۰ نفر
۱۵ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۷:۵۸

تصویرگری در هنر مذهبی یا شکل دادن به تصور انسان از دین و مصور کردن و ملموس کردن این تصویر، مساله‌ای است که همیشه وجود داشته است و بنابراین دانستن آن و ارتباط آن با گذشته انسان باید مورد توجه قرار گیرد.

بخشی ازنقاشی مذهبی «شمایل‌ها» هستند. این هنر از قرن هشتم پیش از میلاد در رم و ایتالیا آغاز می‌شود و تا قرن هفتم میلادی و امپراطوری بیزانس ادامه می‌باید. ‌اساطیر یوانان تماماً‌ قصه هستند و هر کدام از این خدایان به صورت یک تمثیل یا بت به تصویر در می‌آیند. این شکل از تصویرگری را به صورت موازی در تمام ادیان می‌توان یافت. در اسلام این امر با تاخیر و فاصله زمانی صورت می‌گیرد. در قرون اولیه اسلامی نقاشی وجود دارد اما هنر مذهبی تا مدتها از شمایل دوری می‌کند و نقاشی و نقش برجسته را در مواردی در خدمت قصص مذهبی می‌گیرد که غیرمستقیم عمل ‌کند تا قرن هشتم که مثلا معراج‌نامه را داریم.

شمایل‌ها فقط منحصر به زمان بعد از تاسیس حکومت شیعه نیستند و قبل از آن‌ پیامبر و حضرت علی تصویر شده‌اند که یکی از معروفترین این تصاویر مربوط به دوره شاه اسماعیل و در کتاب «خاوران‌نامه» است که در اواخر قرن نهم قصه‌ جنگ‌های حضرت علی را به تصویر کشیده و در این تصاویر صورت علی‌ابن ابی‌طالب را گشاده می‌بینیم.

‌البته بعد از دوران صفویه این تصویرسازی بیشتر می‌شود اگرچه اکثراً تصاویر با صورت‌های پوشیده هستند. ‌ هزاران نمونه از نقاشی مذهبی به صورت شمایل در ایران که عمده‌ترین آن مربوط به تصاویر حضرت علی (ع) و بعضی از مواقع همراه با امام حسن و امام حسین در دو طرف او شکل گرفته است وجود دارد و در کنار آن بخش روایتگریی یا قصه‌گویی با پرده‌های بزرگ ترسیم می‌شود که عمدتاً حوادث دهه محرم را بازگو می‌کند و بخشی از تاریخ هنر معاصر ما به حساب می‌آید که قابل ارزیابی است.
نقاشی و پیکرتراشی در مسیحیت تا آغاز قرن ۱۹ و انقلاب کبیر فرانسه با همان گستره ادامه دارد. یعنی حدود هزار و ششصد سال سنت تصویرگری معنای مذهبی که در ادبیات ثبت شده و قابل انتقال بوده، ثبت شده است.

با آغاز قرن ۱۹ با کاهش در این بخش مواجه می‌شویم که شاید یکی از دلایل آن رشد اتئیسم یا بی‌خدایی باشد. به یک معنا انقلاب کبیر فرانسه بر فردیت تاکید می‌کند که این یکی از تعارض‌های آن با دستگاه کلیسایی است که با انحراف وحشتناکی خودش به استثمارکننده انسان بدل می‌شود و بخشی از این خشونت به خاطر همین سیستم است و بعدها در شکل‌گیری مدرنتیته شاهدیم که نقاشی مذهبی و تصویرگری کتاب مقدس و نوع انتقال قصه به صورت مصور کمتر و کمتر می‌شود.

هنر زمانی می‌ماند که مبلغ و تصویرگر عقیده و اعتقاد بوده باشد. به همین خاطر مثلا در هند این مساله باقی می‌ماند چرا که آیین همچنان در زندگی انسانها وجود دارد. اینکه در قرن بیستم نقاشی مذهبی مانند خود دستگاه کلیسا پس می‌نشیند و محدود می‌ماند به خود کلیساها و امید به اینکه روز یکشنبه کلیساها پر شوند، ولی هنرمند ارتباط خودش را با هنر دنبال می‌کند ولی تصویر آن فرق می‌کند.

در این شرایط آرزوی هنرمند واحساس او محدود نمی‌شود و هنرمند با دور شدن از قصه به جایی شخصی‌تر و عمیق‌تر و پیچیده‌تر می‌رسد و هنرمند ملزم به تصویرگری متن و ادبیات نمی‌شود و به این ترتیب هنر معنوی مسیر دیگری را طی کرده و با دور شدن از قصه‌پردازی به جایی درونی‌تر می‌رسد. به این ترتیب معضل به نوعی دیگر حل می‌شود و در این شرایط هنرمندان تصویرگران معنا هستند که از جان، معنا و خداوند نشات گرفته است.

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 90292

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =