال می کنند، این موضوع را نمی پذیرند. اگر در افغانستان نیز حکومتی قوی و مستقل وجود داشت می توانست عملکرد بهتری داشته باشد. بنده به یاد دارم که یک نماینده سازمان ملل در ایران با یکی از مقامات کشورمان صحبت می کرد و گفت که تعداد استفاده ایرانیان از کلمه سازمان ملل بیشتر از مقداری است که آمریکایی ها آن را به کار می برند. درست است که ایران انتقادات زیادی را از سازمان ملل می کند، ولی منشور این سازمان نقش اساسی در تعیین مرزها و دیگر مسایل مهم و حیاتی جامعه بین الملل داشته است.

49311

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 650399

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 4 =