صنعت سینمای ایران در جریان رفت و برگشت مالی در موقعیت بدی قرار دارد. وخامت اوضاع، زمانی مشخصتر میشود که دولت در مقام یک سرمایهگذار و فیلمساز وارد عمل میشود و در جریان تولید فیلمهای سینمایی و حتی اکران آثار نقش تعیینکننده ایفا میکند. سینمای ما در چند بخش به لحاظ دخالت و نفوذ دولت دچار مشکل است. دولت گاه در جریان اکران یک فیلم وارد عمل میشود و اجازه نمیدهد اثر روی پرده برود گاه اظهار نظر میکند و تشخیص میدهد که باید فیلمی اکران شود.
این دخالتها موجب میشود تا سینماگران با کنکور چند مرحلهای در این عرصه مواجه باشند. کنکور اول دریافت پروانه ساخت است، پس از آن سینماگر باید سرمایهگذاری برای تولید فیلم خود پیدا کند. پیدا کردن سرمایه برای تولید فیلم در حالی که به واسطه نفوذ تلویزیون در سینما این صنعت دچار مشکل شده، کار دشواری است.
تلویزیون نیروهای سینما را به خود جذب میکند و در این شرایط دستمزد بازیگران ارتقا پیدا میکند و فرصت آنان برای حضور در کارهای سینمایی کم میشود و به وضوح میتوان درک کرد که حاصل این جریانها ضرر برای سینماگران است. سینماگران این روزها با بحران نیروی انسانی مواجه شدهاند و دلیل آن چیزی غیر از تولید انبوه تلویزیون نیست. مراحل بعدی کنکور سینماگران دریافت پروانه نمایش و پس از آن هم یافتن فرصتی برای اکران آثار است که همگی روندی فرسایشی برای کارگردانان دارد. ما در سینما با بحرانهای مختلفی مواجه هستیم که مجموع اینها به جای آنکه سینماگران را رو به جلو هدایت کند، دائم موجب عقب افتادن آنان از جریان اصلی میشود. به گونهای که من تصور میکنم، اگر جریان سالن سازیها در سینمای ما همچنان ادامه داشته باشد، تا چند سال آینده دیگر فیلمی برای اکران نداشته باشیم.
مسئله دیگری که در این میان آسیبهایی را متوجه سینمای ما میکند، تولید فیلمهایی است که به سفارش دولت ساخته میشود که اغلب این فیلمها نه میتوانند تماشاگر را به خود جذب کنند و نه پیامی برای عرضه به مخاطب خود دارند. فلسفه تولید فیلم فاخر از نگاه من قابل درک نیست. اینکه دولت برای تولید یکی دو فیلم خاص سرمایهای هنگفت میگذارد و در نهایت فیلمی هم که تولید میشود، جذابیت چندانی نداشته و در حد انتظارات نیست، پروسهای نادرست و غلط است که در جریان تولید فیلمهای فاخر با آن مواجه میشویم.
اگر هدف از تولید فیلمهای فاخر ارتقای سینمای ایران است، باید این بودجه میان چند فیلم که موضوع و سازندهای قابل اعتماد دارند، تقسیم شود. اینکه بعضی کارگردانان به دلیل نداشتن نگاتیو کافی مجبور میشوند ظرافتهایی را از کار خود حذف کنند و دیگر فیلمسازان میتوانند با 400 حلقه نگاتیو در مدت زمان 6 ماه فیلم بسازند، جریانی ناعادلانه است. توجه خاص به یک فیلم و غافل شدن از دیگر آثار موجب میشود نه اینکه دارای سینمای فاخری نشویم بلکه سطح سینما هم نزول کرده و با فیلمهای کم ارزشی مواجه شویم. در فضایی که جمهوری اسلامی ایران به عنوان انقلابی فرهنگی شناخته شده است کم توجهی به سینما اصلاً قابل پذیرش نیست و نمیتوان برخوردهای گزینشی را قبول کرد.
نظر شما