نرگس کیانی: «جعفرخان از فرنگ برگشته» از چهارم فروردین 97 در تالار سنگلج روی صحنه میرود. یک کمدی ایرانی نوشته حسن مقدم به کارگردانی رحمت امینی با بازی سارا اللهیاری، نسیم تاجی، بهروز سروعلیشاهی، عرفان صفری، فرامرز قلیچخانی و پدرام (علی) محمدی.
در خلاصه داستان این نمایش آمده است؛ جعفرخان در عنفوان جوانی برای تحصیل به فرانسه رفته و پس از حدود 10 سال به وطن بازگشته، او که در ظاهر تغییرات چشمگیری کرده است، افکار و اندیشههای تازهای در سر و سودای دگرگون کردن اوضاع و شرایط را دارد اما در مواجهه با خانوادهاش موقعیتهای ویژهای را درک میکند که از نگاه ناظر بیرونی بیش از هر چیز کمیک است...
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگویی است با رحمت امینی، سارا اللهیاری، پدرام (علی) محمدی، نسیم تاجی و عرفان صفری در کافهخبر خبرگزاری خبرآنلاین در مورد «جعفرخان از فرنگ برگشته». اکرم حاجیحسینی، مسئول تبلیغات مجازی و علی بهرامی، مدیرتولید و دستیار کارگردان گروه بازیگری و کارگردان نمایش را در کافه خبر همراهی کردند.
از راست؛ سارا اللهیاری، رحمت امینی، پدرام (علی) محمدی و عرفان صفری
در خبر اولیهای که در مورد انتخاب «جعفرخان از فرنگ برگشته» از سوی شما برای اجرا، منتشر شد گفته بودید به دنبال یک کمدی عامهپسند بودهاید که به گنجینه ادبیات فارسی هم متصل باشد. میخواهم از دلایلتان برای این انتخاب به صورت دقیقتر بگویید.
رحمت امینی: سه یا چهار سال پیش بود که در یکی از کلاسهای آشنایی با متون نمایشی فارسیام به دانشجویان گفتم میخواهم بخشی از آنچه را میخوانیم در قالب نمایشنامهخوانی در کلاس اجرا کنند و در جوابشان که پرسیدند مثلا کدام متن؟ به «جیجک علیشاه» نوشته ذبیح بهروز اشاره کردم. تعدادی استقبال کردند و تعدادی نه و در نهایت گفتم در این ترم، به آنها ثابت میکنم این تصور که این متون ضعف ساختاری شدید دارند و خیلی چیزها ندارند، اشتباه است. این متنها، برای اجرا نوشته شدهاند و این ویژگی متن خوب است که در اجرا کامل شود.
یعنی این نکته را به عنوان ضعف این متون میپذیرید که روی کاغذ کامل نیستند؟
امینی: من نامش را ضعف نمیگذارم. چون در دوره خودشان و با توجه به بضاعت نویسندگانشان ضعیف نبودهاند. به عنوان مثال محمدعلی جمالزاده در دوره خودش در حوزه داستان کوتاه شاهکار کرد اما اگر بخواهید آثارش را با نویسندگان دهههای بعد مقایسه کنید ممکن است جلوی آنها کم بیاورد ولی او شخصیت مهمی است چون در زمان خودش پایونیر (Pioneer به معنی پیشگام) بوده است.
من بسیار با احتیاط در مورد متنی مثل «جعفرخان از فرنگ برگشته» صحبت میکنم و نه میگویم ضعیف است و نه ششدانگ چون اعتقاد دارم متنهایی که در دوره ورود تئاتر غربی به ایران نوشته شدند تلاشهایی بودند برای شکل دادن به درام ایرانی بر مبنای ساختار تئاتر وارداتی. اگر قرار باشد این متون را مثلا با کمدیهای مولیر که همراه با کورنی و راسین یکی از سه درامنویسِ برترِ قرن هفدهم در فرانسه بود، مقایسه کنیم کم میآورند، اما حُسنِ بزرگی دارند که نمیشود نادیده گرفتشان؛ این که یک ایرانی آنها را نوشته است، یکی که ایرانی فکر میکرده و تلاش کرده در حد بضاعت خود شخصیتهایی ایرانی بیافریند و حالا اگر من و شما در دوره معاصر قصد اجرای این متون را داریم باید نکاتی را در آنها تقویت کنیم. این تقویت کردن میتواند از دو راه انجام شود که خواهم گفت.
حدودا یک ماه پیش در یکی از جلسات تمرین این نکته را پیش کشیدم که آیا میخواهیم تمریناتمان را تعطیل کنیم یا میخواهیم ادامه دهیم و به اجرا برسیم؟! دلیل اصلی مطرح کردن این نکته از سوی من، زمان کمی بود که برای تمرین داشتیم. برای همان تقویت کردن متن که پیشتر گفتم دو راه پیش رویمان بود. یکی این که از نمایشنامهنویسانی چون حسین کیانی، محمد چرمشیر و نغمه ثمینی که در پرانتز بگویم با هر سه نفرشان در این مورد صحبت کرده بودم و به همین دلیل اسمشان را آوردم، بخواهیم که یک جعفرخانِ دیگر بنویسند. یعنی کارِ نمایشنامهنویسِ اولیه را روی کاغذ بازسازی کنند. ایده خودم هم این بود که جعفرخانمان در فرنگ در حد توان تلاش کرده فضای کوچکِ خودش را ایرانی نگه دارد، اما در برگشت به ایران ناگهان با خانواده و اقوامی مواجه میشود که همه چیزشان فرنگی شده! و شاید این ایده را به عنوان «جعفرخان از فرنگ برگشته 2» اجرایی کنم. انجام شدن این کار مستلزم تعطیل کردن تمرین و از سر گرفتن آن بعد از دراماتورژی شدنش توسط یکی از نمایشنامهنویسانی بود که اشاره کردم.
اما گروهمان موافق تعطیل کردن تمرین نبودند و حاصل هماندیشیمان این شد که ادامه دهیم. در این حالت من باید به عنوان کارگردان، حفرههایی را که میخواستیم پر کردنشان را به یک نمایشنامهنویس بسپاریم، پر کنم. من شاکله را حفظ کردم و لابه لای آن به اضافه کردن دیالوگها و اکتهایی جدید پرداختم و به این شکل بود که به چیزی مابینِ نسخه حسن مقدم و علی حاتمی رسیدیم.
سارا اللهیاری: دیدگاه من هم این است که کلمه ضعیف، کلمه درستی برای توصیف این متن نیست. «جعفرخان از فرنگ برگشته» شاید شبیه یک طرح باشد، اما همین طرح آن قدر باارزش است که میتوان هزاران شاخ و برگ به آن بخشید.
پدرام (علی) محمدی: دکتر امینی به درستی اشاره کردند که این حفرهها باید توسط کارگردان پر میشد. این نمایشنامه در سال 1301 نوشته شده و دارد آیندهای را در سال 1340 به تصویر میکشد، گویی دارد پیشگویی میکند و پایانش هم یک پایان باز است. یعنی پایانی که در دوران معاصر در خیلی از فیلمها و تئاترها میبینیم.
نکته دیگری که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که شیوه نگارش این نمایشنامه به صورتی است که هم میتوان تصور کرد همه ماجراهایش در یک روز رخ میدهد و هم در چند روز. یعنی میتواند یک کمدی باشد در یک پرده یا چند پرده. انتخاب دکتر این بود که همه اتفاقات در یک روز رخ داده است اما میتوان هر صحنه و هر مجلس این نمایشنامه را یک روزِ جدا در نظر گرفت.
برگردیم به «جیجک علیشاه»؟
بله، با خودم گفتم حالا که قرار است این متن را بخوانم اولا بگذار این کار را با یک تیم حرفهای انجام دهم و دوما طوری باشد که بتوان به اجرای عمومی هم رساندش. خاطرم هست سیاوش پاکراه گفت هفتهای یک بار در تالار حافظ برنامه نمایشنامهخوانی دارند و از من پرسید میخواهم برنامهای اجرا کنم و گفتم چرا نخواهم؟! من دو ماه دیگر «جیجک علیشاه»ام آماده میشود. جالب است که سیاوش این متن را به سه نفر از اهالی تئاتر که از دوستانمان هستند داده بود برای بازخوانی و هر سه نفر با تعجب گفته بودند امینی چه چیزِ این متن را میخواهد اجرا کند؟! زشت است، آبرویش میرود!
من گفتم ایرادی ندارد، بگذارید آبرویم برود، من مشکلی ندارم! با امیر کربلاییزاده، مسعود میرطاهری، ابوالفضل حاجیعلیخانی و دوستان دیگر صحبت کردم و در واقع فریبشان دادم! گفتم دو جلسه میآیید، تمرین میکنیم و تمام. چون این تصوری جاافتاده است که نمایشنامهخوانی همین است اما نشان به آن نشان که در 17، 18 جلسه رُسِشان را کشیدم و به جای نمایشنامهخوانی به اجراخوانی رسیدیم. نمیگویم من اصطلاح اجراخوانی را ابداع کردم اما حداقلش این است که با «جیجک علیشاه» بسیار پررنگش کردم.
طوری که داوود فتحعلیبیگی دبیر جشنواره نمایشهای آیینی- سنتی از ما دعوت کرد که با همان شیوه اجراخوانی در این جشنواره حضور داشته باشید و به این شکل بود که به آن سه دوستِ بازخوان و به دانشجویانم که میگفتند این متن ضعیف است و نمایشنامهخوانیاش شکست میخورد ثابت شد که این طور نیست. چون کار کارگردان فقط این نیست که بیاید در جلسات تمرین بنشیند، بازیگرانش دیالوگ بگویند و او میزانسن بدهد! بلکه باید متن را تحلیل کند. من برای اجراخوانی «جیجک علیشاه» از چند دراماتورژ و محقق کمک گرفتم و در مورد تکتک جملات متن صحبت کردیم تا اتفاقی که دوست داشتیم رخ داد.
و این مقدمهای شد برای فکر کردن به «جعفرخان از فرنگ برگشته»؟
بله. دکتر فرهاد ناظرزاده هم از این ایده بسیار حمایت کرد و از من خواست سایر متون ایرانی را به همین شکل احیا کنم و من هم سراغ «جعفرخان از فرنگ برگشته» رفتم.
اشاره کردید که اجرای شما چیزی است مابینِ نسخه حسن مقدم و علی حاتمی. میدانیم که فیلمِ «جعفرخان از فرنگ برگشته» ساخته علی حاتمی براساس نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ آمده» نوشته حسن مقدم بازنویسی و تفاوتشان در این بود که جای کاراکترهای مثبت و منفیشان با هم عوض شد.
در یکی جعفرخان شخصیتی است تحصیلکرده
و مبادی آداب معاشرت و در مقابل اعضای خانوادهاش افرادیاند بیسواد و خرافاتی و
در دیگری جعفرخان شخصیتی است غربزده و بیریشه و خانوادهاش افرادی هستند ریشهدار.
امینی: بله نکته این است که ما نه حق را کاملا به جعفرخان میدهیم
و نه کاملا به خانوادهاش. یعنی نه خانوادهاش کاملا خرافاتیاند و جعفرخان کاملا
منطقی، نه جعفرخان سطحی است و خانوادهاش کاملا درست میگویند.
محمدی: در واقع متن هر دو سمت را نقد میکند، هم غربزدگی را که من در نقش جعفرخان نمودی از آن هستم و به عنوان مثال در صحنهای که زینت با بازی نسیم تاجی را میبینم خیلی هم خوب فارسی صحبت میکنم و خبری از کلمههای فرنگی که لابهلای صحبت با بقیه میپرانم و ژست فرنگی که برای دیگران میگیرم، نیست و هم خرافهپرستی را و مردمی را که حتی آب خوردنشان را منوط به عطسهای میکنند که یک بار نشان صبر است و یک بار نشان جخد. به نظرم این نقدِ دوسویه در جاهایی منطقی است اما مقدم در جاهایی نسبت به نقد غربزدگی زیادهروی و بر آن پافشاری میکند.
با توجه به کمدی بودن متن، سابقه حضورتان در شورای نظارت و ارزشیابی موجب میشد در جاهایی از رفتن بازیگرانتان به سمتی خاص جلوگیری کنید؟
امینی: نه واقعا.
چون بالاخره حضور در آن سِمَت موجب تهنشین شدن چیزهایی به عنوان خط قرمز در وجود انسان میشود.
امینی: من چه آن زمان که در شورای نظارت بودم و چه الان مایل نیستم کلماتی خاص را روی صحنه به کار ببرم مگر این که واقعا متن ملزممان کند، اما این که مثل نقل و نبات به کار ببریمشان را نمیپسندم. به عنوان مثال در «جیجک علیشاه» چنین چیزی الزام متن بود، مثلا امیر کربلاییزاده در جایی باید شعری را اشتباه میخواند و به جای «بلبل چو رُخَت دیدی...» میگفت «بلبل به رُخَت ...» یعنی باید این را میگفت، چون شعر باید خراب میشد ولی به کار بردن همینطوری و بیدلیل را نمیپسندم.
میخواهم نسیم تاجی در نقش زینت و عرفان صفری در نقش کاروت، سگِ جعفرخان هم از نقششان در این نمایش بگویند.
نسیم تاجی: نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که من خودم به دکتر پیشنهاد دادم که در این نمایش حضور داشته باشم، چون سابقه حضور در کلاسهایشان را به عنوان دانشجو داشتم و میدانستم که حتما بسیار از ایشان یاد خواهم گرفت.
امینی: حرفت را اصلاح میکنم چون احساس میکنم بیش از حد شکستهنفسی میکنی. بازیگرانی که سابقه کار کردن با من را دارند میدانند که پیش از دعوت از آنها به عنوان بازیگر، دعوتشان میکنم یک جلسه از تمرینم را ببینند، پیشتر از نسیم «بنگاه تئاترال» را به عنوان کارگردان دیده و احساس کرده بودم که در حال پیشرفت است. به تمرینم دعوتش کردم و خودش هم برای همکاری ابراز تمایل کرد. از آن سو سحر حقشناس، بازیگر نقش زینت دچار آسیبدیدگی از ناحیه دست شد و به این ترتیب این نقش به نسیم تاجی رسید. البته باید به این نکته هم اشاره کنم که چون زمان او برای تمرین نسبت به باقی بازیگران کمتر بوده هنوز هم برای رسیدن به نقش جا دارد.
عرفان صفری: چیزی که در مورد نقش کاروت در متن آمده فقط این است که وارد صحنه میشود. مثلا در توضیحصحنه که نام افراد حاضر را نوشته به کاروت هم اشاره کرده است. بنابراین این نقش باید در تمرین و با کمک کارگردان و گروه بازیگران درمیآمد. خودم سگهای متفاوتی در تئاترهای مختلف دیدهام و به نظرم کاروت با همه آنها متفاوت است.
امینی: سال سگ هم هست.
اللهیاری: یادم باشد روی صحنه بگویم که سالش هم هست.
58242
نظر شما