سینمای وحشت و دلهره را باید ژانری مهجور در سینمای ایران قلمداد کرد و پس از ساموئل خاچیکیان هیچ کارگردانی را سراغ نداریم که عمده فعالیت خود را بر این ژانر متمرکز کرده باشد. این روزها شاهد اکران فیلم «حریم» بر پرده سینماهای تهران هستیم. فیلمی که قرار است تماشاگر را بترساند. به همین بهانه تصمیم گرفتیم گپی کوتاه با رضا خطیبی کارگردان «حریم» داشته باشیم.
بعد از کمدی خاص «در شهر خبری نیست، هست» با ساخت فیلمی در ژانر وحشت به یک جامپ کات حرفهای دست زدید. نظرتان در این خصوص چیست؟
قبلاً هم در جایی دیگر گفتهام که خودم را در مفهومی به اسم ژانر محدود نمیکنم. مهم فیلمنامه است و اگر داستان کشش و ظرفیت لازم را داشته باشد فارغ از اینکه در چه ژانری دستهبندی میشود به سراغش میروم.
چرا ژانر وحشت؟
شاید به این دلیل که در سینمای ایران کمتر به این نوع سینما پرداخته شده است. البته بعضی دوستان دلیل این کم پرداختن را کمبودها و محدودیتهای مختلف عنوان میکنند اما من میخواستم نشان بدهم با وجود همه اینها سینمای ایران به عنوان یک صنعت قوی و با پشتوانه میتواند در همه ژانرها فعالیت داشته باشد.
در «حریم» ما شاهد جلوههای ویژه آنچنانی که خاص فیلمهای دلهرهآور و وحشتزا است، نیستیم. این تعمدی بود یا به دلیل همان محدودیتهای فنی و تکنولوژیکی سینمای ایران؟
قصد اصلی ما این بود که ترس را در بطن داستان به نمایش بگذاریم و با قصه کاری بکنیم که دیگر برای ترساندن تماشاگر احتیاجی به جلوههای ویژه صوتی و تصویری مخصوص این فیلمها نداشته باشیم. در ضمن لازم است تأکید کنم فیلم من یک فیلم ترسناک صرف نیست و ما سعی کردیم ترس مورد نظر خود را در بطن یک داستان پلیسی جنایی پرورش دهیم و به تماشاگر القا کنیم.
فکر نمیکنید تماشاگری که با فرض دیدن یک فیلم ترسناک صرف به سینما میرود بعد از مواجهه با داستانی پلیسی که اتفاقاً دلهرهآور هم هست به نوعی دچار سرخوردگی شود و در برابر فیلم موضع بگیرد.
این حرف شما را قبول ندارم چون خوشبختانه این شانس را داشتم که در چند نوبت با تماشاگران فیلم را ببینم و عکسالعملی حاکی از این احساسی که مورد ادعای شماست مشاهده نکردم. من در هیچ صحنه و پلانی از این فیلم سعی نکردم تماشاگر را گول بزنم در حالی که این نوع گول زدن اصلاً مختص سینمای وحشت است. شاید داستان را کمی پیچیده کرده باشیم اما این پیچیدگی کاملاً در خدمت مفهومی است که داستان در پی رساندن آن است.
نظر شما