نسرین وزیری
این دو چهره اصولگرا که انتقاداتی به عملکرد دولت نهم داشتهاند تاکنون حاضر به اعلام حمایت از کاندیداتوری دوباره رئیس کنونی دولت نشدهاند.
اگرچه برخی حامیان دولت از این سکوت، چنین تفسیر میکنند که چهرههایی چون توکلی و حدادعادل در خفا از احمدینژاد حمایت میکنند و حتی به نقل از آنها چنین اخباری را نیز منتشر میکنند، اما اصرار آنها به سکوت و تکذیب اخباری که از حمایت آنها از احمدینژاد سخن میگوید، گویای بطلان چنین تفسیرهایی است.
سکوت چهرههای دیگری همچون محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی را نیز باید به این مجموعه افزود. چه بسا این دو نفر به دلیل پستهای اجراییشان در شهرداری تهران و مجلس شورای اسلامی، سکوت پیشه کرده باشند اما در میان سخنان آنها حتی نشانی از ویژگیهای کاندیدای مطلوب که اشاراتی غیرمستقیم به احمدینژاد داشته باشد نیز دیده نمیشود. نمیتوان با قاطعیت گفت که این سکوت به منزله مخالفت آنها با کاندیداتوری احمدینژاد است اما شاید بیارتباط با اعلام کاندیداتوری محسن رضایی نباشد.
چه آنکه این سه نفر در انتخابات مجلس گذشته مثلث سه نفرهای را در حمایت از اصولگرایانی تشکیل داده بودند که جایی در فهرست جبهه متحد اصولگرایان نداشته و از منتقدین دولت به شمار میرفتند. این بار اگرچه قالیباف و لاریجانی بر پیمان گذشته خود با رضایی باقی نمانده و علناً از او حمایت نکردهاند اما در مقابل کاندیدای رقیب او در جریان اصولگرا نیز سکوت اختیار کردهاند.
نشانههای سکوت لاریجانی در نحوه ریاستش در مجلس و فراکسیون اصولگرایان نیز قابل مشاهده است. او مخالف استفاده انتخاباتی از تریبون مجلس است و تاکنون در هیأت رئیسه و شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان در مقابل اصرار حامیان دولت برای صدور بیانیهای در حمایت از کاندیداتوری احمدینژاد مقاومت کرده است. اصرار نمایندگان نزدیک به دولت همچون روحالله حسینیان برای برگزاری مجمع عمومی فراکسیون اصولگرایان نیز تاکنون به نتیجه مشخصی نرسیده که طی آن امکان رأیگیری از تمامی نمایندگان اصولگرا برای جلب حمایتشان از احمدینژاد فراهم باشد.
نه تنها چهرههای شاخص اصولگرا که تشکلهای اثرگذار و کهنهکاری چون جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین نیز به جای اعلام حمایت از احمدینژاد، سکوت پیشه کردهاند. این تشکلهای روحانی نیز که پیش از این در ذم بیتوجهیهای دولت نهم به هشدارها و مشورتهای مراجع عظام تقلید و برخی سیاستهای اقتصادی دولت نهم، انتقاداتی را مطرح کرده بودند، علیرغم اجماع دیگر گروههای اصولگرا حاضر به حمایت از کاندیداتوری دوباره احمدینژاد نشدهاند.
اگرچه ممکن است این سکوت در قبال حمایت پررنگ اکثر گروههای اصولگرا، محدود به نظر برسد اما وزن و پایگاه اجتماعی سکوتکنندگان، گویای اهمیت اتخاذ چنین موضعی در انتخابات ریاست جمهوری دهم است. اگرچه احمدینژاد در نخستین دور از انتخابات ریاست جمهوری گذشته نیز با اقبال چندانی از سوی گروههای اصولگرا - حتی احزابی چون ایثارگران و جامعه اسلامی مهندسین که در آنها عضویت داشت - مواجه نشد اما سکوت اینبار اصولگرایان با سکوت چهار سال پیش آنها بسیار متفاوت است.
چه آنکه در انتخابات ریاست جمهوری نهم، تعدد کاندیداهای اصولگرا به گونهای بود که هر گروه از کاندیدای نزدیک به خود حمایت میکرد و اجماع به شکل واقعی آن برای حمایت از هیچ کاندیدایی شکل نگرفته بود. دوم آنکه دو مرحلهای شدن انتخابات ریاست جمهوری گذشته با وجود کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی تقریباً برای گروههای اصلاحطلب و اصولگرا قطعی بود و حمایت از یک کاندیدای واحد چندان ضرورتی نداشت. سومین وجه تمایز انتخابات ریاست جمهوری گذشته و آینده نیز در این است که در آن زمان احمدینژاد یک کاندیدا در سطح دیگر کاندیداها بود اما اینبار او رئیسجمهور است و از ویژگی متمایزی نسبت به دیگر کاندیداها برخوردار است.
سکوت اینبار برخی اصولگرایان از کاندیداتوری احمدینژاد به منزله آن است که عملکرد او و دولتش در چهار سال گذشته مورد تأیید آنها نبوده است. از این رو عدم حمایت آنها از وی، مقبولیت دولت نهم را زیر سؤال میبرد.
چنانچه انتخابات آتی همچون نمونه پیشین خود به دور دوم کشیده شود، اگر چه شانس حمایت جمعیت خاموش اصولگرا از احمدینژاد افزایش مییابد ولی با اما و اگر همراه خواهد بود. یعنی حمایت از احمدینژاد به دلیل پرهیز از رأی آوری کاندیداهای رقیب و حفظ حاکمیت اصولگرایی است و نه مقبولیت او.
نظر شما