به نظر شخص من اعداد و ارقامی که به عنوان آمار مخاطبان سینمای ایران این سو و آن سو اعلام شده و مورد استناد قرار میگیرد آماری جعلی است و مهمترین دلیل این ادعا نبود سالن سینما در پهنه کشور است. توجه داشته باشید تنها سالنهای سینمایی که میشود در کشور رویشان حساب کرد در تهران واقع شدهاند و تازه بین همین سالنها هم از صد در صد فروش، هفتاد درصد آن به شش سینما تعلق دارد.
تکلیف روشن است؛ وقتی صندلی برای نشستن و فیلم دیدن وجود ندارد، درست به همین ترتیب مخاطبی هم برای سینما وجود ندارد. پس با این حساب طبیعی خواهد بود اگر آماری که از این سینما بیرون میآید محقر و غیرقابل اتکا باشد.
نکته جالب دیگر این است که پرفروشترین فیلمهای ما سوای استثناها بیش از 500 هزار تماشاگر ندارند، اما از آن طرف وقتی مردم را مورد سئوال قرار میدهیم متوجه میشویم اغلبشان همین فیلمهای ایرانی که آمار فروششان در سینماها بسیار پایین بوده را دیدهاند. خب جواب این هم روشن است. امروز مخاطب اصلی سینمای ایران با توسل به شبکههای نمایش خانگی به تماشای فیلمهای ایرانی مینشیند.
با نگاهی گذرا به گردش مالی شبکههای ویدئویی در سال گذشته و مقایسه آن با پولی که طی مدت مشابه در سینما به گردش درآمده متوجه میشویم، این میزان در شبکه نمایش خانگی سه برابر سینما بوده است. این آمار ثابت میکند ما در کشورمان دارای نیرویی بالقوه از بینندگان سینما هستیم که متاسفانه بخش اعظمشان را هنوز نمیتوانیم جزو مخاطبان بالفعل سینما به حساب بیاوریم.
به نظر من ارائه آمار دقیق و صحیح در هر زمینهای کار بسیار خوبی است، اما متاسفانه اکثر این آمارگیریها بدون توجه به فاکتورهای اساسی و تاثیرگذار انجام میگیرد. ما میتوانیم بگوییم صنعت فیلم شکوفایی داریم چون سالی صد فیلم میسازیم، اما از آن طرف میبینیم که صنعت نمایشمان به دلیل نبود سالنهای سینما کاملاً فلج است. با این تناقض چه کار میشود کرد؟
از طرف دیگر سینمای ما متاسفانه به لحاظ بازارسنجی هم دچار مشکلات فراوان است. جالب اینجاست که تا سینما یک بازار قابل اتکا و خوب پیدا میکند، بازار فوق شروع میکند به ناز کردن برای سینما. برای مثال میتوان به همین شبکههای نمایش خانگی اشاره کرد. امروز این موسسات سر سینما منت میگذارند و فروش بالای فیلمهای ایرانی در شبکه ویدئویی را به رخ سینما میکشند، اما حقیقت این است که امروز سینمای ما به دلیل نبود سالنهای سینما محتاج صنعت ویدئو شده است.
یکی دیگر از مشکلات ما در این سینما نبود ابزار و وسایل لازم برای سنجش میزان مخاطب است. امروز جز چند سینما که بلیتفروشی در آنها به شکل مکانیزه انجام میشود، در باقی سالنها همچنان سیستم شمارش ته بلیت رایج است. با این حساب طبیعی است نتوان به آمار درستی از مخاطب در سینما دست پیدا کرد.
واقعاً اینطور نیست که بشود با یک خط کشی ساده به دلایل ریزش مخاطب دست یافت. ما با یک فاکتور خاص رو به رو نیستیم و اگر فقط بگوییم افت کیفیت فیلمها باعث این کاهش شده مطمئناً حقیقتی را کشف نکردهایم. متاسفانه ما به آن اندازهای که صنعت تولید را در سینما جدی گرفتیم به صنعت نمایش نپرداختیم. فیلم ساختیم، اما به مکان عرضه فکر نکردیم. مشکل اصلی همین است.
نظر شما