خاتمیت و جامعیت اسلام آن را به صورت تنها دین پایندهای درآورده است که ظرفیت اداره جامعه انسانی و اشباع نیازهای فردی و جمعی در هر شرائط، مکان و زمانی را دارد. یکی از آموزههای اساسی که از این جهت بسیار کارساز و مؤثر است مسئله مصلحت است. این که این اصل در سیره و سخنان امام علی(ع) چه جایگاهی داشته و چگونه نقش آفرین بوده است، محل نظر است و کاوش در اطراف آن میتواند برای جامعه امروز راهگشا باشد. با بررسی این مقطع کوتاه امّا جاودانه در تاریخ اسلام، علاوه بر درسآموزی از جنبههای عینی و عملی رفتار حکومتی حضرت، از لحاظ تئوریک نیز شایان توجه است.
مفهوم شناسی مصلحت
مصلحت برگرفته از ماده «صلح»، در مقابل ماده «فسد» است: «الاصلاح نقیض الافساد، و المصلحة: الصلاح» (ابن منظور، 1416، ج7، 384)، بهبود بخشیدن، مخالف تباه کردن و مصلحت به معنای شایستگی است. مصلحت، عبارت است از آن چه که بر عمل، بار و سبب صلاح می شود. از این روی، کارهایی که انسان انجام میدهد و سبب سود بردن او می شود، به این نام [مصلحت] نامگذاری میگردند.
در سخنان فقیهان نیز مصلحت، به معنای سود دنیوی و اخروی به کار رفته است. صاحب جواهر مینویسد: «یفهم من الاخبار و کلام الاصحاب، بل ظاهر الکتاب ان جمیع المعاملات و غیرها انما شرعت لمصالح الناس و فوائدهم الدنیویة و الاخرویة مما تسمی مصلحة و فائدة عرفا» (النجفی، ج22، 344). از اخبار و سخنان فقیهان، بلکه ظاهر قرآن این معنی استفاده میشود که همه داد و ستدها و غیر داد و ستدها، برای مصالح و سودهای دنیوی و اخروی مردم، یعنی آنچه به نظر عرف مصلحت و سود نامیده میشود، تشریع شده است.
اقسام مصلحت
مصالح مورد نظر امام علی(ع) را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
1- مصالح مربوط به دین
2- مصالح مربوط به جامعه
مصالح مربوط به دین
الف) مصلحت حفظ اسلام به عنوان یک مجموعه
منظور از این مصلحت حفظ اساس و کیان اسلام است که بر همه مصالح دیگر مقدم است در اینباره میتوان به نحوه برخورد آن حضرت در دفاع از حق خلافتِ خود در دوران خلفای سه گانه اشاره کرد. امام با اینکه خود را شایستهترین فرد برای رهبری و حکومت میدانست و عقل و وحی بر حقانیت او گواهی میداد ولی او به چیزی جز مصلحت اسلام نمیاندیشید. اگر از حق خود و غصب آن توسط دیگران سخن میگفت، از خیرخواهی و مصلحتاندیشی او سرچشمه میگرفت؛ با این حال او برای احقاق حق خود به اعمال زور و قوه قهریه متوسل نشد. او بیش از هرچیز به مصلحت اسلام و امت میاندیشید و حکیمانه و صبورانه همه دشواریها را بر خود هموار کرد. آنجا که به حضور او در حفظ کیان اسلام و تأمین مصالح جهان اسلام نیاز بود از هیچ کوششی دریغ نمیکرد: «همانا میدانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا به آنچه انجام دادهاید گردن مینهم، تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو براه باشد، و از هم نپاشد، و جز من به دیگری ستم نشود» (نهج البلاغه، خطبه 73).
در نگاه حضرت حفظ دین از همه چیز مهمتر است و هر چیزی که از قِبَل تباه ساختن دین حاصل شود سودی نخواهد داشت: «آگاه باشیدآنچه برای حفظ دین از دست میدهید زیانی به شما نخواهد رساند. آگاه باشید، آنچه را با تباه ساختن دین به دست میآورید سودی به حالتان نخواهد داشت» (همان ،خطبه 175 ).
ب ) مصلحت حفظ اصول اسلام
در این مورد می توان به قتل رساندن و سپس سوزاندن عده ای از غلات توسط حضرت که اصل توحید را خدشه دار ساخته بودند و حضرت را به عنوان خدا مورد خطاب قرارمی دادند اشاره کرد (ابن عساکر، 1400، ج3، 262).
پ) مصلحت حفظ ارزشهای دینی
برخی ازمثالهای قابل طرح در اینباره به قرار زیر است:
1- ارزش عدالتگرایی: از نظر حضرت، آن اصلی که تعادل اجتماع را حفظ و رضایت همگان را تأمین میکند و پیکر اجتماع را قرین سلامت ساخته و به روح اجتماع آرامش میدهد، عدالت است (مطهری، 1384، 437). آن حضرت در همان ابتدای حکومت، لزوم برقراری عدالت را متذکر شدند و در همان ابتدای کار به مصادره اموالی پرداخت که عثمان به ناحق از بیتالمال به اطرافیان و خویشان خود بخشیده بود و در مقابل درخواست دوستان بر اغماض از اعمال گذشته و معطوف کردن کوشش خود به حوادثی که از این به بعد در زمان خلافت خود اتفاق میافتد چنین پاسخ دادند:
به خدا سوگند، بیتالمال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز میگردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است، و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سختتر است (نهج البلاغه ،خطبه 15).
عدالت در نگاه امام علی(ع) چنان جایگاهی داشت که به تعبیر جرج جرداق تمام وصایا و نامههای امیرمؤمنان به والیان خود، حول یک محور بود و آن عدالت بود (جرق جرداق، 1970، ج21، 120).
2- ارزش امانتداری: حضرت در سیره حکومتی خود و نیز درنامهها و خطبهها ارزش امانتداری را بارها یادآوری کردهاند؛ آن حضرت وقتی متوجه شدند که دخترش گردنبندی از علیابنابیرافع خزانهدار بیتالمال به عاریت گرفته تا پس از سه روز برگرداند، همین که آن را در دست دخترش دید، ضمن سرزنش ایشان و یادآوری عدم خیانت در بیتالمالی که به عنوان امانت به دست او سپرده شده،گردنبند را به بیتالمال برگرداندند (المالکی، ج2، 4-3). همچنین در توصیه به والیان حکومتی خود ضرورت رعایت شئونات حکومت به عنوان امانتی که میبایست در آن خیانت نکرد را یادآور شده است. آن حضرت در نامه به اشعثابنقیس فرماندار آذربایجان چنین میفرمایند: «همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن تو است» (نهج البلاغه، خطبه5).
3- ارزش شایسته سالاری: از آنجایی که اسلام مکتبی ارزشی است مدیران آن نیز باید براساس ارزش انتخاب شوند. امام علی(ع) به مالک دستور میدهند که در انتخاب عمّال و کارگزاران، افرادی را انتخاب کن که دارای تجربه کاری و حیا باشند.
4- عدالت در تقسیم بیتالمال: امام علی(ع) محکم و استوار بر عدالت در توزیع بیت المال ایستاد و با وجود همه مخالفتها، سرانة بیتالمال را به تساوی میان آنها تقسیم کرد و تبعیضهای گذشته را زدود و میان عرب و غیر غرب تفاوت نگذاشت (دلشاد تهرانی، 1385، 526). امیرمؤمنان(ع) حتی برای خویشاوندان خود هیچ مزیتی بر دیگران قائل نمیشد و در پاسخ به عقیل که خواستار مبلغی بیش از سهمش از بیتالمال بود همین حقیقت را گوشزد میکند و میفرماید: «من و تو نسبت به بیت المال، چون سایر مسلمانانیم» (ابنشهرآشوب، 1370، ج2، 109).
فقیه بزرگ شیعه، شیخ محمدحسن نجفی، در اشاره به این ویژگی حضرت میگوید: «نصوص فراوانی حاکی از آن است که علی(ع) سرانه بیت المال را به مساوات میان مردم تقسیم میکرد و رعایت عدالت در این مورد از صفات ویژه آن حضرت به شمار آمده است» (النجفی، 1392-1398، ج21، 216).
5- جوانمردی: این ارزش را میتوان در نحوه عمل آن حضرت در نبستن آب بر روی سپاهیان معاویه دید. همچنین شیوه برخورد آن حضرت با اسرای جنگ جمل و آزاد کردن آنها نمونه دیگری از فتوّت آن حضرت است. امام صادق(ع) مصلحت ملحوظ در این نوع عملکرد را چنین بیان میدارند:
چون امام علی(ع) می دانست که بعدها حکومت در دست دیگران قرار میگیرد و اگر امروز سختگیری کند و دستور پیگیری دهد در آینده به سود شیعیان او نخواهد بود، بنابراین با در نظر گرفتن این جهت و در چنین شرایطی فرمان آزادی و بخشش اسرا را صادر فرمودند (کلینی، ج5، 33).
مصالح مربوط به جامعه
این مصالح را می توان به قرار زیر تقسیم بندی نمود:
الف) مصالح مربوط به حفظ نظام اسلامی
جنگهای دوران حکومت حضرت تنها در جهت حفظ نظام اسلامی بود. از دیگر مصالحی که آن حضرت برای حفظ نظام اسلامی روا دانست، موردی است که طی آن برای پالایش جامعه از فساد و فحشاء به ازدواج زنان بدکاره دستور دادند تا مفسدهانگیزی آنان در جامعه فروکش کند و با رهنمون کردن آنها به کانونهای خانواده و ایجاد علقه و دلبستگی خانوادگی میان آنها و خانواده، کوشید تا هم آنها و هم جامعه را از ورطه هلاکت و فساد نجات دهد (طوسی، 1992، ج10، 154).
ب) مصالح مربوط به اداره جامعه
این مصالح را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
1- حفظ یکپارچگی و همبستگی افراد جامعه: سکوت 25 ساله حضرت، و کوششهای آن حضرت برای ایجاد وحدت و جلوگیری از جنگ در طی حکومت پنج ساله او را میتوان از مواردی دانست که طی آن مصلحت حفظ یکپارچگی جامعه منظور شده است. آن حضرت در تشریح توطئه سران ناکثین چنین میفرمایند:
همانا ناکثین عهد شکن به جهت نارضایتی از حکومت من به یکدیگر پیوستند، و من تا آنجا که برای وحدت اجتماعی شما احساس خطر نکنم صبر خواهم کرد، زیرا آنان اگر برای اجرای مقاصدشان فرصت پیدا کنند، نظام جامعه اسلامی متزلزل میشود (نهج البلاغه ،خطبه 169)
2- پیشرفت جامعه از نظر فرهنگی و اقتصادی: فرستادن والیان حکومتی به مناطق مختلف و فرستادن مأموران برای اخذ مالیات، ازجمله اقداماتی است که آن حضرت برای پیشرفت جامعه انجام دادهاند. در فرمان امام به مالک اشتر در خصوص گرفتن مالیات آمده است:
مالیات و بیت المال را به گونهای وارسی کن که صلاح مالیات دهندگان باشد، زیرا بهبودی مالیات و مالیات دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه میباشد، و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت (همان، نامه 53).
به بیان دیگر حضرت میفرمایند که عمل کردن بر طبق مصلحت مالیاتدهندگان و رعایت مصالح خراجدهندگان در نهایت به مصلحت خود حکومت خواهد بود و این نگریستن در حال مالیاتدهندگان به این معنی است که حاکم جامعه میبایست، به لحاظ شرایط زمانی و مکانی و امکانات مردم از آنها مالیات و خراج بگیرد. چنانکه در جملات بعد به این مضمون تصریح میفرمایند:
پس اگر مردم شکایت کردند، از سنگینی مالیات یا آفتزدگی یا خشک شدن آب چشمهها یا کمی باران یا خراب شدن زمین در سیلابها یا خشکسالی، در گرفتن مالیات به میزانی تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد، و هرگز تخفیف دادن در خراج، تو را نگران نسازد (همان).
امام علی(ع) در اشاره به یک اصل راهبردی میفرمایند که حکومت میبایست به آبادانی، بیشتر توجه کند تا به گرفتن مالیات: «نَظَرُکَ فِی عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِی اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِکَ لَا یُدْرَکُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَیْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَکَ الْعِبَادَ وَ لَمْ یَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِیلا» (همان)، در این جمله رابطه و نسبت میان مسائل اقتصادی و معیشتی جامعه و حفظ و استقرار نظام به گونهای تبیین شده است و آن حاکمی که بدون آبادسازی و عمران کشور فقط به گرفتن مالیات بپردازد مخالف مصلحت (بلاد و عباد) و در واقع مخالف مصلحت و پیشرفت جامعه عمل نموده و پایههای حکومت و نظامش متزلزل خواهد شد.
شیوه های مصلحت یابی
منظور از این شیوهها اموری است که حضرت علی(ع) در مصلحتیابی از آنها استفاده کرده است یا به دیگران توصیه نموده است. اینک به معرفی شیوههای مصلحتیابی آن حضرت میپردازیم.
1- مشورت :
انسان هر اندازه باتجربه و اهل دانش باشد، از مشورت با دیگران بینیاز نیست. نقش مشورت در زندگی نقشی اساسی است؛ پیامبر و ائمه اطهار(علیهمالسلام) علاوه بر اینکه خود مشاور مردم بودند و پیوسته به راهنمایی آنان میپرداختند، با دیگران نیز مشورت میکردند. با مراجعه به سیره آن حضرت مواردی را مشاهده میکنیم که آن بزرگوار از مردم، طلب مشورت نمودهاند و مردم نیز رأی خود را اعلام کردهاند و در آن موارد، حکم طبق رأی اکثریت صادر شده است، گرچه در ابتدا نظر رهبری خلاف نظر اکثریت بوده است. حضرت هنگامی که خواستند به شام بروند، مهاجرین و انصار را فرا خواند و پس از حمد و ثنای پروردگار فرمود:
امابعد، بیگمان شما کسانی هستید که نظرتان را محترم، خردتان را ارجمند، سخنتان حق و کردار و رفتارتان نیکوست و اکنون آهنگ آن کردهایم که سوی دشمن خود و شما رهسپار شویم، پس نظر مشورتی خود را اعلام دارید (منقری، 1382، 92).
حضرت با اینکه نسبت به اوضاع تسلط کامل داشتند و نیاز به مشورت با دیگران نداشتند، اما میبایست این نکته را مدّنظر قرار دهیم که هرکس موضوعات و مسائل را از زاویه و بعد خاصی مورد بررسی قرار میدهد و این دیگران هستند که مسائل را از ابعاد مختلف و گوناگون، تجزیه و تحلیل نموده و با شور و مشورت، مسأله را از همه ابعاد، مورد بررسی قرار میدهند و در واقع مصلحت سنجی میکنند.
2- نصیحت:
حضرت یکی از حقوق حاکم بر مردم، که به عبارتی یکی از وظایف مردم در قبال حاکم است، را نصیحت و خیرخواهی مردم نسبت به حاکم میداند؛ مردم میبایست در نهان و آشکار این حق را ادا کنند:
ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّی واجب شده است، حق شما بر من، آن که از خیر خواهی شما دریغ نورزم و بیت المال را میان شما عادلانه تقسیم کنم، و شما را آموزش دهم تا بی سواد و نادان نباشید، و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید. و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید، و در آشکار و نهان برایم خیر خواهی کنید، هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نمایید و فرمان دادم اطاعت کنید (نهج البلاغه، خطبه34).
این ادای حق خیرخواهی و نصیحت، ابتدائاََََ از جانب مردم نسبت به حاکم است و مردم از یک سو میتوانند در قالب همین نصایح، مصالح مورد نظر جامعه و معضلات موجود را مستقیماً به حاکم و رهبرشان منتقل نمایند و از طرف دیگر رهبر نیز میتواند به خوبی از نصایح عنوان شده مصلحتهای جامعه را بیشتر و بهتر باز شناسد. البته انجام این مهم متفرع بر تدابیری است که اتخاذ آن تدابیر امکان چنین امری را فراهم آورد. از جمله این تدابیر به دو امر مهم اشاره میکنیم که حضرت در عهدنامه مالک به صراحت بیان فرمودهاند؛ اول: اختصاص زمانی خاص برای کسانی که نیاز به چنین گفتگویی دارند و ترتیب یک مجلس عمومی برای شنیدن سخنان آنان و دوم: آنکه شرایط وحال و هوای مجلس و اطرافیان رهبر و همچنین منش گفتاری و رفتاری حاکم به گونهای باشد که از نظر روحی و روانی بتواند بهراحتی وحتی بدون لکنت زبان سخن خود را با رهبر مطرح کنند (همان، نامه53).
3- امر به معروف و نهی از منکر
معمولاً از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان مرتبه و مرحلهای پس از دعوت به خیر و نصیحت ذکر میشود و این تأخیر، از این آیه کریمه استفاده شده است:
«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون» باید از میان شما طایفهای باشند که مردم را به سوی خیر دعوت نموده، امر به معروف و نهی از منکر کنند. و این طایفه همانا رستگارانند (آل عمران، 104).
باید توجه داشت که امر به معروف و نهی از منکر، هم از صفات حکومت است و هم از صفات امت و امت هم در قبال حکومت و هم در میان خود موظف و مسئول نسبت به این وظیفه میباشد. برای امت و حکومت آن قدر این صفات ارزشمند است که به فرموده حضرت، این صفات (امربه معروف ونهی ازمنکر) از صفات الهی هستند (نهج البلاغه، خطبه 156).
بر طبق آیات شریفه یکی از ویژگیهای مؤمنان، همین امر به معروف است؛ دقیقاً نقطه مقابل آن منافقان هستند که امر به منکر و نهی از معروف میکنند (توبه، 71). امام علی(ع) در هنگام بیان فلسفه احکام، از امر به معروف با عنوان مصلحت برای عوام یاد میکنند: « امر به معروف را (واجب کرده) به جهت مصلحت عوام و نهی از منکر را از برای بازداشتن سفیهان» (نهج البلاغه ،حکمت 252 ).
یکی از مواردی که مردم حق دارند امر به معروف و نهی از منکر کنند، در مورد مسئولان و حاکم جامعه اسلامی است؛ حاکمان اسلامی از این طریق میتوانند از اشکالات موجود در روند فعالیت اجرایی، نظامی، اقتصادی و قضایی که بسا مورد غفلت آنان قرار گرفته است مطلع شوند و در اتخاذ تصمیمات و تشخیص مصالح، بهتر و دقیقتر عمل نمایند.
4- بهره گیری از تجربه و دانش متخصصان
بهرهگیری از نظرات کارشناسان و افراد آشنا به امور میتواند به عنوان منبعی برای تشخیص مصلحت باشد؛ آنان که از تجربههای خود و دیگران به درستی استفاده میکنند، در تصمیمگیریها کمتر دچار اشتباه میشوند و از توفیق بیشتری در اداره امور برخوردارند. در سفارشهای امام علی(ع) آمده است: «برترین کسی که با وی مشورت میکنی باید دارای تجربههای فراوان باشد» (غررالحکم، ج1، 205) و نیز آمده است: «بهترین کسی که با او مشورت میکنی خردمندان و دانشمندان و صاحبان تجربهها، دوراندیشیها هستند» (همان، 350). آنان که تجربه فراوانی دارند، از آرایی پخته و اندیشهای قوامیافته برخوردارند و میتوانند در تشخیص مصلحت یاریگر انسان باشند.
انواع مصالح در نهج البلاغه
با بررسی در کلام امیرمؤمنان علی(ع) در نهجالبلاغه چهار نوع مصلحت را میتوان از هم باز شناخت: مصلحت عمومی، مصلحت حکومتی و قانونی، مصلحت سازمانی و حرفهای و مصلحت شخصی.
الف - مصلحت عمومی
مصلحت عامه مجموعهای از ارزشهاست. محتوای این مجموعه فراتر از رعایت صرف خواستهها و آمال سیاسی است. مفهوم عامه در تقوای رهبران، تحقق برادری، مساوات و عدالت متبلور میشود (منوریان، 1386، 17).
در خصوص مصلحت عمومی به برخی عبارات نهجالبلاغه اشاره میشود:
1. در وصیت به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پس از ضربت خوردن چنین میفرمایند:
«شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و کسانی را که این وصیّت به آنها میرسد، به ترس از خدا و نظم در امور زندگی و ایجاد صلح و آشتی در میانتان سفارش میکنم، زیرا من از جدّ شما پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم شنیدم که میفرمود: اصلاح دادن بین مردم از نماز و روزه یک سال برتر است» (نهج البلاغه ،نامه 47).
2- «و در نگاه و اشاره چشم، در سلام کردن و اشاره کردن با همگان یکسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند، و نا توانان از عدالت تو مأیوس نگردند» (همان، نامه 46).
بنابراین مصلحت عامه در سخنان حضرت با این ویژگیها شکل گرفته است:
- تقوا و خداترسی در امور؛
- عدم فراموشی عدالت و انصاف در کارها؛
- اعتدال و میانهروی در امور؛
- پرهیز از افراط وتفریط.
ب- مصلحت حکومتی و قانونی
مصالح و منافع حکومتی و قانونی اعضای جامعه در قالب موازین و اصول مصوب تبیین میشوند. از تکلیفهای کارگزاران و مدیران، رعایت قانون و احترام به آن است؛ اما باید به خاطر داشت که رعایت قانون به معنای پیروی بیچون و چرا از قوانین نیست بلکه مدیران باید روح قانون را درک کنند و آنها را با مصالح مراجعان و مصالح قانونی را با مصالح عامه تطبیق دهند.
پاره ای از سخنان حضرت در خصوص مصلحت حکومتی و قانونی این گونه است:
1- «ای مردم سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی وادار نمیکنم مگر آنکه پیش از آن، خود عمل کردهام، و از معصیتی شما را باز نمیدارم جز آنکه پیش از آن، ترک گفتهام» (همان ،خطبه 175).
2- «و آداب پسندیدهای را که بزرگان این امّت به آن عمل کردند، و ملّت اسلام با آن پیوند خورده، و رعیّت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابی که به سنّتهای خوب گذشته زیان وارد میکند، پدید نیاور، که پاداش برای آورنده سنّت، و کیفر آن برای تو باشد که آنها را در هم شکستی»( همان، نامه 53).
3- «پس از ستایش پروردگار من بندهای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم، که در روزهای وحشت، نمیخوابد، و در لحظههای ترس از دشمن روی نمیگرداند.....آنجا که با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت کنید» (همان، نامه 38).
مستفاد از سخنان گهربار فوق این که مصلحت حکومتی و قانونی در گرو رعایت قانون و اجرای درست آن است. با گذشت زمان نیز باید قانون را بررسی و در آن حک و اصلاح لازم را ایجاد کرد. مگر در مورد کتاب خدا که حکم آن ابدی و ازلی است.
پ- مصلحت سازمانی و حرفهای
در برخی سازمانها آنچنان حاکمیت و سلطهای دیده میشود که انسانها را اسیر و برده خود میکنند. انسان سازمانی، ویژگیها وخصوصیات سازمان را به خود میگیرد و از خصایص انسانی عاری میشود. در تدوین اخلاقیات سازمانی، مصلحت و منفعت سازمانی و حرفهای باید به گونهای تدوین شود که ارزشهای دیگر، مخدوش و منکوب نشوند.
بهرهوری، تخصصگرایی، توجه به دانش و علم در رشته کاری و ایجاد وحدت رویه در سازمان از زمره مقولههایی هستند که در مصالح سازمانی و حرفهای باید مدّ نظر باشند.
امام(ع) ضمن توجه همه جانبه به سازمان و ارزشهای انسانی، نکاتی را متذکر شدهاند که برخی از نظر میگذرد.
1- «جایگاه رهبر چونان ریسمانی محکم است که مهرهها را متّحد ساخته به هم پیوند میدهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهرهها پراکنده و هر کدام به سویی خواهند افتاد و سپس هرگز جمعآوری نخواهند شد» (همان ،خطبه 146).
2- «همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن تو است، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی» (همان، نامه 5).
3- «سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن، و جاسوسانی راستگو، و وفا پیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت داری، و مهربانی با رعیّت خواهد بود» (همان، نامه 53).
میتوان مضمون تعابیر حضرت را در قالب رهنمودهای زیر ارائه کرد:
مدیران و رهبران همچون رشتههای تسبیح، وحدتبخش و انسجام دهندهاند. پس محور سازمان باشید و نیروها را متفق و متحد سازید؛
به هرکس در سازمان کاری در خور او محول کنید؛
از اسراف بپرهیزید؛
حافظ بیت المال و اموال سازمان باشید؛.
مراقبت و نظارت را از یاد نبرید؛
مشورت با علماء و دانشمندان را فراموش نکنید؛
به خاطر داشته باشید که شما امانتدار مردم هستید، این شغل امانتی است نزد شما، نه وسیله امرار معاشتان.
ت- مصلحت شخصی
انسجام میان افراد و اعضای جامعه و پیوند آنها با دولت، به حکومت نیرو و توان میبخشد. هرگاه ارزشها و انتظارات فردی و ارزشهای مقبول جامعه و سازمانها یکسان باشند، دیگر نمیتوان بین مصلحت شخصی و سازمانی و عمومی فرقی قایل شد.
ارزشهایی فردی محسوب میشوند که اگر فرد آنها را رعایت کند موجب تسهیل در امور و برداشته شدن گامهایی در جهت تأمین مصالح عمومی در جامعه میشود.
در سخنان گهربار امام در این زمینه سفارشات فراوانی رسیده است که به برخی از آنها میپردازیم:
1. «پسرم نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه را که برای خود دوست داری برای دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را که برای خود نمیپسندی، برای دیگران مپسند، ستم روا مدار، آنگونه که دوست نداری به تو ستم شود، نیکوکار باش، آنگونه که دوست داری به تو نیکی کنند، و آنچه را که برای دیگران زشت میداری برای خود نیز زشت بشمار» (همان، نامه 31).
2. «باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندی زبانت را در اختیار خود گیر» (همان، نامه 53).
3. «پس نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح و درست باشد، هوای نفس را در اختیار گیر، و از آنچه حلال نیست خویشتن داری کن» (همان).
بدینسان مصلحت شخصی در سخنان حضرت به گونهای روشن و دقیق ترسیم شده است و میتوان آن را به این صورت بیان کرد:
- در انجام دادن امور خودپسندی پیشه نکنید؛
- خویشتندار و شکیبا باشید؛
- پرهیزگاری در همه امور را از یاد نبرید؛
- راستگو و درستکار باشید و کردارتان را نیکو گردانید.
نتیجه
در واقع، مصلحتاندیشی وسیلهای برای حفظ و بقای دین در زمانها و مکانهای گوناگون است که نوعی انعطافپذیری به دین و احکام اسلامی میدهد تا در شرایط مختلف و حساس، اصل آن حفظ شود. لذا اصل، انجام دادن تکالیف اولیه است. پس نباید مصلحت به وسیلهای برای حفظ حکومت و قدرت تبدیل شود و به بهانة حفظ آن، احکام دین به تعطیلی کشانده شود. در اسلام، حکومت تا جایی معتبر است که عامل و ابزاری برای اجرای احکام باشد. اگر قرار باشد خود آن به تعطیل دین بپردازد، از نظر اسلام مشروعیت ندارد و نقض غرض خواهد شد. ذکر این نکته ضروری مینماید که هرکسی نمیتواند تشخیص دهنده مصلحت باشد و متعلَق مصلحت هم هر چیزی نمیتواند باشد. رعایت اهمّ و مهم در مصلحت اندیشیها نیز ضروری است.
مراجع
- قرآن کریم، ترجمه الهی قمشه ای، چاپ سوم، قم: دارالقرآن کریم، 1379.
- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم: موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1379.
- ابن عساکر، ترجمه الامام علی ابن ابیطالب من تاریخ مدینه دمشق، بیروت: مؤسسه المحمودی للطباعه ،1400ه ق.
- ابن شهر آشوب، ابوجعفرمحمد ،مناقب آل ابی طالب، بیروت: دارالاضواء، 1405ه ق.
- ابن منظور، لسان العرب، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1416 ه ق.
- جرق جرداق ، الامام علی صوت العداله الانسانیه، بیروت: دارالمکتبه الحیاط، 1970،
- شرتونی، سعید النوری، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، جلد دوم، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1403ق.
- دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی (دفتر دوم)، چاپ دوم، تهران: دریا، 1385.
- طوسی، محمدبنحسین، التهذیب، بیروت: دارالتعارف المطبوعات، 1992.
- کلینی، محمدبنیعقوب، فروع کافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، بی تا.
- النجفی، محمد، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، تحقیق عباس القوچانی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1392-1398ق.
- منقری، نصربن مزاحم، واقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، چاپ دوم، قم: منشورات مکتبه بصیرتی 1382.
- منوریان، عباس، اخلاق کار و ارزشهای سازمانی، تهران: مؤسسه مدیریت و برنامهریزی، 1386.
- المالکی، ابوالحسین ورُام ابن ابی فراس، تنبیه الخواطر ونزهه النظائر(مجموعه ورُام)، بیروت: دارالصعب دارالتعارف، بیتا.
- محمدی ریشهری، محمد، علم و حکمت در قرآن، قم: دار الحدیث، 1379.
- مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، قم: صدرا، 1384.
/6262
نظر شما