از بعضی چیزها نمی توان فرار کرد. بعضی پروژه ها عمری اند. گاهی کابوس ها به رویای مان بدل می شوند و جایی می فهمیم که همه ی آن چیزهایی که می خواستیم درون خودمان بودند و نه بیرون از ما.

رضا بهرامی نژاد: «آموزش و پرورش» برای من یک پروژه ی عمری است. مدرسه برای من نه یک مکان که یک مفهوم نمادین است. بیشتر اعضای خانواده ام فرهنگی اند و سر و کارشان با مدرسه و یا دانشگاه است. هر دو خواهرم با دانشگاه و تدریس و تحقیق سر و کله می زنند. محبوب ترین رمان کودکی ام «کلاس پرنده» اریش کستنر است.

دو تا از بهترین فیلمهای زندگی ام درباره ی روش های غیر نرمال آموختن اند : «مدرسه ی راک» و «ویل هانتینگ عزیز». یکی از مستندهایم که همیشه آن را با افتخار در کارنامه ی کاری ام قرار می دهم «آقای هنر» است که آن را در سال آخر تدریس ام به عنوان معلم رسمی آموزش و پروروش ساختم و موضوعش رابطه ی خودم و کلاس های هنر در مقطع راهنمایی هستند.

البته نمی توانم کتمان کنم، لذت بخش ترین عصیان های زندگی ام نیز به همین مدرسه بر می گردد. فرارهای مداوم ام از دبیرستان به قصد ولگردی و موزیک بازی با رفقا همچنان در ذهنم پر رنگ و وسوسه انگیز مانده اند. همچنین یکی نقطه های عطف زندگی ام زمانی بود که شغل رسمی معلمی را برای همیشه رها کردم و از آن سیستم خشک بیرون زدم.

با این حال بسیار طول کشید تا بفهمم این قسمت از وجودم را نمی توانم نادیده بگیرم. حالا سعی می کنم دریابم که زمان بازگشت و آشتی است گرچه به شیوه و روش خودم. این روزها استودیوی من و تیم کوچک و خلاق ام مدام در حال طراحی و اجرای پروژه های آموزشی متفاوتی هستیم که سعی داریم به خلاقه ترین شکل ممکن اجرا شوند.

چیزی که در پیش رو می خوانید، گزارش یکی از جدیدترین پروژه هایی است که به مناسبت فصل بازگشایی مدارس انجام داده ایم.

اوایل تابستان نود، دبیرستان دخترانه ی «بوعلی سینا» ی تهران که استودیوی مرا به واسطه ی فعالیت های فرهنگی اش می شناخت به ما پیشنهاد داد تا در دیزاین داخلی اش مشارکت کنیم. این مدرسه مانند بیشتر مدارس دولتی فضایی خشک و دلگیر داشت و خواسته ی مدیرانش تنها این بود : لطفا کمی فضای شادتر!

ما سعی کردیم با تکیه بر یک ایده ی تازه، دیزاین مدرسه را از حال و هوای رنگ بازی صرف به یک کار مفهومی تبدیل کنیم که الهام بخش دانش آموزان و اولیای مدرسه باشد.

ایده ی ما برای این کار چنین بود : از دانش آموزان مدرسه بخواهیم در یک جمله برای مان بنویسند «ماموریت ویژه ی» زندگی شان چیست؟ سپس از میان اینها جملاتی را بر روی دیوارهای مدرسه تصویر سازی کنیم.

برای رسیدن به جمله های بهتر و غیر کلیشه ای از یک مقاله استفاده کردیم که در آن با زبانی ساده توضیح داده بودیم هر انسانی وجود یگانه ای دارد و هر کس برای انجام ماموریتی به این دنیا آمده. در ادامه با ذکر مثال های ملموس سعی کردیم دانش آموزان را با این مفهوم بیشتر آشنا کنیم. برای مثال از «ایرج طهماسب» نام بردیم که ماموریت اش سرگرم کردن کودکان و آموزش غیر مستقیم به آنهاست و هیچ فرد دیگری نمی تواند کار او را انجام دهد و این چیزی است که او به خاطرش به این دنیا پا گذاشته. پس «ماموریت شما چیست؟».

از بین دویست جمله ای که جمع آوری کردیم (عمدتا از میان شاگردان اول و دوم دبیرستانی)، حدود 80 جمله که متفاوت تر و رویایی تر بودند، برای تصویر سازی انتخاب شدند. بعضی از آنها به راستی الهام بخش اند :

«ماموریت ام اینه که جایی رو توی کره زمین پیدا کنم که آدمها خرابش نکرده باشند».

« ماموریت ام باید این باشه که زیباترین و رویایی ترین جشن های عروسی رو برگزار کنم».

«می خواهم تولیدی پدرم رو مثل شرکت اپل جهانی کنم».

«ماموریت خوبی که دوست دارم اینه که یه تور بسازم تا پیرمردها و پیرزن ها رو به سفر ببرم». «می خوام یه گروه موسیقی موفق ایرانی رو به جهان معرفی کنم».

«ماموریتی که دوست دارم : فرشته ها را بکشم روی زمین. همه باید فرشته شویم».

«ماموریتم این است که یک نوع شیرینی بپزم که طعم اش در دنیا تک باشه و یه طعم جدید باشه».

«ماموریت ام اینه که برای معروف ترین آدمهای دنیا، جواهرات گرانبها بسازم».

«ماموریت من این این است که نگذارم زندگی من رو مانند پدرم شکست بده».

«ماموریت دارم دارویی اختراع کنم تا مردم را از غصه نجات بدم»،

«من به ایجاد صلح همیشگی در دنیا فکر می کنم »، 

«ماموریت دارم با آلودگی هوا که داره همه رو آروم می کشه مبارزه کنم»

«من می خواهم یک بازیگر موفق شوم تا مردم را سرگرم کنم و آنها را کمی از غصه ها دور کنم»

«ماموریت دارم داستانهای آموزنده عمیق (مثل دوران پیامبران) را دوباره به مردم و زندگی ها برگردانم»، «شادی رو به طور مساوی بین همه تقسیم کنم»

«ماموریت بزرگ : در آینده پولدارترین زن ایرانی باشم تا برای همه شغل و کار مناسب بوجود بیارم.»

«من می خواهم وضعیت فقر را در این دنیا تغییر دهم تا کسی دستش جلوی کسی دراز نشود یا کسی شب سرش را گرسنه روی تخت نگذارد.»

«می خواهم برای کودکان بی سرپرست یک موسسه ی خیریه باز کنم و آنها را از شادی پر و لبریز کنم.»

«ماموریتم این است که جهان را پر از لبخند کنم»

«هنوز نمی دونم می خوام چه کاره بشم ولی می خوام جلوی دروغ رو بگیرم.»

«می خواهم یک پلیس زن موفق باشم و برای بقیه ی زنها نمونه بشم.»

«ماموریت من نجات جان حیواناتی است که دارند منقرض می شوند.»

و...

حالا نوبت ساختن تیمی بود که مفهوم اصلی این پروژه را درک کنند. تیم خلاق و همدلی که دلشان برای چنین کاری بتپد. با تکیه بر تجربه های قدیمی و کمک دوستان خوبی مانند «سارا طبیب زاده» که از تصویرگران شناخته شده است، تیمی پویا و حرفه ای ساختیم که بعضی از بهترین آرتیست های جوان این روزها در آن حضور داشتند.

در ادامه ی کار، با دعوت از شرکت «رنگ سحر» که یکی از بزرگترین تولیدکنندگان رنگ ساختمانی است، سعی کردیم علاوه بر گسترش پروژه در جامعه، کیفیت کارمان را بالاتر ببریم. این برند خوش نام، رنگ های اکریلیک درجه یک ای در اختیارمان گذاشت که علاوه بر ماندگاری بالا، مزیت شان در این است که مانند خیلی از رنگهای ساختمانی سرب آزاد نمی کنند و به محیط زیست و مصرف کنندگان صدمه ای نمی رسانند.

«رنگ سحر» به همین حمایت اکتفا نکرد و دست و دلبازانه، هزینه ی شرکت و آموزش پنج شاگرد مستعد همین مدرسه، در یک ورک شاپ نقاشی را نیز تقبل کرد.

اولیای مدرسه و مدیریت آن خانم «شاهرخی» و همچنین معلم دلسوز خانم «رسولی» ، آزادی کامل برای اجرا به ما دادند. اینگونه بود که در روز بیست و نهم شهریور نود به همراه تیمی شگفت انگیز، یک روز سراسر کار و لذت و هیجان را در مدرسه ی دولتی «بوعلی سینا» تجربه کردیم. یک روز شیرین در یک مدرسه. چیزی که هیچوقت در دوران تحصیل برای مان اتفاق نیفتاد.

 

شناسنامه پروژه :

ایده و اجرا : استودیو رضا بهرامی
مدیر هنری پروژه : سارا طبیب زاده
مدیر اجرایی : مجتبی کلارستاقی

شرکت کنندگان : هاله دارابی، هاله مودبیان، محمود مختاری، سولماز جوشقانی، نیلوفر لهراسبی، عرفان هدایتی، فرزانه ثابت، هدیه مودبیان، شهرزاد بهشتیان، محیا فرمانی، مسعود طاهری، مجتبی طاهری، مونا زریباف، پدرام رمضانی، حسن علاّمی، سهراب مرادی حقیقی، ساره روغنی‌ها، رضوان رسولی، فواد خاک‌نژاد، میثم میرزایی.

4747

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • یکی IR ۱۱:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۴
    15 1
    چه کار قشنگ و خوبی . کاش بشه خیلی جاهای دیگه هم از این ایده های خلاقانه استفاده کرد
  • بدون نام IR ۱۲:۰۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۴
    9 10
    کار جالبیه ولی به نظرم به درد بچه های دبیرستانی نمیخوره.البته من نفهمیدم برای چه پایه ای اینکار رو کردن ولی نوع جملات و نوع کار برای پایه ابتدایی جذابه.
  • بدون نام IR ۱۲:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۴
    13 0
    چقدر جالب.اول از همه بايد به مدير اين مدرسه تبريك گفت كه با بقيه فرق مي كنه.
  • بدون نام US ۱۳:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۴
    8 0
    چقدر خوبه که یک گروه صنعتی به فکر رویاهای بچه های این مملکته, سپاس.
  • Meek IR ۱۷:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۴
    6 7
    حقیر بیاد نمی آورم که در داستانهای مذهبی ما، شخصیتی مثل رابین هود داشته باشیم و دلیلش هم این است که اسلام گرفتن را براساس قانون و دادن را هم کموبیش براساس قانون قرارداده و در چنان فضائی رابین هود بوجود نمیآید. سمک عیار هم شبیه رابین هود نیست. اما، بنظرمن اینکه بچه ها سراغ چنین ایده ای رفته اند، شاید علتش عدم کارآئی موعظه و قـانون و تهدیددوزخ و آتش و ........... باشد برای براه آوردن دزدان و غارتگران بیت المال و رانت خواران و اختلاس گران................ و ............که تعداد عناوین آنها چنان کثیر است که وقت برشمردن همه آنها نیست .
  • بدون نام US ۰۹:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۵
    0 0
    این یعنی خلاقیت