بسیاری از کارشناسان آموزشی معتقدند در غیاب نگاهی جامع نگر و کلی، برنامه‌ریزی توسعه ظرفیت‌های آموزشی به‌ویژه آموزش عالی در ایران نامتوازن پیش رفته است. هر چند این امر فقط مربوط به حوزه آموزش نیست و این مشکل در بقیه بخش‌ها نیز کمابیش به چشم می‌خورد.

نمایندگان مجلس در تدوین برنامه چهارم توسعه بر ضرورت تدوین طرح آمایش سرزمین از سوی دولت به منظور توسعه متوازن کشور تأکید کردند. آمایش سرزمین، به عنوان ابزار اصلی برنامه‌ریزی و تصمیم گیری‌های منطقه‌ای و ملی، واجد خصوصیاتی چون جامع نگری، دوراندیشی، کل گرایی و کیفیت گرایی است که می‌تواند امکان سازمان دهی فضای کشور و توزیع بهینه جمعیت و فعالیت در یک سرزمین را فراهم کند و به هر منطقه نقش‌ها و مسئولیت‌های خاصی را محول کند.

توسعه آموزش به عنوان یکی از مهم‌ترین بخش‌ها در هر کشور که نسبتی تنگاتنگ با دیگر حوزه‌ها مانند صنعت، کشاورزی، سیاست و. . . دارد، بدون پشتوانه آمایش سرزمین ناکارآمد خواهد بود و حتی می‌تواند به اتلاف منابع منجر شود. با توجه به این که از یک سو تاکنون در ایران آمایش سرزمین در سطح کلان انجام نگرفته است و از سوی دیگر نظام آموزش عالی در ایران دچار مشکلات و معضلات بسیاری است، ضرورت توجه به این مسئله بیش از پیش احساس می‌شود.

موضوع آمایش سرزمین و اهمیت آن در برنامه ریزی‌ها و سیاستگذاری‌های آموزش عالی در ایران را در گفت و گو با دکتر ابوالحسن ریاضی، عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی پیگیری کردیم.

آیا تاکنون آمایش سرزمین در ایران انجام گرفته است تا بتوان بر پایه آن، چشم‌انداز و نقشه توزیع مطلوب دانشگاه‌ها را ترسیم کرد؟
آمایش سرزمین هرگز در ایران به عنوان یک سند قطعی و نهایی تدوین نشده است. آخرین بار در برنامه چهارم توسعه، دولت مکلف شده بود که برنامه آمایش سرزمین را در طول این برنامه تدوین کند و به تصویب برساند که این امر به وقع نپیوست.

یک بار هم در برنامه پنجم دوره شاه (برنامه 7 ساله توسعه) این موضوع مطرح شده بود اما آن زمان هم این امر هیچ وقت انجام نشد. طبیعتاً اگر سند آمایش سرزمین تدوین می‌شد، وجوه مختلف توسعه کشور به شکل طولی و عرضی، در همه بخش‌ها میسر می‌شد و در نتیجه هم تقسیم کار بخشی و هم تقسیم کار منطقه‌ای و طبیعی در کشور صورت می‌گرفت که البته هنوز این کار انجام نگرفته است.

چه نکات و ویژگی‌هایی باید در آمایش سرزمین مدنظر قرار بگیرد؟
جامع نگری و پرهیز از برنامه‌ریزی بخشی و پذیرش توزیع مسئولیت برنامه‌ریزی در سطوح میانی، مهم‌ترین ویژگی آمایش سرزمین است. با آمایش سرزمین، نگاه به شدت تمرکزگرا باید حذف شود و به الزامات آمایش سرزمین تن داده شود.

منظور شما مواردی مانند تمرکزگرایی فعلی در تهران است؟
این یکی از ویژگی‌های آن است. برای مثال آمایش سرزمین حکم می‌کند که جهت گیری‌های هر منطقه چه باشد یا چه نوع تقسیم کاری در سطوح مختلف بین مناطق مجاور باید وجود داشته باشد.

در چنین شرایطی نقش مرکز و پیرامون باز تعریف می‌شود؛ یعنی ممکن است که ما مراکز مختلف داشته باشیم و در بخش هایی، حتی تهران مفهوم پیرامون را پیدا کند.

این آمایش سرزمین در حوزه سیاستگذاری‌های آموزشی چه نقشی خواهد داشت؟
طبیعتاً ما پس از تدوین آمایش سرزمین، دیگر نمی‌توانیم نگاه بخشی نسبت به بحث آموزش داشته باشیم. آمایش سرزمین تکلیف همه بخش‌ها، از جمله آموزش را مشخص می‌کند و بنابراین بر اساس آمایش سرزمین ابتدا ظرفیت‌های هر منطقه مشخص می‌شود.

این ظرفیت‌ها، هم شامل ظرفیت‌های انسانی اند، هم ظرفیت‌های طبیعی و هم ظرفیت‌های مدیریتی. بر اساس این ظرفیت هاست که مشخص می‌شود هر منطقه باید در چه بخشی توسعه پیدا کند. بنابراین منابع کشور بر همان مزیت‌ها متمرکز می‌شود.

مزیت‌های منطقه‌ای است که مشخص می‌کند آموزش باید در چه سطحی باشد و با چه ویژگی‌هایی همراه باشد و چه رشته‌هایی باید در هر منطقه تقویت شود. ظرفیت آموزشی آن منطقه چیست و نهایتاً آموزش نیروی انسانی باید به چه تعدادی و در چه رشته‌هایی صورت گیرد.

برای مثال اگر آمایش سرزمین در منطقه‌ای این حکم را بدهد که آن منطقه باید منطقه‌ای کشاورزی باشد طبیعتاً آموزش‌ها هم معطوف به افزایش بهره وری در این بخش می‌شود.

پس چشم اندازها، امکانات و ظرفیت‌های در دسترس، به ما در امر برنامه‌ریزی برای آموزش نیروی انسانی یاری می‌رسانند؟
به همین دلیل است که ما باید بهترین شناخت را از نیروی انسانی خود داشته باشیم. آمایش سرزمین بارگزاری‌های جمعیتی را هم مشخص می‌کند و برنامه‌ریزی در همه بخش‌ها بر اساس آن انجام می‌شود و در نتیجه نوعی توازن در مناطق مجاور شکل می‌گیرد.

مثلاً ممکن است وضعیت منطقه مورد نظر ما و منطقه مجاورش که نیمه صنعتی و نیمه کشاورزی است ما را به این نتیجه برساند که در منطقه مجاور صنایع تبدیلی شکل بگیرد، و نه صنایع زیربنایی مربوط به بخش نفت.

در چنین شرایطی این دو منطقه مجاور می‌توانند به یکدیگر سرویس‌هایی را درحوزه آموزش بدهند که می‌تواند از سطوح اولیه تا مقاطع عالی را شامل شود. آموزش در این جا از همان سطوح اولیه متناسب با آن منطقه و نیازهای آن تعریف می‌شود.

با توجه به این نکته که آمایش سرزمین تاکنون در ایران انجام نشده است این مسئله ممکن است چه آفاتی را در حوزه آموزش در پی داشته است؟
بررسی‌هایی که در خود نهادهای تصمیم گیرنده و سیاستگذار مثل وزارت علوم یا قبل از آن در دستگاه‌هایی مثل سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی صورت گرفته، حاکی از این است که برنامه ریزی‌های ما، مطلقا «بخشی» انجام می‌گیرد. البته نظام برنامه‌ریزی در کشور ما هم، نظام برنامه‌ریزی بخشی است.

در کشور ما برای بخش انرژی، بخش آموزش، بخش بهداشت، بخش کشاورزی و. . . جداگانه برنامه‌ریزی می‌شود. این مسئله باعث شده است که دانشگاه‌ها بدون در نظر گرفتن ظرفیت‌های سرزمینی، نیازهایی را برای کشور در نظر بگیرد و بر آن اساس برنامه‌ریزی کند.

از طرف دیگر رقابت‌های بخشی در سرزمین ما سابقه‌ای طولانی دارد، یعنی این که کدام بخش توانایی آن را دارد که منابع بیشتری را برای توسعه بخش خودش به دست بیاورد. خود این رقابت هم، چون مبنای تعریف شده‌ای ندارد و مبتنی بر توانایی مدیران در چانه زنی و جذب منابع است، ناهمگونی توسعه بخش‌ها را در پی دارد.

از طرف دیگر بخش‌های مختلف خودشان را چندان متعهد به پاسخگویی به بخش‌های دیگر نمی‌دانند. یعنی بخش آموزش عالی خودش را ملزم نمی‌داند که به بخش کشاورزی، بهداشت، محیط زیست یا صنعت توجهی داشته باشد.

این اتفاق باعث می‌شود که خروجی‌های هر بخش با سایر بخش‌ها مرتبط نباشند. مثلاً می‌توان دید که خروجی بخش آموزش با بخش صنعت مرتبط نیست، چراکه ما دقیقاً نمی‌دانیم در بخش آموزش به کدام نیاز بخش صنعت یا کشاورزی باید پاسخ بدهیم.

دلیل اصلی این مسئله از نظر شما چیست؟
چون نگاهی جامع نگر و کلی وجود ندارد. آن طور که من به خاطر دارم آخرین باری که چنین بحثی در برنامه چهارم صورت گرفت، بخش آموزش نمی‌توانست با دقت نیاز سایر بخش‌ها را در مورد زیر رشته‌ها مشخص کند، چرا که سایر بخش‌ها هم چنین نیازی را مشخص نکرده‌اند. مثلاً این که بخش صنعت در سال آینده به چند متخصص در چه رشته‌هایی نیازمند خواهد بود.

این روند باعث شده است که این برنامه‌ریزی بخشی در ایران موجب توزیع به شدت نامتوازن در بخش آموزش گردد، هر چند این امر فقط مربوط به حوزه آموزش نیست بلکه در همه بخش‌ها این مشکل وجود دارد.

این امر در حوزه آموزش عالی چه نتایجی را در پی داشته است؟
بررسی‌هایی که تاکنون صورت گرفته حاکی از آن است که ما در هیچ یک از بخش‌های آموزش عالی رشد متوازن و نیز متناسب با نیازهای خود نداشته ایم. مثلاً رشته‌های علوم انسانی در استان‌های عمدتاً حاشیه‌ای توسعه پیدا کرده‌اند یا رشته‌های فنی ضرورتاً در استان‌های صنعتی تعریف نشده‌اند.

هم چنین در مورد رشته‌های پزشکی می‌بینیم که گسترش آنها صرفاً بر اساس وضعیت‌های سیاسی تعریف شده است، یعنی این که چه کسی توانسته در دانشگاهی زمینه را فراهم کند تا زیرگروه‌هایی به وجود بیاید.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 67575

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 7 =