1)انتخابات تمام شد و حالا راحتتر میشود این حرفها را زد؛ یادمان
باشد، بالابردن سطح منازعه از یک رقابت سیاسی ساختارمند، به بازی «مرگ و زندگی» یک
خطای استراتژیک، بلکه خیانت است. بد نیست به این دقت کنید که امروز - که انتخابات
تمام شده- با یک جمعیت 15-16 میلیون نفری مواجهیم که در مرز تنفر از دولت مستقر
قرار دارد.
به رئوس کمپین تبلیغاتی که این جماعت را پای صندوقهای رای کشاند، نگاه
کنید؛ آنها خود را با جریانی مواجه میبینند که به ابتدائیات شرع مقید نیست، دروغ
میگوید، در مدارس، مسائل جنسی و بیبندوباری ترویج میکند، سرانش فساد اقتصادی میکنند
و در یک کلام کمر به نابودی کشور بسته است. جریانی که تا حالا رقیب انتخاباتی بود،
اما از این به بعد دولت مستقر است.
کمپیننویسها و استراتژیستهایی که این فضا و
ذهنیت را برای پیروزی در یک رقابت سیاسی ساختند، حالا با این حجم از تنفر و
سرخوردگی انباشته در بدنه اجتماعی خود چه میکنند؟ این نوع طراحی تبلیغات، بر سر
شاخ نشستن و بن بریدن نیست؟ بدیهی است که دود شکاف و گسست اجتماعی فقط به چشم دولت
نمیرود، همه را، تاکید میکنم همه را متضرر میکند.
2) آزموده را آزمودن خطاست. سال 94، عدهای با تمام توش و توان یکی از فهرستهای انتخاباتی را به استکبار و انگلیس منتسب کردند. دلسوزها همان موقع بارها گفتند که این کار خلاف مصالح ملی است اما پروپاگاندا با همان قدرت از تریبونهای مختلف ادامه پیدا کرد. نهایتاً هم از قضا همان فهرست حائز اکثریت آراء در تهران شد. استراتژیستهای ناشی، رقابت دو فهرست درون نظام را جنگ نظام و انگلیس وانمود کردند و با اصرار به این وانمایی، نظام را در این نبرد فرضی بازاندند. کسانی که به هزینه کردن از جیب نظام عادت دارند، امسال هم با همان حربه به میدان آمدند و طوری وانمود کردند که نبرد جبهه انقلاب و ضد انقلاب در جریان است. با این تفاوت که این بار رئیسجمهور مستقر را در مقابل جبهه انقلاب نشاندند که یک بار قبلا از مردم رای گرفته و این بار هم، رای گرفتنش- به استقرا و با توجه به علم آمار و احتمالات- محتمل بود. جالب اینکه، در این دوگانهسازیها، کسانی که همیشه شعار حمایت از نهادهای حاکمیتی میدهند، بیش از همه به اعتبار این نهادها ضربه میزنند. تکلیف کسانی که نظارت استصوابی را قبول ندارند روشن است، اما کسانی که در سخن همیشه آن را لازم میشمارند، درست است که در عمل، اینچنین بدنه خود را به شورای نگهبان بدبین کنند؟ انتساب این حجم از صفات منفی شخصی و سیاسی به فرد یا افراد مورد تایید شورای نگهبان، آیا سبب تشکیک در صحت عملکرد این نهاد نمیشود؟ یکی بالاخره باید جلوی این هزینهسازیها را بگیرد.
3) بازنمایی مشکلات اقتصادی و مسائل محرومان، چه در حوزه رسانه و چه در تبلیغات انتخابات حتما نیاز کشور است اما دمیدن به تنور نارضایتیهای اقتصادی، به عنوان تاکتیک انتخاباتی یا هر چیز دیگر، در بلندمدت، آتشی میافرزود که دامن همه را میگیرد. در تقابل وعدههای پوپولیستی، اتفاقی که میافتد افزایش سطح مطالبات اقتصادی است. اگر تا قبل از این، دغدغه حذف یارانه پردرآمدها مطرح بود، حالا موضوع سه برابر شدن این پول است و بلایی که ممکن است سر اقتصاد بیاورد. در این افزایش سطح مطالبات، فقط دولت یا رقیب ضرر میکند؟
4) ما باید اصول رقابت سیاسی را یاد بگیریم. تا دعوا را از سطح یک رقابت درونگفتمانی تا اندازه نبرد مرگ و زندگی بالا نبریم. تا حین رقابت، اشتراکات را فراموش نکنیم و به مصالح جمعی پشت نکنیم. تا خواسته و ناخواسته شکافهای اجتماعی و اقتصادی را تقویت نکنیم و مردم را در مقابل هم قرار ندهیم. تا پس از باخت سرخورده نشویم و پس از برد به حقوق اقلیت پایبند باشیم.
* روزنامه نگار
29217
نظر شما