کمتر از یک سال قبل شعار انحرافی «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» از سوی اقلیتی در راهپیمایی روز قدس بلند شد .

سید محسن فرجادی، یاسرفاتحی: عصر روز یکشنبه معاون سیاسی جامعه روحانیت مبارز میهمان خبرآنلاین بود تا علاوه بر بررسی وضعیت گروه های سیاسی کشور به مناسبت روز قدس به مسئله ای بپردازیم که به نظر تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است.

حجت الاسلام نواب که از چهره های تاثیرگذار و فعال عرصه وحدت و تقریب بین المذاهب اسلامی است از تلاشی سخن می گوید که حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در جهت باز گرداندن ایران به میان امت اسلامی داشته اند .

****

موضوع قدس به عنوان یکی از ویژگی های انقلاب اسلامی و وجوه مشخصه جمهوری اسلامی ایران است. اما در این میان انتقاداتی به این رویکرد سال گذشته در لابلای شعارهای عده ای خودنمایی کرد ارزیابی شما از شعار«نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» که سال گذشته در راهپیمایی روز قدس سر داده شد و نیز بحث مکتب ایرانی چیست و آیا ارتباطی بین این دو جریان وجود دارد؟
شعار «نه غزه و نه لبنان، جانم فدای ایران» سرآغاز جریانی است که هرچند خود را بسیار کوچک نشان داد ولی خطر آن بسیار بزرگ است.

سی و چند سال امام(ره) و مقام معظم رهبری بدون لحظه ای درنگ تلاش کردند تا ما را به وسط امت اسلامی باز گردانند. چون پانصد سال- از زمان صفویه به بعد- همه تلاش ها در جهت خارج کردن شیعه از گردونه جهان اسلام متمرکز شد. امام(ره) بسیار هوشمندانه و سریع متوجه این خطر شد و فتواهایی داد که در نوع خود بی نظیر بود. مانند شرکت شیعیان در نماز جماعات اهل سنت یا نگذاشتن مهر در مراسم حج و ... البته پیش از این تقیه موردی داشتیم ولی امام به آن شکل رسمی و به صورت یک دستورالعمل داد و حتی به جای شیعه از اسلام ناب محمدی استفاده می کرد.

بعد از امام(ره)، آیت الله خامنه ای نیز به خاطر اطلاعات گسترده ای که داشتند این مسیر را ادامه داد. ایشان با افکار چهره هایی مانند حسن بنا، سید قطب، اخوان المسلمین، سلفی های تقریبی و ... کاملا آشنایی داشت. بعد از اینکه ایشان با این جان مایه و شناخت گسترده از اهل سنت به رهبری رسیدند تمام آنچه که در جهت وحدت مسلمین بود را یکی پس از دیگری در مواضع رهبری خود رعایت کردند.

یکی از اقداماتی که رهبری در این زمینه بر آن تاکید ویژه ای داشته و دارند موضوع فراگیری قرآن در جامعه است...

بله. در این زمینه به این موضوع اشاره کم بد نیست؛ هنگامی که در سال 1358 به قم رفته بودم حدود پنج هزار نفر را دیدم که با لباس های یک شکل جمع شدند. طبع کنجکاوم مجبورم کرد تا پرس و جو کنم و از هویت این افراد با خبر شوم. گفتند این افراد حفاظ قرآن ارتش پاکستان هستند که از حج بازگشتند و قرار شد به قم و سپس به مشهد بروند. مبهوت آنچه که شنیدم شدم که ارتش پاکستان حداقل 5 هزار نفر حافظ دارد!

این امر اتفاقی نیست که کوی و برزن ما قرآنی شده است. آیت الله خامنه ای به دو منظور این همه تلاش در این مسیر داشت. یکی اینکه لکه ننگ عدم توجه به قرآن در جهان اسلام از کشور ما برداشته شود و هم اینکه از موهبات این هدیه الهی بیش از پیش بهره ببریم. اگر توجه داشته باشیم آیت الله خامنه ای به نماز جماعت توجه بسیار بسیار دارند.

یکی از موارد دیگر که رهبر معظم به آن توجه ویژه داشت حقیقت اصطلاحی پیامبر(ص) بود. ما از لفظ پیامبر اکرم(ص) استفاده می کنیم ولی اهل سنت از لفظ «اعظم». علامه سید جعفر مرتضی که سال 58 اولین جلد کتاب خود را در خصوص پیامبر(ص) به نگارش درآورد، در مقدمه آورد «الصحیح من سیره نبی اعظم(ص)». چون وی در لبنان زندگی می کرد از لغات خودشان استفاده کرد. بعد می بینیم آیت الله خامنه ای عنوان سال را پیامبر اعظم(ص) گذاشت.

بنابراین تلاشی سی و دو ساله از سوی امام و بعدا مقام معظم رهبری صورت گرفت تا شیعه را به موطن، جایگاه و پایگاه اصلی خود باز گردانند. این تلاشی بود که به تدریج و با زحمت فراوان با طرح و بزرگ کردن مسئله قدس و راهپیمایی روز قدس با محوریت ایران اسلامی انجام شد.

نمی خواهم بگویم ارتباطی بین آنان که در راهپیمایی روز قدس شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» دادند با مسئله «مکتب ایرانی» که اخیرا مطرح شد وجود دارد. ولی آن شعار در آن جا و این جمله، حتی با تفسیر درست از مکتب ایرانی نه تفسیر منحرف، پنبه کردن آن چیزی است که امام و آیت الله خامنه ای در سی سال گذشته تلاش داشتند.

چه اشکالی وجود دارد که به موازات این تلاشها هویت دیگری نیز طرح و بسط یابد؟
مشکل این است که می خواهید با چه هویتی در دنیا شناخته شویم؟ در دنیایی که حرف اول را ااتحاد می زند فاصله گرفتن معنایی ندارد. چرا عربستان سعودی چند کشور کوچک را دور خود جمع کرد و نامش را شورای همکاری خلیج فارس گذاشت؟ عربستانی که ثروت، جمعیت و منابع اش با این کشورها قابل مقایسه نیست. چرا دست به این کار زده و خود را در یک شورا و اتحادیه مطرح کرده است؟ چرا اتحاد کشورهای عرب مسلمان را مطرح و پیش گرفته است؟

تمام حرف ما ام القرای جهان اسلام، امت واحده، امت اسلامی و ...است. کشورهایی مانند چین و هند که جمعیت شان میلیاردی است خود یک هویت دارند ولی ایران که حدود شصت میلیون جمعیت دارد به هیچ وجه هویتی نیست که بتوان آن را در جهان مطرح کرد.

فرمودید شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» نقطه عطفی برای جدایی جمهوری اسلامی از جهان اسلام است...
جدایی تشیع از جهان اسلام. چون ما خود را جمهوری اسلامی می دانیم ولی آن ها ما را به عنوان مرکز تشیع می شناسند. آن ها قصد دارند شیعه را از جهان اسلام جدا کنند.

با توجه به این که کشورهای اطراف ما اهل سنت هستند و ما به عنوان نماد ضد اسلام و مخالف عامه اسلام معرفی شویم دیگر احتیاجی به دشمن نداریم. خود عربستان و پولش کافی است. الان شاهدیم که حامد کرزای مقابل ثروت و فشار عربستان تسلیم شده و طالبان را به رسمیت شناخته است. شما فکر می کنید اگر طالبان کنار ما به قدرت برسند وضعیت ما چگونه خواهد شد؟ اگر سپاه صحابه در پاکستان به قدرت برسد، اگر آمریکا روی گروه های سلفی عراق سرمایه گذاری کند و یا عربستان گروه های مختلف را از نظر مالی تقویت کند وضعیت ما چگونه خواهد شد؟ اگر ما به عنوان جزیی از پیکر جهان اسلام از موطن جهان اسلام جدا بشویم دیگر توان تحمل این فشارها را نخواهیم داشت.

ما باید یک کشور بین المللی با رنگ و بوی اسلامی و در حقیقت کشور بین الاسلامی باشیم. باید کمک های جمهوری اسلامی ایران در کوچکترین روستاهای پاکستان سیل زده نمود داشته باشد. باید وسط موطن کشور اسلامی و با بیشترین اتصال با کشورهای اسلامی مطرح شویم. باید همچنان علمدار بی بدیل دفاع از فلسطین و قدس باشیم.

چرا باید این طور باشیم؟
پس با چه هویتی می خواهید در دنیا مطرح شوید؟

برخی معتقدند با سرمایه گذاری و بسط «هویت ایرانی» می توان در دنیا مطرح شد
خب! هویت ایرانی داریم که تنها یک درصد جمعیت دنیا به زبان آن صحبت می کنند. هویت ایرانی در دنیا معجزه ای نمی کند. هویت ایرانی به کدام یک از مظاهر تمدنی جهان متصل است؟ الان دنیا دنیای اتحادیه ها، شوراها و ائتلاف ها است. الان دیگر نمی توان تنها بود. الان همه کشورها دنبال مشترکات خود با سایر کشورها هستند تا با آن ها اتحاد کنند بعد در حالی که ما وسط قدرتمند ترین، به روز ترین، سرافراز ترین، زنده ترین دین جهانی هستیم، می خواهیم بر هویت ملی خود تاکید کنیم. دینی داریم که دعوت داشته و موفق نیز عمل کرده است. یهودیت دعوت ندارد و مسحیت نیز موفق عمل نکرده است. الان همه از بابت رعایت شعائر دینی توسط مسلمانان ابراز ناراحتی و عصبیت می کنند. هم اکنون پاپ چندین بار اعلام کرده است چون مسلمانان در ماه مبارک رمضان روزه هستند خود را تهذیب می کند. پاپ معترف است اتصال مسلمانان با خدا روزی پنج وعده و اتصال مسیحیان متدین با خدا هفته یک بار است.

شکل گیری این جریان به خارج از کشور مربوط است یا داخل؟
این جریان در ایران ریشه دار است. پهلوی نیز روی این جریان سرمایه گذاری کرده بود. بنابراین منشاء این جریان به پهلوی اول باز می گردد که قصد تغییر زبان و حروف نوشتاری را نیز داشتند. در زمان پهلوی دوم نیز روی این جریان کار شد و هم اکنون به اشکال مختلف ظهور و بروز پیدا می کند.

اگر بخواهیم ما این روند را ادامه دهیم تبدیل به ترکیه خواهیم شد. روزگاری ترکیه در دوره عثمانی ام القرای جهان اسلام به حساب می آمد ولی هم اکنون تبدیل به یک کشور لائیک شده است...
ترکیه که هم اکنون قصد دارد به هویت مستقل گذشته خود باز گردد قصد دارد خود را در جهان اسلام مطرح کند. این کشور به نتیجه رسید که طی این سالیان بی هویت شده است. ترکیه احساس کرد با هویت ترکی و لاییک بودن به جایی نخواهد رسید. اگر بعد از سالیان طولانی به یک ایتالیا و یا یونان کمرنگ تبدیل شود در دنیا محلی از اعراب نخواهد داشت. بنابراین قصد دارد به هویت اسلامی خود بازگشت کند.

یعنی همان منطق به جان کشور ما نیز افتاده است؟
بله.

چرا؟
چون ما از ترکیه متاخر تر هستیم.

خب. چرا بیماری ترکیه به جان ما نیز افتاده است؟
بیماری سابق ترکیه. این جریان در ایران موفق نخواهد شد. آتاتورک در ترکیه کاریزمای خاصی داشت. حتی بعد از وی نیز تلاش هایی شد ولی به جایی نرسید. در ایران نیز بعد از پهلوی جبهه ملی دست به تلاش هایی برای زنده نگه داشتن این جریان کرد ولی به جایی نرسیدند.

ولی در کشور بروز و ظهور دارد؛ این جریان در کشور ما شکل گرفته است؟
خیر. هنوز شکل نگرفته است. به خاطر این است که صدای همه بلند شد که چرا این گونه اظهارنظر می شود. ما تنها بین کشورهای اسلامی معنا پیدا می کنیم. یکی از تلاش های آقای هاشمی رفسنجانی برای برگزاری اجلاس کنفرانس اسلامی نیز در همین راستا بود. حضور فعال و سپس ریاست بر آن ناشی از اهتمام و تلاش های مقامات کشور ما است. هم اکنون جمهوری اسلامی بین کشورهای اسلامی به عنوان یک کشور قدرتمند مطرح است.

اخیرا وزارت کشور عربستان به سفارش شورای همکاری خلیج فارس گزارشی تهیه کرد و در آن تاکید کرد که صادقانه ترین حرف ها در جهان اسلام از آن رسانه های جمهوری اسلامی ایران است. قول و عملشان با هم یکسان است و مردم کشورهای عربی مقامات ایرانی را انسان های درستکاری می دانند. این طور نیست که مردم شان حرف دین بزند ولی رهبران شان حرف دین نزند. مردم جهان اسلام ایرانیان را اصولگرای واقعی می دانند.

با توجه به اظهارات شما و با توجه به واقعیت هایی که وجود دارد شاهد هستیم جریانی در کشور به تحرک بیشتر کی پردازد که سعی دارد خود را منتقد اسلام عنوان کند...
خیر این جریان مطرح نیست. دو جریان هستند. همان طور که عرض کردم آن صدا یعنی شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» با صدای مکتب ایرانی متفاوت است. آن صدا صدای بی اعتقادان است و این صدا صدای معتقدان است ولی همه دارند به یک نقطه اشاره می کنند که برجسته کردن ایران مقابل اسلام کار مخالفین است. مخالفین خارجی و داخلی. برجسته کردن قرائتی از اسلامی ایرانی که ایرانیت در آن مطرح باشد هر دو به انزوای ما از جهان اسلامی می انجامد. انزوای ما نیز یعنی بی هویت شدن. با فروپاشی شوروی هویت این جماهیر منحل شده بود. پوتین بود که مقداری به روس ها تشخص داد و برای آن ها هویت ایجاد کرد. الان همین که با آمریکا مخالفت می کند یعنی ما هستیم.

الان که روح مردم جهان اسلام به عنوان جریان ضد ظلم، استبداد و زور در جهان جلوه کرده است و به یک اردوگاه پر افتخار تبدیل شده است، ما نباید از این گروه جدا شویم. جدا شدن از جهان اسلامی یعنی نادیده گرفتن تلاش های امام(ره) و رهبری و یعنی بی هویت کردن خودمان. من از شما سوال می کنم که بعد شما می خواهید با چه هویتی در جهان خود را مطرح کنیم. کشوری با حدود شصت میلیون جمعیت که به شدت درونگرا هستیم، زبان بین المللی را کم می دانیم و ...

الان پاکستانی ها حدود 180 میلیون نفر اند ولی بیش از 20 تا 30 میلیون نفرشان خارج از این کشور اند. از کشورهای خلیج فارس گرفته تا استرالیا و آمریکا افراد این کشور حضور دارند. این امر موجب شد تا زبان بین المللی وارد خانواده ها شود و این ملیت با سایر ملت ها ارتباط گسترده ایجاد کند. خوشبختانه هر تجاوز و خیانتی به پاکستان شد ولی زبان اول شان زبان بین المللی است.

زبان ما فارسی است و به سختی نیز به دیگران آموزش داده می شود. از سوی دیگر معتقدیم که هنر نزد ایرانیان است و بس! این عامل باعث شده است که ما در خود متمرکز شویم. ما منزوی ترین کشور بودیم. امام و مقام معظم رهبری تلاش کردند که ما به جایگاه حقیقی خود در جهان اسلام دست پیدا کرده و به عنوان کشور قدرتمند اسلامی مطرح شویم.

با توجه به این مسایل چرا چنین ایده ای مطرح می شود؟
بسیاری از این دست سخنرانی ها و ایده مطرح کردن ها از روی نا آگاهی و ندانم کاری است. اگر خودشان بدانند که چه ضربه ای به کشور و ملت می زنند و چه حساسیتی را بلند می کنند دست به این اظهارنظرها نمی زنند.

ما که از یک طرف یه اظهارنظر راجع به ترکیه می کنیم و از سوی دیگر خود را از جهان اسلام جدا می کنیم نمی دانم با چه هویتی می خواهیم در این دنیا زندگی کنیم.

یک جریانی در کشور وجود دارد که می خواهد قهرمان سازی کند و با این منطق خود را ضد روحانیت، مراجع و پایگاه های دینی مطرح کند. گمان می کنید آبشخور این جریان چیست و اگر بخواهد این رفتار استمرار پیدا کند چه نتایجی را در پی دارد؟
روشنفکری بیمار در ایران سالیان سال در تلاش است تا از اسلام یک نسخه خارج از چهارچوب های رایج آن ارایه کند. اسلام منهای روحانیون نیز حرف امروز نیست. خطری است که شهید استاد مطهری نیز بیان کرده بود.

سینه روحانیت برای پذیرش روشنفکران و دیگران باز بوده است ولی هیچ گاه نگفته که تنها من اسلام را می فهمم. ولی آنان که می خواهند نسخه ای منهای روحانیت را مطرح کنند یک تفکر قدیمی و ارتجاعی است که اسلام را از مفسران حقیقی اش جدا کنند.

کد خبر 88766

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 6 =