انتشار اشتباه یک خبر پیامدهای مختلفی دارد. بهانه نوشتن این یادداشت، پخش سریع خبر خاموش شدن زمین در سال 2012 توسط رسانههای مختلف است.
خیلی وقت ها از فکر اینکه هر حرف یا نوشتهای از ما اصحاب رسانه به تعداد فراوانی ضرب میشود و تکرار، مرا از این شغل میترساند. میزان اعتماد و باورپذیری مردم نسبت به رسانهها مسوولیتی را که این قشر از جامعه بر دوش دارند، صدچندان می کند.
اما چطور میشود با سرعت زیاد انتشار خبر و حساسیت این کار، صحت و سقم هر خبری را سنجید و سپس به انتشار آن پرداخت؟
در هر کاری سلسله مراتبی وجود دارد و پایبندی به آن سلسله مراتب از اصول اولیه پذیرفتن شرایط کار است. در رسانه نیز این سلسله مراتب به شیوهای متفاوت وجود دارد. مسلما مدیرمسوول یک روزنامه نمیتواند خط به خط تمام روزنامه را بخواند و درباره صحت خبرها تحقیق کند. بخشی از مسوولیت این کنترل بر عهده سردبیر و اعتمادی است که با انتخاب او از طرف مدیرمسوول به او تفویض شده. سردبیر هم به همین نسبت با اعتماد به دبیران سرویس، خبرها را تایید میکند و این اعتماد درمرحله بعدی به تفویض اختیار بین دبیر سرویس و خبرنگارها برمیگردد.
هر خبرنگار برای نوشتن یک خبر، به منابع مختلفی رجوع میکند. درشرایطی که خود خبرنگار شاهد وقوع خبر باشد، نیاز به تایید دیگری وجود ندارد. در برخی موارد هم با مراجعه به کتب موثق میتوان صحت یک نوشته را تایید کرد. اما در شرایط عمومی، استفاده از اخبار منتشر شده توسط خبرگزاریها از طبیعیترین راههای رجوع به یک منبع موثق است.
طبیعی است که اعتماد به این شکل، مبنای کار یک خبرنگار است. اما آیا نظارتی بر این روند وجود دارد؟ و آیا خبرنگاران، مسوولیتی را که بر دوششان است، میشناسند؟
طبیعی است که دانش هر خبرنگار اجازه نمیدهد تا به شخصه در تمام حوزهها اظهار نظر کند و صحت اخبار را تایید. اما این حقیقت، حساسیت بار بزرگی را که بر دوش دارند، نفی نمیکند و توجیه موجهی برای سلب مسوولیت در انتشار خبر کذب برای آنها به شمار نمیآید.
شاید باید تجدید نظری در تعریف مسوولیتها و تفویض اختیارها به شکل مطلق انجام گیرد...
نظر شما