نخستین قدم برای آزادی زنان زندانی جرایم غیرعمد/ سحر دولتشاهی در خانه یک زن زندانی

روزنامه شهروند نوشت: پویش ارمغان قرار است تا اردیبهشت امسال همه ٢٠٠ زن زندانی جرایم غیرعمد کشور را آزاد کند.

«نیره» را دوهفته پیش دو مأمور کلانتری آمدند و بردند، دونفر دیگر هم آن پایین منتظر بودند تا نکند کسی از راه برسد یا متهم فرار کند؛ عکس‌شان درقاب آیفون تصویری افتاده بود. نیره نه آدم کشته نه دزدی کرده، تنها جرمش، بدهی ١٧‌میلیون تومانی است که همسرش بعد ازمرگ، روی دستش گذاشته. حالا دوسالی می‌شود. از دو‌سال پیش، طلبکارها پاشنه درخانه نیره و مادرش را کنده‌اند، یکی می‌رود، دونفر برمی‌گردند، دونفر می‌روند، سه مأمور می‌آیند. هر روز، هر صبح، هر شب: «همش می‌گفت مادر اینها می‌خواهند مرا ببرند. چه کار کنم.» اینها را مادرش می‌گوید. مادر سالخورده‌ای که خسته از روزگار است و بعد از مرگ همسرش، به هر دری زده تا زندگی دخترش نیره، تکانی بخورد. حالا نشسته و ناله می‌کند، یک دست را ستون چانه کرده و هرحرفی که می‌زند، صدای ناله می‌گیرد، دست‌هایش به جلوی چادر مشکی گره خورده. صورتش مهتابی است، چند روز به جلسه شیمی‌درمانی مانده و به فکر ٣٠٠‌هزار تومانی است که با بیمه و‌ هزار رنج و بدبختی باید جورش کند.

ناله‌اش از درد نیست، از بدبختی هرماهش برای پول شیمی‌درمانی و ‌هزار دردی که به جانش افتاده نیست: «خانم کاش این یک پای من را قطع می‌کردند اما دخترم را نمی‌بردند.» دخترش را صبح دو چهارشنبه قبل، وقتی که هنوز سایه آفتاب روی شهر نیفتاده بود، آمدند و بردند؛ دختر ٣٨ساله‌اش را. مادر دوبچه، یک پسر ٢٠ساله و یک دختر ١٣ساله که سر ظهر با صورت‌های ماتم‌زده، روی مبل‌های طلایی و کِرم نشسته‌اند و زل زده‌اند به دهان غریبه‌ها. غریبه‌هایی که یک‌ساعت مانده به ظهر، خودشان را به شرقی‌ترین جای تهران رسانده‌اند و حالا با لبخندی که صورتشان را قالب گرفته بود، رو‌به‌رویشان نشسته‌اند: «مادر نگران نباش آزاد می‌شود.» زن اما زمان می‌خواهد: «کی به نظرتان؟ به این زودی‌ها؟ چقدر طول می‌کشد تا برگردد؟»

مادر نگاهش به کارمند روابط عمومی ستاد دیه است و این پاسخ را می‌شنود: «تلاش می‌کنیم کمتر از یک هفته آزاد شود.» ماجرا ازفعالیت پویش ارمغان شروع شد. پویشی برای آزادی زنان زندانی. زنانی که به خاطر جرایم غیرعمد به زندان افتاده‌اند، جرایم مالی، تصادفات غیرعمد و... ولادت حضرت زینب در اسفندماه، نخستین روز کاری این پویش بود. پویشی که قرار است تا ولادت حضرت معصومه(س) در اردیبهشت هم ادامه داشته باشد و درهمین دوماه، می‌خواهد تمام ٢٠٠ زن زندانی جرایم غیرعمد را که به گفته شهرزاد همتی، تعدادشان ٢٠٠نفر است، آزاد کند: «پول آماده است، نزدیک به ٣٠٠‌میلیون تومان جمع شده و قرار است این زنان یکی‌یکی آزاد شوند.» همتی که از مشاوران این پویش است و با تشکیل گروهی که سفیر آن سحر دولتشاهی بازیگر سینما و تلویزیون است، خانه به خانه می‌روند و برای آزادی زنان زندانی تلاش می‌کنند، می‌گوید: «گروه هدف ما زنانی هستند که جرمشان غیرعمد است، اغلب این زنان به دلیل بدهکاری‌های همسرشان در زندان هستند، طلبکارها آنها را به زندان انداخته‌اند، مثل ماجرای نیره. ما هم کسانی را انتخاب می‌کنیم که بار اولشان است به زندان افتاده‌اند تا الان توانستیم خیلی از آنها را شناسایی کنیم.» آنها قرار است هفته آینده گلریزانی برای این زنان با حضور اعضای هیأت دولت برپا کنند.
حالا «نیره»، اولین کسی است که برای آزادی‌اش آستین‌ها را بالا زده‌اند: « افراد می‌توانند با استفاده از درگاه اینترنتی «ستاره ٧٨٠ ستاره ١٠١ مربع» هرچقدر که می‌خواهند برای آزادی این زنان پول واریز کنند.»
صدای مادر نیره بلند می‌شود: « به خدا اگر آزاد شود، تا عمر دارم دعایتان می‌کنم. به خدا خسته شده‌ام.» مادر آه در بساط ندارد، خانه را برای فروش گذاشته، اما کسی نمی‌خرد.
صورت پسر غمزده است، صدایش درنمی‌آید، ریش‌هایش تازه درآمده، نگاه غمگینش به مادربزرگ است: «پدرم مکانیزیسین شرکت واحد بود، دو‌سال پیش میدان الغدیر از سرویس پیاده می‌شد که یک اتوبوس به او زد و جان داد. آن موقع ٤١ساله بود.» پسر اینها را می‌گوید و به خواهر زل می‌زند. خواهر تازه ١٣ساله شده، با روپوش سرمه‌ای مدرسه و مقنعه‌ای سفید، سرش را پایین انداخته و نگاهش در گل‌های قالی گره خورده: «پدرم این ١٧‌میلیون تومان را وام گرفته بود، دوتا از همکارهایش و یکی از عموهایم، ضامنش بودند. ما با آنها رفت‌وآمد خانوادگی داشتیم اما بعد از مرگ پدرم شروع کردند به رفت‌وآمد برای گرفتن پول. از اسفند پارسال هم دیگر خیلی می‌آمدند جلوی خانه و مأمور آوردند.» عمو، یکی از شاکیان است.
مادر نیره حرف‌ها را تأیید می‌کند: «به شاکی گفتم تو همکارش بودی، وضعش را می‌دانی، تو چرا شکایت کردی؟ اما بی‌فایده بود. الان حقوق آن مرحوم به اندازه‌ای نیست که بتوان قسط آن وام را داد. با همان پول هم نمی‌شود زندگی گذراند، چه رسد به پرداخت قسط.» صبح آن چهارشنبه شوم، نه مادر خانه بود و نه بچه‌ها. نیره تنها بود که طلبکارها با مأمور آمدند و این‌بار تنها برنگشتند: «دخترم درخانه تنها بود، مأموران حکم جلب داشتند، به زور وارد خانه شدند و دخترم را بردند.» مادر اینها را می‌گوید و صورتش درهم گره می‌خورد: «سند هم بردم، فایده نداشت، سه روز قرنطینه بود تا بردنش زندان. همان زندان قرچک. سه‌شنبه برای ملاقات رفتم، دیر رسیدم راهم ندادند، با ‌هزار بدبختی و وساطت یکی از کارمندان زندان، چند دقیقه دیدمش، خیلی ناراحت بود، می‌گفت: تو مگر مادر من نیستی، چرا کاری برایم نمی‌کنی؟ شرمنده‌اش هستم.»
سحر دولتشاهی، لحظه‌ای مادر را در آغوش می‌کشد و در لحظه دیگر دختر را. از این صندلی به آن یکی می‌رود. دلداری‌شان می‌دهد: «نگران نباشید آزاد می‌شود. پول آماده است.» از ماجرای پیوستنش به پویش ارمغان می‌گوید: «از دفترخانم مولاوردی معاون امور زنان رئیس‌جمهوری با من تماس گرفتند، از این کمپین گفتند و من هم به آن پیوستم. شناختی از اعضای کمپین و اهداف آن داشتم، مهم‌ترین دغدغه این کمپین، پیشگیری و کاهش جرایم غیرعمد بود. همین‌ها دغدغه من هم بود.» این هنرمند پیش از این هم درکمپین‌هایی فعال بوده: «پیش از این برای حمایت از یک کمپینی مربوط به دیابت هم فعالیت می‌کردم. درآن نیز برخی از طرفداران به علت حضور من تشویق می‌شدند. از نظر من هنرمند سینما هنرمندی نیست که فقط سر کار برود و برگردد، آگاهی اجتماعی برای این فرد از هرچیز دیگر مهم‌تر است. بدون آگاهی اجتماعی نه می‌تواند بازی کند، نه بنویسد.» او به جلسه پرسش و پاسخی که قرار است ازسوی معاونت امور زنان ریاست‌جمهوری برگزار شود، اشاره‌ای هم می‌کند: «این جلسه قرار است با حضور طیف‌های مختلفی مانند هنرمندان و ورزشکاران برگزار شود و من دراین جلسه درباره کمپین ارمغان توضیحاتی را ارایه دهم. یکی دیگر از برنامه‌های درنظر گرفته‌شده، دیدار با خانواده‌هایی است که همسر آنها به علت ارتکاب جرایم غیرعمد در زندان به سر می‌برند.»
او عملکرد معاون رئیس‌جمهوری در امور زنان و خانواده را شجاعانه توصیف می‌کند: «اقدامات او به حوزه زنان کمک‌کننده بوده است، علاوه بر آن، من به علت جایگاهم احساس مسئولیت اجتماعی می‌کنم و تلاش می‌کنم با دقت مسئولیت‌هایی را دراین زمینه انتخاب کنم. کمپین ارمغان می‌تواند اقدام اجتماعی موثری باشد تا مادرانی که بدون عمد مرتکب جرایمی شدند، بتوانند به آغوش خانواده بازگردند.»
مادر و دو نوه، صورت میهمانان را می‌کاوند، منتظرند، انگار همین الان است که اشکی در چشمان‌شان بجوشد، مثل همان حالی که درهفت روز بر آنها گذشته. آنها امید دارند و منتظر شنیدن خبر آزادی نیره هستند.

۴۷۴۷

کد خبر 655973

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 0 =