بشنو، هی این نی شکایت میکند
از چه نی شاکیست آخر ای پسر؟
از چه هی شاکیست آخر ای پسر؟
گرچه نی شاکیست، بانگش نیست باد
هر که هی شاکیست بانگش نیست باد
کز نیستانها مرا ببریدهاند
آری از آنجا مرا ببریدهاند
گرچه در اسپانیا کس نی ندید
پردههایش پردههای «ما درید»
ای به یادت هیهی و هیهای من
ای به قربانت همه نیهای من
این قدر نی هی نُبر از نیستان
اینقدر هی نی نُبر از نیستان
هی بُریدی نی، چه شد، آخر، بگو
نی بُریدی هی، چه شد آخر، بگو
ای برادر جای نی حرفی بزن
هی نگو هی، جای هی حرفی بزن
بیخودی هی نینی و هیهی نکن
اینقدر هی هیهی و نینی نکن
جای این بیهوده گفتار این حکیم
باز سر کن شعر بودار ای حکیم
اندکی رندی کن و چیزی بگو
از مقام و پُست یا میزی بگو
گرچه شعرم عالی و محکم نشد
هیچ بیتی از تمامش کم نشد
بیخودی از نی نوشتم، خوب بود؟
«نی» نوشتم، «هی» نوشتم، خوب بود؟
شد ستون بنده در اینجا تمام
پس سخن کوتاه باید والسلام
نظر شما