به گزارش خبرآنلاین، نشریه سینمایی 24، گفتوگویی خواندنی با میرباقری، کارگردان «مختارنامه» منتشر کرده است که اهم آن را میخوانید:
* من آدمبرفی را از امام علی (ع) جدا نمیبینم. من طبق اعتقادم حرکت کردم، هم در آدمبرفی، هم در امام علی(ع)، هم در ساحره، هم در مسافر ری و معصومیت ازدسترفته. حالا هم نقطهی اوجش از نظر خودم مختارنامه است.
* اساس مضمون و ساختمان آدمبرفی مبتنی بر نمایش سنتی روحوضی است. ممکن است وقتی این سنتها به سینما میآید نتیجه نامتعارف باشد، اما برای خود من اینطور نبود، چراکه کارهای من در عرصه نمایش عموماً با لحن آدمبرفی بوده. من بسیار علاقهمندم به اینکه بر نمایش سنتی، تأثیرات امروزی بگذارم و لحن جدیدی برای روایت دوباره آن نوع نمایش پیدا کنم.
* من فکر میکردم ظرفیتهای نمایش سنتی ما آن قدر هست که بتوانیم با اتکا به آنها فیلم کمدی خوبی بسازیم. شما همهی عناصر اصلی نمایشهای روحوضی را میتوانید در آدمبرفی پیدا کنید: جوانپوش، زنپوش، حاجی، سیاه و...
* بعد از ساخت سریال امام علی (ع) مشکلاتی با مدیریت آن وقت سازمان صداوسیما پیدا کردم که باعث شد با تلویزیون همکاری نکنم. رفتم سراغ فعالیتهای نمایشی. در آن دوران با حوزه آشنا شدم و مدرسه کارگاهی فیلمنامهنویسی. فیلمنامه آدمبرفی در جلسات همان کارگاه شکل گرفت.
* داستان اصلی به مهاجرت ربطی نداشت. در پرداخت نهایی من این جزئیات شکل گرفت. مسئله زنشدن قهرمان داستان در پرداخت اولیه من خیلی غلیظتر از این بود که میبینید؛ قهرمان قصه یک کشتیگیر بود که مدال هم گرفته و برای خودش پهلوانی است. برای چنین شخصیتی خیلی سخت است سبیلش را از دست بدهد و مردانگیاش را تعطیل کند. به دلیل حساسیتهای آن زمان مجبور شدیم این شخصیت را تعدیل کنیم.
* هنوز هم اگر بخواهم فیلمی دربارهی مهاجرت بسازم با همین نگاه میسازم.
* دغدغه من این بود که ما انقلابی کردهایم و آرمانهایی داریم که اصل و اساسش مبارزه با استکبار است. اینها را قبول داریم یا نه؟ نسل ما به این آرمانها اعتقاد داشت. حالا آدمهایی پیدا شدهاند که میخواهند بروند و به همین استکبار پناهنده شوند. من میخواستم احساسم را درباره این آدمها به شکل دراماتیک نشان دهم.
* الان هم اگر بخواهم وارد سینما شوم و فیلم بسازم، حتماً فیلم پردردسری میسازم! فیلمی میسازم که مسئولان را تکان دهد. بلرزاند. جنجال درست کند. جنجال نه به معنای بدش؛ جریان بسازد. چالش ایجاد کند. فیلم خنثی را دوست ندارم.
* در دوران بلاتکلیف ماندن آدم برفی، وارد گفتوگو برای رفع مشکل آن نشدم. دلیلش هم این بود که مدام کار میکردم. در تدارک فیلم بعدی بودم. تلقیام این بود که من فیلمم را ساختهام و بالأخره یک روزی تکلیفش معلوم خواهد شد. مشکل آدمبرفی این بود که کمی جلوتر از زمانش فکر میکرد. امروز دیگر آدمبرفی پدیده خاصی محسوب نمیشود، چون همه پیشبینیهایش محقق شده.
* در حوزه فرهنگ ما هیچ وقت آدم دلسوز و مؤثری که فن هم بلد باشد نداشتهایم. به همین دلیل این حوزه، مظلوم باقی مانده.
* من آدمبرفی را از امام علی (ع) جدا نمیبینم. من طبق اعتقادم حرکت کردم، هم در آدمبرفی، هم در امام علی(ع)، هم در ساحره، هم در مسافر ری و معصومیت ازدسترفته. حالا هم نقطه اوجش از نظر خودم مختارنامه است.
* مشکل این است که هیچ قاعده و قانونی برای فیلمساختن نداریم. مدیران ما بر اساس سلیقهشان و بر مبنای فهم خودشان تصمیم میگیرند. ما در عرصهی فرهنگ و ادب و هنر یکیـدو خط قرمز بیشتر نداریم.
* یکی (از فیلم) خوشش میآید و یکی خوشش نمیآید. این سنت خوبی است که دیدگاههای متفاوت بیان شود. نمیدانم چرا بعضیها از شنیدن انتقادها ناراحت میشوند.
* من که نباید هر روز خودم را ثابت کنم. هر روز که نباید برادریام را ثابت کنم. یک بار، دو بار، ده بار... دیگر نباید بعد از هر فیلم که میسازم بیایم بگویم آقا به خدا من مسلمانم، به خدا دلم برای این مفاهیم میتپد... چقدر این را جار بزنم؟!
* کاش همین قدر که از هنرمندمان توقع داریم، از مدیرمان هم داشتیم. کاش همانطور که هنرمند را مؤاخذه میکنیم و پدرش را درمیآوریم، از مدیرمان هم سؤال کنیم که آقا چرا این فیلم را چند سال نمایش نمیدهی و بعد یکدفعه پشیمان میشوی و نمایش میدهی؟ چرا آدمبرفی را در سینما پخش نمیکنی و بعد در تلویزیون پخش میکنی؟
* آقای ضرغامی یک بار در ملاقاتی که داشتیم، گفت متأسفانه در آن ایامی که من در وزارت ارشاد بودم نشد که بنشینیم و با هم گپ بزنیم تا مشکل فیلم را حل کنیم، وگرنه من آدمبرفی را خیلی پسندیده بودم.
* من از یک جایی به این نتیجه رسیدم که به جای این حرفها بهتر است کارم را بکنم و الان هشت سال است که زندگیام را صرف مختارنامه کردهام تا بلکه چهار تا مفهوم مؤثر از این داستان بیرون بیاید و امیدوارم به دل مردم بنشیند.
نظر شما