۰ نفر
۲۸ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۸:۰۷

محمدرضا اسلامی


قسمتهایی از اخبار حوزه کتاب را از بخش کتاب سایت خبرآنلاین پرینت گرفته بودم تا در قطار و در مسیر دانشگاه بخوانم. به مصاحبه ای رسیدم از فرزاد جمشیدی که فهرست بلندبالایی از کتابهای مورد علاقه اش را با آن بیان جذاب همیشگی‌اش نام برده بود و در متن بحث و صحبت‌ها لب به اعتراض گشوده بود و از فضای موجود در عرصه کتاب و کتاب خوانی کشور گفته بود. جمله‌ای بکار برده بود با این مضمون که: «کتاب خریدنمان هم مثل پیامک فرستادنمان است و پیامک فرستادنمان مثل فست فوت خوردنمان! همه چیز جامعه ایرانی به هم می‌آید. ما باید کتابخوان هایمان را در یک محیط فکری خوب قرار دهیم و دائما به درستی تغذیه کنیم تا فرهنگ کتابخوانی و هدیه دادن در جامعه، جانی تازه یابد. باید ذائقه مخاطب را جهت دهی کرد و به سمت و سوی درست هدایت نمود.» یعنی که در این فضای کتاب نخوانی موجود در کشور ، یکدفعه همه به سمت یک کتاب هجوم می بریم و آن کتاب مکرر در مکرر تجدید چاپ می شود و بعد آن را به عنوان سمبل کتاب خوانی در این روزگار کتاب نخوانی معرفی می‌کنیم. بعد هم بحثی داشت در این باره که باید در این عرصه کار اساسی" شود و اطلاع رسانی شود و تیراز 3هزار جلد برای یک کتاب در یک جامعه ۷۰میلیونی واقعا بد است و از این حرف‌ها... داشتم فکر می کردم بازهم از این حرف‌های شعاری و کلیشه ای و نشدنی و ... سرم را بالا آوردم که نفسی تازه کنم تصویر زیر در را مقابلم دیدم. اتفاق بسیار جالب و بانمکی بود.

متروی ژاپن

سالخورده خانمی در حد سن و سال مادرِ مادربزرگ در این چند دقیقۀ قطار که نشسته، این طور با آرامش و دقیق مشغول خواندن کتاب. در این هوای بارانی فقط چتر نیست که باید فراموشش نشود بلکه برای سالمندی که اساسا خروجش از خانه با سختی و دشواری توام است، کتاب هم جزو چیزهایی بوده که فراموش نشده است. با هر زحمتی که بود بی آنکه اطرافیان متوجه شوند عکس بالا را گرفتم. هنوز قطار راه نیفتاده بود و درب‌ها بسته نشده بود که خانم دیگری آمد و نشست. با همان آرامش و سکوت و تمرکز ولی متعلق به یک نسل بعد تر از آن مادربزرگ! به محض نشستن او هم کتابی باز کرد و مشغول خواندن شد . گفتم ای آقای جمشیدی عزیز!  همین را می گفتی؟

کوپه قطار را خوب نگاه کردم و اطرافم کم نبودند آنهایی که کتاب دستشان بود و یا مجله‌ای را تورق می کردند؛ ایستاده و نشسته ... آیا عمر ما مجال خواهد داد دیدن این صحنه‌ها در مترو و فرودگاه و ایستگاه اتوبوس در ایران را؟

متروی ژاپن

در دوره دانشجویی با اتوبوس بارها مسیر تهران- شیراز  و بارها مسیر تهران- ساری را رفتم و آمدم. همیشه برایم سوال بود که این زمان طولانی و کلافه کننده را چطور مسافران با این دل آرام می نشینند و در و دیوار اتوبوس را نگاه می کنند. بگذریم که اواخر اتوبوس‌های تلویزیون دار به عرصه آمدند تا وقت ها هدر نرود... در طی حدود سه سالی که به جهت کار اداری ناچار به ماموریت‌های متعدد هوایی بین شیراز- تهران بودم بازهم برایم عجیب بود این نشستن و در طول پرواز غرق در افکار خود روبرو را نگاه کردن... به ندرت فردی را حتی در حال روزنامه خواندن می بینی. و روزنامه خواندن هم نه روزنامه خواندن دقیق. بلکه نگاهی گذرا و سرسری به صفحات و بعد دوباره نگاه به روبرو. لحظات عمر می گذرد و باکی نیست.

و البته مطمئنم همچون بسیاری بحث ها تا چنین بحثی بین ما مطرح شود بسیاری کتاب خواندن را منوط و مشروط به نداشتن هیچ مشکل مالی می نمایند. یا وقت داشتن؛ یا هزار بهانه دیگر ... و البته خود مترو و اتوبوس هم باید شرایطش را داشته باشد که گویی هنوز در ایران زیاد نمی‌شود روی این فضا حساب کرد!  

متروی ژاپن


توقف بعدی باید از قطار پیاده شوم. می بینم همزمان خانم سالخورده هم کتاب را می بندد و او هم می خواهد در همین ایستگاه پیاده شود.  پیاده می شوم. برای یادگاری عکسی از او می گیرم شاید در ذهن بماند تا که اگر روزی روزگاری به این سن و سال رسیدم من هم قدر بیست دقیقه وقت نشستن در قطار را بدانم و بی کتاب نمانم.

* دانشجوی دکترای مهندسی عمران. دانشگاه کوبه ژاپن 

کد خبر 69549

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 7
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۰۸:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۸
    0 0
    جمعا سه نفرند که توی این کوپه دارند مطالعه می کنند و از زوایای مختلف عکس گرفته شده اینهمه آسمان و ریسمان نمی خواهد در ضمن فهمیدیم دانشجوی دکترا هستی در ژاپن.
  • ehsan IR ۱۲:۴۱ - ۱۳۸۹/۰۳/۲۸
    0 0
    سللام آقاي بي نام.امان از اين بخل امثال تو در ايران كه مانع از ديدن و درك عميق مطالب برايت مي گردد!يه سفر اگر به ژاپن بري مي فهمي تربيت ما و اونا چه قدر متفاوته و اون وقت اينطوري نمي نويسي.
  • ر ه IR ۰۴:۴۳ - ۱۳۸۹/۰۳/۳۰
    0 0
    ممنون از مطالب وعكسهاي گويايت. اميد كه ما نيز به جاي مات ومبهوت به اطراف نگاه كردن اتاب بخوانيم.
  • قانع شیرازی IR ۰۵:۱۱ - ۱۳۸۹/۰۳/۳۰
    0 0
    ببخشید کجا مترو های ما اینقدر خلوت است که بنشینی و راحت مطالعه کنی.
  • محمد حسين IR ۱۰:۵۳ - ۱۳۸۹/۰۳/۳۰
    0 0
    نميدونم چرا دوستان اينقدر موضع گرفتند. يعني شما ميخواهيد بگيد كه ما كتابخون تر از ژاپني ها هستيم. لطفا واقع بين باشيد . ضمناً ما بايد سعي كنيم رفتار خودمون رو اصلاح كنيم نه اينكه فرافكني كنيم. اين را هم اضافه ميكنم كه متروي شلوغ و اين جور بهانه ها، همش توجيه تنبلي خود ماست. چراكه تو زمان خلوتي مترو (سرظهر و روزهاي تعطيل) هم خبري از كتابخون ها نيست.
  • محمد حسن IR ۱۴:۲۵ - ۱۳۸۹/۰۳/۳۰
    0 0
    چگونه بايد اين فاصله ها را كم كنيم ؟؟؟//ممنون از عكسهاي گويايت.
  • پزشكيان IR ۱۲:۱۵ - ۱۳۸۹/۰۳/۳۱
    0 0
    در سفري كه جهت يك كنگره علمي بين المللي به ژاپن داشتم آنقدر ديدن چنين مناظري در اماكن عمومي اين كشور برايم جالب بود كه من هم دهها عكس در اين خصوص گرفتم.افرادي كه يا همه در حال مطالعه اند و يا از شدت خستگي ناشي از كار به خواب فرو رفته اند.مناظري بسيار زيبا و تامل برانگيز.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین