«... حقوقها اضافه شده؛ حجم کار کاهش پیدا کرده؛ تعطیلات هم به قدر کافی طولانی است؛ بنابراین مدارس بهترین مکان برای کار کردن است...» با توجه به این ادعاهای دولت و وزارت آموزش انگلیس، گزارشها حاکی از آن است که آمار افسردگی، شکست روحی و خودکشی درمیان معلمان انگلیسی رو به افزایش است و تدریس به عنوان یکی از پراسترسترین شغلهای این کشور شناخته شده است. کارشناسان به دنبال این هستند که با توجه به این مشکل که 40 درصد معلمان در 5 سال آینده شغل خود را رها خواهند کرد، چه راهکاری برای برداشتن این فشار از سیستم آموزشی انگلیس باید اتخاذ شود. آنچه میخوانید گزارش روزنامه گاردین درباره این معضل است.
اخیراً در بعضی از دبستانهای انگلیس، قانونی وضع شده که براساس آن آموزگار موظف است در پایان ساعت مدرسه، هر دانشآموز را به والدین یا پرستارش تحویل دهد. این کار بهخاطر حصول اطمینان از امنیت کودکان است، ولی برای خانم «جو داکورس» که معلم کلاس اول است، این لحظه بسیار زجرآور بود. در کلاس او 2 دختر دانشآموز 8 ساله بودند که یکی از آنها از جانب یکی از نزدیکان خود مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته بود و دیگری به شدت مشکل خودآزاری داشت؛ این دانشآموزان توسط سرویسهای اجتماعی مراقبت میشدند ولی هیچگونه بازرسی یا اقدامی در جهت رفع نگرانی بابت این کودکان انجام نشده بود.
جو میگوید: من به نمایندگی از جانب سازمانهای اجتماعی باید این 2 کودک را پایش میکردم؛ آنها را درگیر صحبتهای گوناگونی میکردم و گاهی ساعتها وقت صرف به خاطر سپردن جزئیات آنچه گفته شده بود میکردم؛ من خودم را در هر ساعتی از زمان مدرسه در اختیار آنها قرار میدادم که با من درددل کنند درحالیکه هیچگونه آموزش خاصی در زمینه مشاوره ندیده بودم و در پایان کلاس باید این دانشآموزان را به والدینشان تحویل میدادم و با اینکه تقریباً مطمئن بودم که آنها به خانه میروند، هر شب را با نگرانی بابت این موضوع میگذراندم و این مسئله من را شکنجه میداد و نمیتوانستم آن را از ذهنم بیرون کنم.
شمعی که میسوزد و میسازد
این مشکل، تنها یک مثال از فشارهای روحی بیشمار معلمی 37 ساله است که طی 10 سال آموزگاری خود تجربه کرده؛ وی که 4 سال قبل به دلیل استرسهای ناشی از طبیعت پرتنش حرفه معلمی به یک بیماری روحی مبتلا شده بود، عقیده دارد که آموزگاران به خاطر پیشرفت دانشآموزان حاضرند خود را تحت فشار بگذارند و هرکاری به آنها محول میشود انجام دهند، ولی این غیرممکن است و منجر به این خواهد شد که معلمان احساس کنند هیچگاه قادر نیستند وظایف واگذار شده را بهخوبی انجام دهند، بنابراین بیش از حد توان از خود کار میکشند تا به مرحلهای ازخستگی میرسند که دیگر وجودشان برای بچهها سودمند نخواهد بود و بنابراین اعتماد به نفس خود را از دست میدهند.
بعد از 3 ماه استراحت، جو به حرفه خود بازگشت، او بازگشت با اینکه میدانست استرس و فشارهای روحی کماکان در آنجا ادامه دارد، او بازگشت با اینکه روابط خانوادگیاش به خاطر ساعتهای طولانی تدریس خدشهدار شده بود، بنابراین چرا او به کار خود بازگشت؟
جو در این باره میگوید: کسی که معلم نباشد، نمیتواند درک کند که معلم بودن یعنی چه؛ من بازگشتم زیرا باوجود همه سختیها، وقتی که اول هفته درهای مدرسه بازمیشوند من روی ابرها خواهم بود. و بهترین احساس من زمانی است که در کلاس را میبندم و با شاگردهایم تنها میشوم؛ خندههای زیبای آنها و شانههای کوچکشان را که بالا میرود میبینم و این که بعد از کلاس با هیجانی کودکانه به سویم میدوند و میگویند که دوستم دارند و تنها برای یک لحظه، تمام استرسها، کابوسها و سختیهای کار را فراموش میکنم...
انتظار میرفت که سال تحصیلی جدید با نشاط و هیجان آموزگاران آغاز شود ولی خیلی از آنها به دلیل بسیاری از سیاستهای دولت مبنی برتغییر برنامههای آموزشی، این سال را با دلهره آغاز کردند؛ بسیاری از آنها در حالیکه مقام بالای آموزشی نیز داشتند خود را زودتر از موعد بازنشسته کردند؛ بنا به عقیده آنها عملکرد دولت در جهت ایجاد جاذبه در این شغل، همانند مرتب کردن صندلیها بر روی عرشه تایتانیک در زمانی است که هشدار کوه یخ داده شده است!
خطر برای هفتاد درصد معلمها
استرس معلمان باعث ایجاد مشکلات وسیع روحی و رفتاری همانند نگرانی، افسردگی، بیخوابی، افزایش احتمال خودکشی و افزایش مصرف مواد مخدر و الکل میشود. دولت کاملاً نسبت به این مشکلات آگاهی دارد؛ مرکز بهداشت و سلامت انگلیس، بخش آموزش این کشور را جزو 5 اولویت اول شغلی که باید از نظر فشار روانی مورد بررسی قرار بگیرد، اعلام کرده است. بررسیها نشان داده که درطی 5 سال گذشته، شرح وظایف و همچنین زمان کار معلمها افزایش یافته است. از هر 10 معلم، سلامت 7 نفر به خاطر این شغل به خطر افتاده است.
بررسی دیگری که به تازگی در انگلیس انجام شده نشان داد که آموزگاران کلاس اول 2/52 ساعت در هفته و معلمان کلاس دوم 9/49 ساعت در هفته کار میکنند و زمان استراحت آنها به انجام اموری میگذرد که جزو شرح وظایفشان نیست.
تحقیقات دیگری که در سال 2005 توسط شورای آموزگاران انجام شد، حجم بالای کار را عامل اصلی مشکلات معلمان معرفی کرد و همچنین نشان داده شد که این قشر از جامعه، بیشترین مقدار اضافهکاری را در انگلیس انجام میدهند. این فشارها عواقب بدی دارد؛ نه تنها بعضی از معلمها دست از حرفه خود میکشند بلکه افراد کمی هم تمایل پیدا میکنند که وارد این حرفه شوند. نتایج یک مطالعه نشان داده که انتظار میرود در 5 سال آینده، 40 درصد آموزگاران شغل خود را رها کنند.
هماکنون بیش از 10 سال از سخنرانی مشهور تونیبلر با عنوان «آموزش، آموزش، آموزش» میگذرد؛ سخنرانی مشهوری که او در آن قول داد که ارتقای کلاسهای درس را در رأس برنامه خود قرار دهد و شکی نیست که سرمایهگذاری مالی عظیمی از زمان به قدرت رسیدن حزب کارگر برای این مسئله شده است، درحال حاضر تقریباً 2/1 بیلیون پوند در هفته صرف هزینه آموزش و پرورش میشود. نسبت تعداد شاگردان به معلمها نیز کاهش و حقوق آموزگاران 18 درصد افزایش یافته است. انقلاب دیگر در این زمینه، افزایش نیروهای حامی همانند «کمکآموزگار»ها به تعداد 172هزار نفر بوده است.
معلمی؛ نامناسبترین شغل
کوین برنان وزیر کودکان انگلیس در این باره میگوید: «هیچ زمانی به اندازه حالا، برای معلم شدن مناسب نبوده است؛ اگر به 10 سال قبل برگردیم، حقوقها کمتر و زمان کار طولانیتر بود و بنابراین امکان فروپاشی و خرد شدن به آسانی امکانپذیر بود. هیچکس بحثی ندارد که معلمی شغلی قابل قدردانی ولی چالشبرانگیز است.
دولت فشار کاری سنگین را از دوش معلمان برداشته، حقوق و پاداشهایشان را بالاتر برده و اوقات فراغتشان را نیز بیشتر کرده است.»
هرچند بیشتر آموزگاران اقدامات بنیادین دولت را حمایت میکنند ولی بر این عقیدهاند که روند و روش تغییرات اعمال شده، مشکلاتی را باعث شده است؛ به گفته یکی از سخنگویان اتحادیه زنان آموزگار، یکی از مشکلات دولت، فشارهای ناشی از ارزیابی هدفهای آموزشی و بازرسیهاست.
«کرستر»، معلم علوم 22 ساله ساکن شمال لندن که بهطور منظم 65 ساعت در هفته کار میکند، در جولای اعلام کرد که 25 نفر از 70 نفر همکارانش به دلیل استرس استعفا داده و کار خود را ترک کردهاند. وی کار بیش از حد را از عوامل اصلی این اقدام میداند؛ بنابر اظهارات وی، زمانی را که بهتر بود آموزگار صرف برنامهریزی آموزشی بکند به انجام کارهایی چون فتوکپی گرفتن و نظافت کلاس میگذشته است.
او نیز تنها یک سال دیگر درس خواهد داد و بعد از آن علموهنر ارتباطاتش را در خدمت دانشگاه یا صنعت خواهد گرفت. کرستر در این رابطه میگوید: ممکن است من خودخواه باشم ولی دیگر به خاطر عشق به مدرسه و بچهها نخواهم ماند؛ یکی در این میان باید برود، چون من نمیتوانم 65 ساعت در هفته کار کنم؛ و این وسط آن کسی که میرود منم!
گاردین / ترجمه: پروانه حجت
نظر شما