تقصیر شورای عالی انقلاب فرهنگی نیست؛ تقصیر شورای فرهنگ عمومی نیست؛ تقصیر سازمان تبیغات و صداوسیما و حوزه علمیه و...تقصیر هیچ کس نیست! «فرهنگ» برای ما چرخ پنجم درشکه است و همه هم این نکته را خوب میدانیم اما چون آدمهای مغروری هستیم، نمیخواهیم این «علم» خود را باور کنیم.
تصور کنید 35 نفر از خبرهترین و زبدهترین چهرههای علمی - فرهنگی کشور را سه شنبه هر هفته دور یک میز جمع کنید؛ آیا از این جلسه هفتگی، توقع اتفاق خارقالعادهای دارید؟! نباید هم داشته باشید، این جماعت خبره، صبح تا شام در دهها جلسه کاری و اداری و درس و بحث شرکت میکنند، مسئولیتهای متعدد علمی و اداری و کشوری دارند، هر یک به تنهایی وزنهای هستند و... حالا سه شنبه که میشود منشی و یا مشاور ارشدشان میگوید ساعت 20 باید ساختمان شیشهای نهاد ریاست جمهوری باشیم، آنجا تازه یادشان میافتد که هفته پیش جلسهای بود و قرار بود در جلسه بعد کارهایی انجام شود و...
خودشان را به جلسه میرسانند، گپی میزنند و صورتجلسهای امضا میکنند و یکی - دو نفر را عزل و نصب میکنند و شامی میخورند و می روند!
توقع ندارید که همچون یک هیئت علمی منسجم که پروژهای تحقیقاتی در دست دارند هر هفته میزان پیشروی پروژه را برای یکدیگر توضیح دهند و با قدرت استدلال و ایده پردازی، از طرحهای خود دفاع کنند و چند صفحهای از کار را جلو ببرند و به فکر روز دفاعیه باشند؟!
در همان سال 84 رهبر انقلاب در دیدار با همین 35 نفر، نکتهای گفت که تکرار آن کار هر کسی نیست و به قول بازاریها «مرد» میخواهد. رهبری گفت: «گاهی بعضی از مسئولان پیش ما میآیند و درباره حوزه مسئولیت خودشان میگویند ما باید این کار را بکنیم، ما باید آن کار را بکنیم؛ من به اینها میگویم: برادر! این «باید»ها را من باید به شما بگویم که باید این کار را بکنید، باید آن کار را بکنید؛ شما باید بگویی چه کار میکنی، چه کار کردی، چه کار میخواهی بکنی... «باید» فایدهای ندارد. اینکه حالا ما بنشینیم تا این شورا بهعنوان یک مسئول باید این کارها را انجام بدهد، باید ندارد، بایدش معلوم است؛ باید تحقق پیدا کند.»
حالا حکایت همین «مهندسی فرهنگی» است؛ دوستان هنوز در تعریف و تبیین و تشریح ماندهاند و در خوان «باید و نباید» آنوقت ما مطالبه «نقشه» میکنیم! خب معلوم است که ما اشتباه میکنیم! داستان دو پادشاه و یک اقلیم در این شورای عالی حکایت 35 پادشاه و یک میز و چند طرح بزرگ است! اساتید فرهنگی - علمی خودشان هم دائم گلایه میکنند که کسی توجه نمیکند و فرهنگ اینگونه و فرهنگ آنگونه...آدم یاد خوب شدن مریض و مردن همراه میافتد:
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست/ چون صبح شد او بمرد و بیمار بزیست!
فرهنگ همچنان چرخ پنجم است و ما بیجهت پیگیری و مطالبه نقشه میکنیم چرا که گویا همه چیز آرام است! و حقیقتا این 35 نفر بی تقصیرند، حتی اگر رهبری در دیماه1384 گفته باشد: بنده با شما پیش خداى متعال احتجاج خواهم کرد و به پروردگار خواهم گفت من بهترین کسانى را که مناسب این کار مىشناختم، در این شورا جمع کردم؛ شما به خداى متعال باید جواب بدهید...
نظر شما