در این بین دارای جنبههای مثبت و منفی زیادی است به طور مثال روسها دو قرارداد ننگین ترکمانچای وگلستان را بر ما تحمیل کردند؛ ولی میخواهم بگویم مناسبات ایران و روسیه یک بحث است و بحث پرونده هستهای ایران که حداقل از سال 2002 به بعد جنبه خبری پیدا کرده، جزیی از این مناسبات است. البته من معتقدم ایران که در بحث هستهای یک استراتژی جداگانه دارد که آن را دنبال میکند.
ایران میداند که روسیه به هر حال روسیه با غنیسازی اورانیوم در حد صنعتی مخالف است. اما آن طور که در مطبوعات روسیه آمده روسها آمادگی پذیرش غنی سازی در حد R&D (توسعه و تحقیق) را دارند. یعنی یک آبشار 143 سانتریفیوژی که هر 143 سانتریفیوژ میشود یک آبشار. ایران این را داشته باشد بتواند اورانیوم را غنی سازی کند و در حد تحقیق و توسعه از آن استفاده کند.
در حالیکه ایران به دنبال تامین سوخت برای راکتورهای اتمی است که می خواهد بسازد. برای همین میخواهد مطمئن شود که این سوخت را به ایران میرساند.
ایران برای تامین سوخت راکتور تهران یکسال و نیم است که به دنبال این کشورها افتاده است که سوخت را به ما بدهند و آنها هم این کار را نمی کنند و در نتیجه ایران هم به آنها بیاعتماد است. بنابراین دنبال این است که خودش بتواند غنی سازی اورانیوم را انجام دهد.
بر اساس این استدالال ایران نمی تواند صرفا به دنبال انرژی هستهای باشد و غنی سازی اورانیوم را فراموش کند. اما آنها میگویند کشوری که توانایی غنی سازی اورانیوم دارد بالقوه میتواند بمب بسازد و به همین دلیل است که ما بیاعتماد هستیم و به همین دلیل هم مخالفت میکنیم.
روسها در این معادله با امریکاییها همزبان نبودند و اختلافشان با امریکاییها این بود که امریکاییها کلا با غنیسازی اورانیوم در هر شکل و مقداری مخالف بودند ولی روسها روی قضیه تحقیق و توسعه کوتاه امدند. اما کماکان در بحث مربوط به غنی سازی صنعتی روسیه هم با غربیها همگام بود. زیرا از آنجائیکه ایران وارد کننده سوخت از روسیه برای راکتور بوشهر است، یکی از مشتریهای خودش را از دست میداد. اگر قرار باشد ایران خودش غنی سازی اورانیوم را انجام دهد روسیه در بلند مدت مشتری خودش را از دست خواهد داد. پس به طور طبیعی با غرب همگام میشود.
نظر شما