خیابانهای تهران و شهرهای اطراف آن، این روزها آبستن حوادثی است که خشونت مایه اصلی آن است. از قتلهای خانوادگی در ملا عام گرفته تا ترورهای شخصیتهای دانشگاهی؛ و اگر دیگر حوادث روزمرهای را که دیگر جزء همیشگی خیابانهای شهرهای بزرگ شده است را در کنار اتفاقات دیگری بگذاریم که این روزها در خیابانهای تهران در حال روی دادن است، اگر صفت «خشن» را برای این شهرها در نظر بگیریم، بی انصافی نکردهایم.
همین یک ماه پیش بود که انتشار ویدیویی از وقوع یک قتل در میان مردم و رسانهها که با تلفن همراه تصویربرداری شده بود، احساسات عمومی را جریحهدار کرد و باعث شد تا چندهفته بحث و گفتگو درباره آن نقل هر محفلی باشد. در این ویدیو مردی نشان داده میشد که به دست مرد دیگری با ضربههای چاقو مجروح شده، در حال جان کندن بود و نه مردم حاضر در صحنه و نه ماموران پلیس هیچ تلاشی برای نجات دادن مرد مجروح نکردند تا اینکه او در حالی که به خون خود میغلتید، جان داد. هرچند قاتل که به بهانههای ناموسی این مرد جوان را به قتل رساند، پس از چند روز از این حادثه در دادگاه به قصاص محکوم شد اما هنوز هم حرف و حدیثها در این مورد ادامه دارد و همچنان از سوی بسیاری از کارشناسان، نمایندگان مجلس و افکار عمومی، عملکرد پلیس و بیتفاوتی شهروندان تهرانی حاضر در محل وقوع قتل مورد سوال و انتقاد است.
با اینکه هنوز یک ماه هم از این حادثه نگذشته، انتشار ویدیوی ضبط شده دیگری که این بار لحظاتی از به قتل رسیدن مردی توسط یک زن با ضربات متعدد چاقو را نشان میدهد و گفته میشود که در یکی از خیابانهای شهر کرج اتفاق افتاده، دوباره توجهها را به خود جلب کرده است. این قتل که در تاریخ یازدهم دی ماه سال 88 در محله اوقافی رجایی شهر کرج رخ داده، بنا بر اعترافات قاتل، به دلیل درخواست مقتول که مرد معتادی بوده برای خودفروشی همسرش به منظور تامین کردن پول لازم برای خرید موادمخدر مصرفی اتفاق افتاده است.
بر اساس آخرین آماری که از سوی پلیس منتشر شده، حدود 30 درصد از قتلهای شش ماهه نخست سالجاری، خانوادگی بوده که سهم وقوع قتلها خانوادگی بوسیله سلاح سرد در ششماهه امسال حدود 47 درصد بوده است. بر اساس این آمار، بیشترین قتلهای خانوادگی به وقوع پیوسته در ششماهه امسال مربوط به قتل زن توسط شوهر است و در این مدت حدود 18 درصد از قتلهای خانواگی مربوط به قتل زن توسط شوهر بوده است. بر طبق این آمار، علل حدود 36 درصد از قتلهای خانوادگی ناشی از اختلافهای خانوادگی و حدود 21 درصد دیگر ناشی از مسایل اخلاقی است.
اما موضوع دیگری که این روزها موجب نگرانی و بحث در میان جامعه شناسان و حتی برخی مسئولان شده، موضوع بیتفاوتی مردم و یا به اصطلاح « سرّ شدن» آنها نسبت به چنین اتفاقاتی است که با نهایت خشونت، آن هم در خیابان و جلوی چشمانشان اتفاق میافتد است.
جامعه شناسان در اصطلاح این حالت را «بی توجهی مدنی» میدانند و معتقدند که به علت فراوانی محرکها در شهر بزرگ، نسبت به روستا و محیط های کوچکتر در شهر، امکان پاسخ به همه این محرکها وجود ندارد و به همین خاطر مردم نوعی رفتار را میآموزند که توجهشان را محدود و کنترل کنند و بعد از آن یاد میگیرند که از بین این توجهها، فقط به برخی از آنها واکنش نشان بدهند.
تعدادی از اظهارنظرهای برخی از این کارشناسان اجتماعی را در مورد این وضعیت و همچنین وضعیت قتل های خانوادگی را در ایران، در جدول میخوانید.
131\ص
نظر شما