هدفمندسازی یارانه ها قصدش این است که قیمت حاملهای انرژی را به اصطلاح به قیمتهای واقعی نزدیک کند بر این اساس بنگاه ها و شرکتها هم به تدریج به مدیریت انرژی در کوتاه مدت توجه میکنند و انتظار این است که در درازمدت به سمت تکنولوژی هایی که به اصطلاح موجب صرفه جویی در مصرف انرژی شود خواهند رفت. اما یک نکته ظریف و مهم در اینجا قابل طرح است، اگر شما تورم داخلی را به دنبال هدفمندی داشته باشید که اگر مثلاً 30 تا 40 درصد باشد و قیمت انرژی را تثبیت کنید مجدداً قیمت نسبی پایین میآید و هدف کاهش مصرف انرژی برآورده نمیشود.
ابتدا یک نوع شوک قیمتی است که به بازار کالاها وارد می شود که همان اثر مستقیم است. به دنبال ورود این شوک به بازار یک آثار ثانویه ایجاد میشود که سبب شوکهای قیمتی بعدی میشود و در مراحل بعدی منجر به شکل گیری تقاضای افزایش دستمزدها میشود که منجر به مارپیچ دستمزد- قیمت میشود و با افزایش دستمزدها مجدد قیمتها رشد می یابد و یک عامل جدیدی نیز وارد صحنه میشود. بر این اساس می توان گفت که دولت حداکثر میتواند بخشی از هزینه ی اضافی مستقیم یعنی اثر مستقیم یارانه را جبران کند اما اثرات غیر مستقیم را که موجب پایین آمدن قدرت خرید حقوق بگیرها شده را نمیتواند جبران کند.
از طرف دیگر صنایع انرژیبر وقتی قیمتشان به شدت بالا رفت اول اینکه صادراتشان متوقف میشود و باید زیر ظرفیت کار کنند و قیمت داخلی آنها بالا میرود و واردات از کشورهای دیگر میتواند جایگزین محصول اینها شود پس بازارشان منقبض می شود و رکود صنعتی ایجاد میشود. حال اگر یارانهی کافی به صنایع انرژیبر داده نشود وضعیت رقابتی خود را از دست میدهند و اگر نرخ ارز را تثبیت کنید همچنان توان رقابتی این صنایع بیش از پیش پایمال میشود. بنابراین باید در یک بستر وسیعتری این پیامدها را دید و ارزیابی کرد و یک بسته سیاستی همراه این، باید وجود داشته باشد.
البته در اینکه هدفمندی سالیان درازی است ضروری بوده و به تعویق افتاده هیچ تردیدی نباید کرد. دو قیمت در کشور ما خیلی ناجور تعیین شده، یک قیمت ارز و دیگری قیمت انرژی. ما میخواهیم دوباره یک اصلاح قیمتی عمده بکنیم . این اصلاح قیمتی را ما با چه وضعیتی شروع میکنیم، در بستری شروع کردیم که رکود اقتصادی داریم، تورم بالا داریم ، بیکاری بالاست، تحریم اقتصادی داریم، سیاستهای مالی پولی دولت اصلاً انقباضی و مسئولانه نیست و دولت با کسری بودجه عظیمی مواجه است. اقتصاد ما بیمار است و از پیامدهای رونق نقدی آسیب دیده است. اصلاحات قیمتی به صورت ارز و انرژی میتواند به تنشهای اجتماعی وسیع بیانجامد و در واقع انجامیده است. بنابراین بحث این است که برای اجرای این طرح زمان مناسبی نیست. اما حال که قرار است طرح اجرا شود، باید بتدریج اجرا شود.
به نظر میآید که دولت به این موضوع نه به عنوان مکانیزمی برای اصلاح قیمت، بلکه به عنوان مکانیزمی برای کسب در آمد و توزیع رانت میان اقشار آسیبپذیر با مقاصد غیراقتصادی فکر میکند که اگر با این اهداف اجرا شود اقتصاد نابود میشود.
پس بطور خلاصه میتوان گفت که اولا تا وقتی بستر اجرای سیاست آماده نشده این سیاست نباید اجرا شود، ثانیاً باید تدریج را رعایت کنیم و سوم باید بستههای حمایتی از خانوارها و صنایع خیلی هوشمندانه طراحی شود و ظرفیتهای اجرایی برای اجرای این کار وجود داشته باشد که به نظر میآید اینها وجود ندارند و من خوش بین نیستم نسبت به رسیدن به اهداف مورد نظر. با اجرای هدفمندی صادرات ما به شدت آسیب می بیند، برای جبران این آسیبپذیری نرخ ارز باید به تناسب تورم داخلی منهای تورم بین المللی تغییر کند. نباید اول سراغ ارز رفت، بلکه اول باید سراغ نرخ تورم رفت. برای هر دو قیمت ارز و انرژی، اول باید تورم را کنترل کرد.
اگر نرخ تورم را کنترل نکنید این دور باطل ادامه می یابد. صنعت و تجارت باید خود را برای روزهای سختتری آماده کنند و دو کار از دستشان بر میآید یکی این است که در سطح مدیریت تولید تلاش کنند که بهای بیشتری به مدیریت انرژی دهند و ثانیاً اتاق بازرگانی از طریق تشکلهای صنفی خودشان فشار بیشتری به مجلس و دولت بیاورند که سیاستهای روشنی در قبال تحریمها و هدفمندسازی یارانهها، بهخصوص در برنامهی پنجم دیده شود.
- رئیس کمیسیون اقتصاد کلان اتاق بازرگانی ایران
نظر شما