دیدار حمید اعتباریان و بهرام بیضایی همزمان با اکران فیلم «وقتی همه خوابیم»، کنایه روشنی به سطح روابط در میان اهالی سینمای ایران در کلیه سطوح است. این دیدار که دو طرف درآن به هم لبخند زده و درباره همکاریهای آینده حرف زدند، بدون شک هیچ تناسبی با دنیای سراسر نفرت و تصنع آخرین فیلم بهرام بیضایی ندارد. در این دیدار دوستانه نه آقایان «براتی» و «سوهانی»، شیرینی به دست و لبخند به لب وارد شده و لطافت دیدار را گرفتهاند و نه قاشقهای نشستهای مانند «برادران ذاکری» اسکناسشمار پریدهاند وسط.
حتماً در این دیدار «نیرم نیستانی» از بازی «پرند پایا» حرفی نزده و نگفته که بدون بازی ماهرانه او، مخاطبان نقش «چکامه چمانی» را درک نخواهد کرد. شکی نیست که در این دیدار صمیمانه «اشتهاریان» اشارهای به «شایان شبرخ» و «خاطره مقبول» نکرده. همه چیز در نهایت دوستی بوده. ناشران این خبر میخواهند چه واکنشی بگیرند. همه چیز فیلم بوده و ربطی به دنیای واقعیت ندارد. یعنی همه آنقدر بچهایم.
از یکسو در فیلم بیضایی به شکل همهجانبهای همه ارجاعها (از شکل و شمایل شخصیت تا پررنگکردن شایعات سینمایی) مستقیماً شخص اعتباریان را نشانه میرود. از سوی دیگر هنگام نمایش فیلم در جشنواره، پالسهایی در میان برخی از مطالب منتشر میشد که مفهوم آن این بود که: استاد فرزانه، این داستانی که روایت میکنی تخیل محض است.
«اعتباریان» در برابر نسخه «اشتهاریان» خود را به ندانستن و ندیدن و بیاهمیتی زد و «بهرام بیضایی» هم به روش جا افتادهاش خیلی خونسرد زیر همه چیز زد تا در برابر اتفاقی که خودش نیفتاده بود و همه میدانستند که از کجا سرچشمه میگیرد، کسی به چیزی متهم نشود.
ماجرای «همشهری کین» و «ویلیام راندلف هرست» و «ارسونولز» هم در غوغای صددرصد ایرانی از آن حرفها بود. نه بیاعتنایی اعتباریان و نه تکذیب بیضایی از میزان نفرت و خشونتی که در فیلم موجود است، نمیکاست. داستان وقتی کاملاً تعارف میشد که بدانیم حمید اعتباریان از سهامداران مؤسسه فیلمیران است و از فروش فیلم بیضایی سهم میبرد.
حمله همه جانبه بیضایی به جریانی که فرهنگ را پای منافع شخصی قربانی میکند و به هیچ کسی از «مانی اورنگ» تا «نجات شکوندی»، رحم نمیکند، در دنیایی که فیلم در آن زنده است، نوش جان و گوارای وجود آنهایی باشد که دوستدار چنین تسویه حسابهایی هستند و دلشان برای فیلمی که پشت هر تکهاش جهانی از معنا خفته، تنگ شده است.
داستان فرهنگ در این مملکت پیچیدهتر از دوستی و دشمنی استاد فرزانه و تهیه کنندگان تواناست. داستان در چند خیابان بالاتر ازسینمای خلوت نمایشدهنده فیلم بیضایی، در ازدحام غیرقابل هضمی اتفاق میافتد که مردم در حال انتخابند. آنها نه «نیستانی»را انتخاب میکنند و نه «اشتهاریان»را. آنها نجاتهای شکوندی و ترنجهای چاووشی هستند. آنها همه خوبند. خوبتر از آن که دلشان با این دعواها و آشتیها دچار آشوب شود.
نظر شما