نمایشگاه عکس‌های زنی که نامش «قربانی اسیدپاشی» شد/ مرضیه ابراهیمی: نمی‌خواهم قربانی بمانم!

گالری تابستان در خانه هنرمندان تهران این روزها میزبان نمایشگاه عکسی از یکی قربانیان اسید پاشی است.

لیلارزاقی: از یک جایی به بعد، دیگر تنها تو نیستی که هر صبح خیره به نیمه سوخته زنی در آینه می‌نگری. دیگر حتی دلت برای خودت نمی‌سوزد. از یک جایی به بعد یک آینه می‌گذاری کنار آینه‌ات. آن‌وقت دیگر هر زنی که از حوالی‌ات رد شود، ردی از خودش را بر تار و پود صورت تو خواهد دید. با تو درد می‌کشد ، با تو لبخند می‌زند، با تو برمی‌خیزد و با تو سکوتش را می‌شکند.

«یک آن به خودم آمدم، دیدم دیگر آنچه صورتم را می‌سوزاند اسید نیست. دردهایی است که روی هم تلنبار شده. دردهایی که حالا دیگر شبیه ناله و زجه نیست. بیشتر شبیه فریاد است.» این صدا حالا می‌خواست صدای خیلی‌ها باشد. همان ها که سرنوشت‌شان را « بُتی رقم زد که دیگران می‌پرستیدند». مرضیه ابراهیمی یکی از قربانیان اسید پاشی اصفهان جای همه زن‌ها را روی آینه‌های خالی کنار عکس‌هایش خالی کرده. تا هر زنی صورتش را نه یک بار که هزار بار ببیند و تکثیر شود در فریادی که امروز تنها از گلوی او برمی‌خیزد.


«حذف شدنی نیستیم»
اینجا در گالری تابستانِ خانه هنرمندان تهران، نگاه‌ها به تصاویر نیم رخ سوخته صورت زنی دوخته شده که حالا دیگر سفیر حمایت از قربانیان اسیدپاشی است. مرضیه ابراهیمی یکی از چند زنی است که درست 4 سال پیش، قربانی اسیدپاشی‌ها در اصفهان شد. یکی از همان هایی که تصمیم گرفت به جای ماندن در قامت یک قربانی و حذف شدن از صحنه جامعه، ردای یک قهرمان را بر تن کند.

چرخ می‌زند میان آدمها. لبخند می‌زند روبه دوربین‌ها و لحظه لحظه این تصاویر ثبت شده را با مردمی که به دیدنش آمده‌اند مرور می‌کند. « اینجا همان خیابانی است که رویم اسید پاشیدند. اینجا بعد از ساعت ها درد کشیدن به زور داروها خوابم برده بود. اینجا، اینجا عکس روزی عروسی ام! بعد از اسیدپاشی.

مرضیه امروز صدای رسای زنانی شده که اسید، راه گلویشان را بسته و خانه نشین‌شان کرده. او امروز و بعد از طی کردن دوران دردهای جان فرسا که گوشت و استخوانش را به فریاد وامی‌داشت، با نمایشگاهی از عکس‌هایش از مطالبه یک حق می‌گوید. "حق ممنوعیت و محدودیت خرید و فروش قانونی اسید." حق شنیده شدن صدای زنانی که نامشان را گذاشته‌ایم « قربانیان اسیدپاشی» و خیالمان را راحت کرده‌ایم که خب صدای آنها هم شنیده شد! . مرضیه می‌گوید حرف زدم ، چرا که نمی‌خواستم قربانی باقی بمانم. می‌خواستم که هیچ کداممان حذف نشویم. بجنگیم و خانه نشین شویم. این بزرگترین هدفی بود که باعث شد ایده نمایشگاه عکس به کمک نگار مسعودی شکل بگیرد.

جامعه خشمگین نیاز به مراقبت دارد
اما مرضیه در کنار تلاش برای برگزاری این نمایشگاه یک مسولیت سنگین دیگر را هم پذیرفته است. همان مسولیتی که امروز نام او را از قربانی اسیدپاشی به سفیر حمایت از قربانیان اسیدپاشی تغییر داده است. او امروز پیگیر تصویب لایحه‌ای است که ممنوعیت و محدودیت خرید و فروش قانونی اسید را دنبال می‌کند. مرضیه ابراهیمی در اینباره میگوید: در این مدت خیلی تلاش کردیم تا مجلسی ها را متوجه ضرورت وجود چنین قانونی کنیم. هیچکس نمیداند که خشم و عصبانیت در یک لحظه ممکن است زندگی خیلی ها را از آنها بگیرد. وقتی عصبانی میشویم، ممکن است چیزهایی را به سمت هم پرت کنیم. اسید هم مثل همانها با این تفاوت که ردش تا همیشه بر پیکرت میماند. در جامعه ای که پر از خشم و عصبانیت است باید محدودیت‌هایی برای خرید و فروش این مواد وجود داشته باشد.
وقتی می‌پرسیم چه شد که تصمیم گرفتی با عکسهایت با مردم مواجه شوی و چرا در این نمایشگاه عکس باقی قربانیان اسیدپاشی کنار عکسهای تو نیست، می‌گوید: من خواستم صدای همه این بچه ها باشم. اما برخی از بچه ها کارهای دیگری کرده اند. بعضی هایشان رفته اند سراغ کارهای هنری و دیگر خانه نشین نیستند. اما خب هنوز هستند دخترانی که قربانی شده‌اند و سکوت کرده‌اند. حرف من اما این بود که مستقیم با مردم روبرو شوم. بگویم اگر کسی ظاهرش با شما فرق دارد به جای ترحم یا تحقیر، نگاهتان را تغییر دهید. من یک زنم و می‌توانم با همین صورت زندگی کنم. جا ماندن را نمی‌خواهم.

روایت ۱۵ روز زندگی با مرضیه
برای دیدن آنچه بر مرضیه ابراهیمی و سایر قربانیان اسیدپاشی گذشته باید از لنز دوربین نگار مسعودی به پیرامون‌تان نگاه کنید. از نگاه خیره و پرسشگر مردم به چهره‌ای سوخته زنان قربانی اسیدپاشی و از نمایش گام‌های همچنان استوار مرضیه در خیابانهای شهر.
نگار مسعودی که عکاس و مستندساز است، از روزهایی می‌گوید که چشمهایش را شست تا جور دیگری ببیند. این بار یک شهر، یک نقطه از یک خیابان و صداهای آلوده به درد دخترانی که نیشتر اسید، هرثانیه زیر پوستشان زبانه می‌کشید، سوژه‌ی عکس‌هایش شد. هنوز هم وقتی از آن روزها می‌گوید چشم‌هایش سرخ می‌شود. « ماجرای عکسها از سال 95 شروع شد. دو سال از واقعه اسیدپاشی اصفهان گذشته بود و پیدا کردن این آدمها وسط این‌همه بی‌خبری کار سختی بود. اما رفتم، رفتم تا پیدایشان کنم. بدون هیچ آدرس و نشانی.. فقط رفتم. غیر از سهیلا (جورکش) که از روزهای اول فریادش را بلند کرد ، هیچکس از حال و روز آن چند دختر دیگر خبر نداشت. نه عکسی، نه گزارشی ، نه کوچکترین صدایی.»

نگار مسعودی می‌گوید: میان این بی خبری، تنها چیزی که به فکرم رسید این بود که از دوستان و فعالان اجتماعی در اصفهان کمک بگیرم، اما حتی آنها هم می‌گفتند چون دو سال از واقعه اسیدپاشی گذشته، خبری از بچه های دیگر ندارند. در نهایت از طریق یک مستندساز با مرضیه ابراهیمی یکی از دخترانی که آنها را به نام قربانیان اسیدپاشی می‌شناختیم، آشنا شدم . اولین چیزی که گفت این بود که من دو سال است منتظرم کسی به من زنگ بزند. یا مصاحبه خبری از من بگیرد. خیلی استقبال کرد و گفت که می‌خواهم حرف بزنم. گفتم من می‌خواهم یک مجموعه عکس از تو کار کنم و یک فیلم مستند هم بسازم ولی چون روند ساخت فیلم طولانی است، ترجیح می‌دهم نمایشگاه عکس ار زودتر برگزار کنم. این را گفتم و قرارمان این شد تا در یک 23 مهرماهی( که سالروز واقعه اسیدپاشی است) نمایشگاه عکس او در تهران برگزار شود. دلیلش هم این بود که نمی‌خواستیم این اتفاق فراموش شود و این پرونده بسته شود.
این عکسها روایت 15 روز زندگی این عکاس با مرضیه است. روایت قدم زدن در خیابان "توحید" که در همان خیابان مورد اسیدپاشی قرار گرفت و نگاه خیره اش به پشت سر، روایت پرسه زدن در بازار و نگاه جستجوگر یک زن به مختصات درهم ریخته صورتش، روایت داروهای درهم روی میز اتاق از قطره چشم تا سرم شستشو و غیره ... نگار مسعودی اما قصه هرکدام این عکسها را از بر است.. به خصوص عکسی از مرضیه در خواب، که عکاس همراهش درد کشیده و گریسته است.. « مثلا آنجا که چشمهایش را بسته. اینجا مرضیه خواب است و من کنارش خوابیده بودم و می‌دانم که چه دردی می‌کشید. من آن شب تا صبح گریه کردم . برای اینکه می‌دیدم مرضیه هرشب با کلی قرص و دارو از زور درد خوابش می‌برد. گریه امانم را بریده بود. برای این عکس کلی شات زدم تا به این شکلی که می‌بیند درآمد.»



امیدوارم خرید و فروش اسید محدود شود
مسعودی در مورد ایده پیگیری قوانین محدود کننده خرید وفروش اسید و مجازات‌های بازدارنده برای اسیدپاشی هم می‌گوید: به مرضیه گفتم در بنگلادش،کلمبیا و پاکستان، آمار اسیدپاشی خیلی زیاد است ولی به دلیل قوانین ممنوع و محدودکننده برای خرید و فروش اسید به خصوص در دوساله اخیر آمار آسیدپاشی در بنگلادش کاهش پیدا کرده. غیر از این، آنها مجازات‌های بازدارنده برای عاملین اسیدپاشی در نظر گرفته‌اند. مثل حبس های طولانی مدت تا حبس ابد.. ولی در ایران دو تا ده سال حبس نهایت مجازاتی است که برای عامل اسیدپاشی درنظر می‌گیرند که طبق موادی از قانون، شامل تخفیف و تعلیق هم می‌شود. یعنی خیلی‌ها هستند که حتی یک شب هم به خاطر اسیدپاشی، در بازداشتگاه نخوابیده‌اند یا یک سال مانده‌اند و بعد هم آمده‌اند بیرون.. قصاص هم که همه می‌دانیم دردی را دوا نمی‌کند و بیشتر خشونت را بازتولید می‌کند. به همین دلیل فعالیت‌مان را با مرضیه بر تلاش برای تصویب قوانین محدود و ممنوع کننده خرید و فروش اسید متمرکز کردیم. واقعیت این است که اسید به راحتی در اختیار افراد قرار می‌گیرد. اما اسیدفروش مقصر نیست.مقصر نهادهای نظارتی هستند که این پروسه را برای دسترسی همه آسان کرده‌اند. اینکه من به عنوان خریدار ملزم شوم، کارتی را ارائه دهم یا در یک پروسه طولانی مدت قرار بگیرم تا بتوانم اسید بخرم خودش باعث می‌شود فردی که قصد اسیدپاشی دارد خشم و عصبانیتش فروکش کند.

تمام این موارد باعث شد که مرضیه ابراهیمی ، موضوع تصویب قانون را جدی تر دنبال کند. نگار مسعودی در این باره میگوید: سراغ نمایندگان مجلس رفتیم. خیلی وقتها مرضیه مجبور می‌شد برای یک قرار ملاقات کوتاه با یک نماینده ، یک روزه از اصفهان به تهران بیاید. حالا هم تا اینجا پیش رفتیم که فراکسیون زنان مجلس یک لایحه برای این مورد تنظیم کردند. امیدواریم این لایحه به تصویب قانونی منجر شود که جلوی اینگونه وقایع گرفته شود.

نگار مسعودی می‌گوید، هدفش از ثبت این عکسها این بوده که خط قرمز بکشد روی باوری که فکر می‌کرد با اسیدپاشی ، می‌شود حضور زن را از جامعه حذف کرد. « مرضیه یک ماما است. در اجتماع حضور فعال داشته. این دخترها، دخترهای مستقلی بودند. رانندگی می‌کردند و خلاصه به هر نحوی حضورشان در جامعه مثل بقیه شهروندان حس می‌شد . در این عکسها هم تلخی دردی که مرضیه و مرضیه‌ها می‌کشند نشان داده می‌شود و هم استمرار حضورشان در جامعه نشان داده می‌شود. مرضیه در همان خیابانی که به صورتش اسید پاشیدند ایستاده و لبخند میزند و همچنان رانندگی می‌کند. این یعنی هیچ زنی و هیچ انسانی را نمی‌شود با این کارها حذف کرد چرا که او قویتر از قبل برمی‌گردد و حرفش را می‌زند .مثل مرضیه که خیلی پرقدرت تر از قبل برگشت و حرف زد تا کسی یادش نرود در پاییز93 در اصفهان چه گذشت . تا یادمان نرود ، کانسپت آینه‌های خالی که یک درمیان با عکس مرضیه پرشده‌اند را ممکن است تصویر سوخته صورت‌های هر کدام‌مان پُرکند، اگر قانونی برای مقابله با خرید و فروش قانونی اسید، تصویب نشود..

نمایشگاه عکس « سرنوشت تو را بُتی رقم زد که دیگران می‌پرستیدند» تا 18 تیرماه در خانه هنرمندان برپاست.

۴۲۴۲

کد خبر 786982

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 11 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام ۱۲:۲۷ - ۱۳۹۷/۰۴/۰۹
    1 0
    چه خبر از اسید پاشهای اصفهان!!!!
  • بی نام IR ۱۳:۵۳ - ۱۳۹۷/۰۴/۰۹
    2 0
    دادستان محترم از اسید پاشها و آمران چه خبر؟