۰ نفر
۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۰۸:۰۷

چهاردهمین فیلم ابوالفضل جلیلی هم توقیف شد

علی اناری

خبر کوتاه بود. مفید و مختصر، اما تعجب کسی را برنینگیخت. «حافظ»، چهاردهمین فیلم ابوالفضل جلیلی توقیف شد. خبر را که خواندیم با خودمان گفتیم: «خب ظاهراً همه چیز مرتب است!» واقعاً هم همینطور است. اتفاق عجیبی نیفتاده و این را خود جلیلی بهتر از هر کس دیگری می‌فهمد و درک می‌کند. با اینکه خودمان هم می‌دانستیم این خبر آنچنان هم تاپ و داغ نیست همینطوری و از سر دلتنگی با جلیلی تماس گرفتیم تا از حال و اوضاع این روزهایش بپرسیم. البته در طول گفت‌و‌گو طوری وانمود کردیم که خیال نکند توقیف «حافظ» برایمان مهم است. کارگردانی که تا پیش از این 13 فیلمش رنگ پرده سینما را به خود ندیده‌‌اند، حالا یک فیلم دیگرش هم توقیف بشود به جایی بر نمی‌خورد؛ تازه حالا نحسی 13 را هم رد کرده است و با 14 فیلم توقیفی می‌تواند به افزایش ردیف‌های این فهرست بیندیشد. حالا شاید روزی به مناسبت بیستمین یا سی‌اُمین فیلم توقیف شده‌اش مصاحبه‌ای مفصل‌تر با او ترتیب دادیم. البته قول نمی‌دهیم؛ گفتیم شاید.

سر ظهر بود که با تلفن همراهش تماس گرفتیم. متوجه شدیم که مشغول قدم زدن در محوطه باز سازمان صدا و سیماست. ‌گفت مشغول ساخت یک مجموعه برای شبکه چهار است. «در حال حاضر مشغول مونتاژ مجموعه‌ای به اسم «سفر» هستم که البته همزمان با تدوین از شبکه چهار سیما در حال پخش است. این مجموعه حاصل سفرهای من به فستیوال‌های مختلف جهانی است و بازه زمانی‌ای در حدود بیست سال را در بر می‌گیرد. در واقع بهتر است بگویم «سفر» حاصل بیست سال سفر و تصویربرداری من از فستیوال‌های جهانی است.»

از سرنوشت حافظ پرسیدیم. «باید بگویم هیچ. حافظ همچنان در کشور خودمان مهجور است اما در فستیوال‌های جهانی حضوری پر رنگ دارد. متأسفانه به حافظ مجوز نمایش ندادند.» برای اینکه طرف دیگر قضیه و نیمه پر لیوان را نشانش بدهیم و خوشحالش کنیم، به این نکته اشاره کردیم که با این همه فیلم توقیفی می‌تواند تا سال‌ها جایگاهی ثابت در کتاب رکوردهای گینس به خودش اختصاص دهد.

یادمان آمد که در سه دوره قبل‌تر جشنواره فجر از فیلم «گل یا پوچ» خوش‌مان آمده بود. احوالات گل یا پوچ را هم جویا شدیم. «نمی‌دانم چه بگویم. اگر گل یا پوچ همان زمان اکران می‌شد می‌توانست توجه مخاطبان سینما را به خود جلب کند اما نگذاشتند این اتفاق بیفتد. از این طرف فیلمی مثل اخراجی‌ها را همه جوره ساپورت می‌کنند. فیلم هم حرفی را می‌زند که هیچ کس جز نزدیکان خودشان جرأت بیان آن را ندارد. بعد هم پز می‌دهند که فیلم این‌قدر میلیارد فروش کرده است.»

 ارج و قرب نورچشمی‌ها
بحث اخراجی‌ها را که پیش کشید با خود گفتیم حالا وقت پرسیدن سؤال‌های سیاسی است. از اظهار نظرش در خصوص مرگ سینما در دولت نهم پرسیدیم و اینکه توقیف فیلم‌هایش از دولت‌های پیشین شروع شده است و ربطی به نهمی‌ها ندارد. «‌درست است ولی آن موقع شرایط خیلی بهتر بود. آن زمان حداقل اجازه کار به آدم می‌دادند ولی در این دولت اصلاً اجازه کار داده نمی‌شود. این‌ها یک عده کارگردان نورچشمی دارند که به آنها کمک‌های میلیاردی می‌کنند و فقط این افراد هستند که مشغول کارند و بقیه فقط تماشاگرند. البته اجازه کار می‌دهند اما این آقایان شگردشان بلاتکلیف گذاشتن است. من سر فیلم حافظ چیزی به ورشکسته شدنم نمانده بود. رفتم گفتم شما به فلان فیلم و سریال 3 میلیارد و 500 میلیون تومان کمک بلاعوض کردید حالا بیایید تمام فیلم حافظ را 30 میلیون تومان از من بخرید. گفتند باشد هیچ اشکالی ندارد. از آن روز دو سال می‌گذرد و هنوز در حال امروز و فردا کردن هستند.»

عجب دل پری داشت. دیدیم بهترین موقع است تا خبر مهاجرت همیشگی‌اش به خارج از کشور را از زیر زبانش بیرون بکشیم و تیتر یک کنیم ولی تیرمان به سنگ خورد. «من در هر شرایطی دوست دارم کار کنم اما بیشتر دلم می‌خواهد در خود ایران فیلم بسازم. می‌توانم در کشورهای خارجی و با مشارکت سرمایه‌گذار غیرایرانی فیلم بسازم اما همانطور که گفتم کار در ایران برایم چیز دیگری است. حتی پسر من اصرار دارد که حتماً در ایران کار کنم ولی خب نمی‌شود. انگار یک دستور‌العمل سری هست که یک عده نباید کار کنند. چند روز پیش با جعفر پناهی صحبت می‌کردم می‌گفت من دیگر خسته شده‌ام چون پنج ساله که کار نکرده‌ام.»

رودربایستی را کنار گذاشتیم و بعد از 14 فیلم توقیفی پوست کلفتش را برای شروع به ساخت فیلم جدید به رخش کشیدیم اما باز هم برایمان جواب داشت. «به قول شاعر «ما زنده از آنیم که آرام نگیریم/موجیم که آسودگی ما عدم ماست» من هنوز برای فیلم ساختن انرژی دارم اما نمی‌گذارند. اگر بی‌تفاوت بودند اشکالی نداشت اما حتی بی‌تفاوت هم نیستند. نمی‌دانم چطور توضیح بدهم. شاید بشود گفت دوگانگی شخصیتی. شما اگر من را با مسئولین ببینید فکر می‌کنید ما رفقای چندین و چند ساله هستیم و با خود می‌گویید این‌ها که خیلی با هم رفیقند و جلیلی به دروغ می‌گوید اجازه کار به من نمی‌دهند اما واقعیت این است که نمی‌گذارند من کار کنم. ولی خدا را شکر که نورچشمی‌ها به راحتی می‌توانند کار کنند. به قول معروف یک آدم سیر بهتر از ده تا آدم نیم سیر است. حداقل می‌توانیم بگوییم در این سیستم چهار تا کارگردان هم کار کردند لذت بردند و پولدار شدند. حالا این وسط ما کار نکردیم هم خیلی مهم نیست.»

 پول توجیبی خدا
از شایعات و پچ پچ‌ها گفتیم. از اینکه یک عده عقیده دارند این حرف‌ها در خصوص ندادن اجازه کار و گله از توقیف فیلم‌‌ها یک جور مظلوم‌نمایی است و جلیلی به اندازه کافی از همین فیلم‌های توقیف شده و حواشی آن استفاده می‌کند و نفع می‌برد. البته اضافه کردیم برای دیگرانی هم که دچار مشکل توهم توطئه نیستند عجیب است که جلیلی با وجود 14 فیلم توقیفی هنوز می‌تواند برای فیلم جدید سرمایه فراهم کند؛ جوابش شنیدنی بود. «همین سؤال را دانشجویان در جشنواره‌ای در آفریقای جنوبی از من پرسیدند و گفتند با این همه فیلم توقیفی که صددرصد ضرر مالی هم برای شما به همراه دارد چطور هنوز می‌توانید فیلم بسازید و حتی زندگی کنید. در جواب گفتم من مطمئنم که این کائنات را یک کسی آفریده است که ما از او با نام خدا یاد می‌کنیم و شما از او با نام «GOD». من سال‌ها پیش از خدا خواستم در شرایطی که نیاز شدید مالی دارم و جیبم هم خالی است هر طوری که خودش می‌داند هوای من را داشته باشد و واقعاً هم تا به حال همینطوری بوده است. اتفاقاً در مراسم اختتامیه آن جشنواره فیلم من موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم شد. خانمی که جایزه را به من داد همراهش یک پاکت بود. رو به جمعیت گفت: «یادتان است آن روز ابوالفضل درباره مشکل مالی و رابطه‌اش با خدا چه گفت؟» چون آن روزها آن حرف من خیلی مورد توجه قرار گرفته بود همه افراد حاضر در سالن تأیید کردند که حرف آن روز من را به یاد دارند. آن خانم پاکت همراهش را که 3800 دلار پول داخلش بود به من داد و گفت: «این یکی از همان پول‌های توجیبی است که خدا خواسته به این شکل به دست تو برسد.» اما واقعاً مشکل پول نیست. پول را به هر شکل خدا می‌رساند. مسئله این است که ما در قبال فرهنگ این سرزمین مسئولیت داریم اما نمی‌گذارند به این مسئولیت عمل کنیم. خب مهم نیست؛ می‌رویم برای خارجی‌ها کار فرهنگی می‌کنیم.»

سوار اتومبیل جیپ معروفش شد. تلفنش هم دیگر خوب آنتن نمی‌داد و صدا قطع و وصل می‌شد. خداحافظی کردیم اما همچنان این فکر در سرمان بود که او تا کجا می‌تواند ادامه دهد و آستانه تحملش چه زمان به انتها می‌رسد.

کد خبر 8294

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ایمان شکرچی IR ۰۹:۲۶ - ۱۳۸۸/۰۲/۲۳
    0 0
    به نظرم این جمله آخر خیلی توهین‌آمیز بود.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین