ايجاد اين فاصله علل گوناگوني دارد. در درجه اول سازوكار كسب راي است كه نامزدها را به ارايه قولهايي وادار ميكند كه در عمل قدرت عملي كردن آن را ندارند و از ابتدا هم كمابيش روشن است.
بخش ديگر ناشي از ذهني بودن نامزدها نسبت به واقعيات و امكاناتي است كه در عمل مواجه با آن خواهند شد. بخشي نيز ناشي از فرآيند و اصول حاكم ولي متضاد بر دو بخش كسب راي و چينش كابينه است؛ تضادي كه در ايران بيش از ساختارهاي كشورهاي ديگر است.
وقتي كه در كشوري مثل بريتانيا انتخابات مجلس برگزار ميشود و يكي از احزاب اكثريت را به دست ميآورد، در يك فرآيند به نسبت روشني، رييس حزب از سوي ملكه به عنوان نامزد نخستوزيري به مجلس معرفي ميشود و چون حزب مذكور اكثريت را دارد، بهطور قطعي راي اعتماد ميگيرد و اعضاي كابينه نيز كمابيش در حزب مشخص هستند و با كمترين اختلاف، نهايي ميشود.
اين اتفاق در فرانسه به اين سادگي رخ نميدهد. زيرا نظام فرانسه رياستي-
پارلماني است. رييسجمهور از مردم راي گرفته است، ولي معلوم نيست كه اكثريت
مجلس با او همراه باشند. لذا در برخي مقاطع او مجبور ميشود نخستوزير را
از حزب ديگري غير از حزب خود معرفي كند و درباره ساير وزرا چانهزني
ميكنند. البته در هر دو مورد نيروهاي سياسي موجود در كشور اثرگذاري خود را
كمابيش از طريق حضور انتخاباتي نشان ميدهند و نيازي به هماهنگي با
نيروهاي غيرانتخاباتي نيست.
ولي در ايران مساله به كلي متفاوت است. سازوكار حاكم بر شكلگيري فضاي انتخاباتي از منطق حضور آشكار و شفاف و نسبتا دموكراتيك تبعيت ميكند، و نيروهاي اثرگذار آن كاملا شناخته شده هستند، گروههاي اجتماعي و قومي، زنان، نويسندگان، هنرمندان، دانشجويان، كارگران، كارفرمايان و... همگي بهصورت نسبتا شفاف در فعاليت انتخاباتي حضور دارند و
نامزدهاي انتخاباتي نيز با آنان سخن ميگويند و به آنان وعده ميدهند و از آنان راي ميگيرند. ولي از روز بعد انتخابات اين نيروها به دليل نداشتن تشكيلات يا رسميت نداشتن آن به حاشيه ميروند و به جاي آنها نيروهاي ديگر كه عموما هم غيرشفاف هستند وارد تعاملات چينش كابينه ميشوند و مردم از پيغام و پسغامهاي آنها اطلاع چنداني ندارند. عدم شفافيت در اين مرحله را در كنار ساختار بهشدت غيرحزبي مجلس و نيز نظام رياستي- پارلماني بگذاريد تا معلوم شود در ايران چه شكاف بزرگي ميان اين دو فرآيند كسب راي و چينش كابينه وجود دارد.
45302
نظر شما