بهروز افخمی در بخشی از این مصاحبه درباره دو اثر پربحث کارنامه کاری خود توضیحاتی ارائه کرده است.
یکی دیگر از موضوعاتی که دربارهاش میخواهیم با شما صحبت کنیم این است که شما دو اثر نیمهکاره را از کارگردانهایی دیگر به پایان رساندهاید و خودتان هم فیلمی دارید که نیمهتمام مانده است. اینکه فیلمی را از کارگردانی دیگر به دست بگیرید و تمام کنید چه حسی دارد؟ چون شما بسیار متفاوت با کارگردان اولی فیلمها را به پایان رساندهاید؛ مثلاً در فیلم «جهانپهلوانتختی» فیلم را پس از مرحوم حاتمی کامل به سبک و سیاق خود برگرداندید؛ بهنظرتان بهتر نبود که به کارگردان اصلی فیلم وفادار میماندید؟
نمیتوانستم. از من بر نمیآید مثل علی حاتمی فیلم بسازم. من باید مطابق سلیقه و تواناییهای خودم عمل کنم. موقعی هم که ساخت فیلم نیمهتمام حاتمی به من پیشنهاد شد، اولاً بهخاطر علاقهای که به او داشتم و به خاطر اینکه فیلمهایی که گرفته، بهعنوان آخرین کارش، به یک نوعی یادگاری بماند و دیده شود، ساخت فیلم را پذیرفتم و از همان اول هم به این فکر نکردم که میتوانم استایل علی حاتمی را تقلید کنم. واقعاً قلم سینمایی حاتمی منحصر به خودش است و فکر کردم فیلمی درباره فیلم ناتمام علی حاتمی و کوششهایی که برای تمام کردنش میشود، بسازم که عملاً شبیه به فیلمهای کارآگاهی شد. اما در مورد سریال «کوچکجنگلی» ماجرا بهگونهای دیگر بود. زمانی که من مدیر فیلم و سریال شدم، فیلمنامه به تشکیلات فیلم و سریال آمد. ناصر تقوایی پایه کار خود را بر یک رمانس تاریخی به نام «مردی از جنگل» نوشته احمد احرار قرار داده بود. این کتاب اصلاً ارزش سندیت ندارد و تنها ممکن است بهعنوان یک پاورقی در مجلهای و در دورهای چاپ و خوانده شده باشد، ولی کسی آن را مأخذ ارزشمندی برای ساخت فیلمی تاریخی به حساب نمیآورد. تقوایی بدون توجه به این مطلب، تمام ماجراهای این رمانس را که پر از غلط و کاملاً خیالی و افسانهپردازانه بود، مبنای فیلمنامهاش قرار داده بود. این فیلمنامه در طول ۲ سال بهدست یک گروه کارشناس قوی بازنویسی میشد که خود تقوایی هم خیلی از این گروه تشکر میکرد و دائماً اظهار و تأکید میکرد که من دارم از اینان درس یاد میگیرم؛ از بهروز ماکویی تا مهرزاد مینویی و سیفالله داد یا محمدرضا جوزی که الان در دانشگاههای امریکا مشغول تدریس است. اینها همهشان اشکالات تاریخی تقوایی را به او یادآوری کرده و حتی از لحاظ دراماتیک هم کمکش میکردند. از آن طرف، مقدمات ساخت سریال بهصورت تولیدی، یعنی از لحاظ صنعتی داشت فراهم میشد و این کار را انصافاً تقوایی با وسواس خیلی زیادی از لحاظ فنی انجام میداد. او یک زمینه و پایهای درست کرد که چه بهلحاظ لوکیشنهایی که انتخاب کرده بود و چه از نظر وسایل فنی و صحنهای، کاری اصیل و درست انجام شود و این بعدها به ما خیلی کمک کرد و با وجود اینکه ایرج رامینفر طراح سریال کوچک جنگلی است و خیلی از کارها را خودش بدون تکیه بر میراث تقوایی انجام داده، اما آنچه که تقوایی فراهم کرده بود هم خیلی به ما کمک کرد. در عین حال، همین وسواس تقوایی در زمینه آماده شدن برای فیلمبرداری به یک جایی رسید که ما دیدیم این با استانداردها، بودجه و امکاناتی که ما برای ساخت این سریال در نظر گرفته بودیم، اصلاً که جور درنمیآید هیچ، شاید با معیارهای هالیوودی هم باز خیلی کند و با راندمانی پایین پیش میرود. در این حد که فیلمبرداری شروع نمیشد و هی ۶ ماه، ۶ ماه و ۳ ماه، ۳ ماه عقب میافتاد و این ۲سال طول کشید؛ یعنی از بهار سال ۶۲ که فیلمنامه به تلویزیون پیشنهاد شد تا بهار سال ۶۴. در این مدتی که کار عقب افتاده بود، بودجه مصرف شده بود، چون گروه استخدام شده بودند و در ۶ ماه آخر شاید ۱۲۰ نفر داشتند حقوق میگرفتند. با معیار قیمتهای امروز یک چیزی در حدود ۱۰ میلیارد تومان خرج شده بود و هنوز یک فریم هم فیلم گرفته نشده بود.
بعد از این هم که فیلمبرداری شروع شد، حدود یک ماه فیلمبرداری مداوم انجام شد در حالی که بعضی روزها حتی یک نما هم گرفته نمیشد و بعد که ما رفتیم برای اینکه اوضاع را وارسی کنیم، دیدیم که کلاً یک چیزی حدود ۶ دقیقه فیلم مونتاژ شده از یک فیلمبرداری یک ماهه میتوان فراهم کرد. اینها را بهخاطر این میگویم که ناصر تقوایی گفته بود که ما سواد نداشتهایم و تاریخ نمیفهمیدیم و یک میرزاکوچکخان متشرع میخواستیم. برای همین هم این سریال را از او گرفتیم. به نظر میآید به کلی یادش رفته که واقعاً چه اتفاقاتی افتاده؛ من میرزاکوچکخان متشرع نمیخواستم؛ میرزا متشرع و حتی یک چیزی بیشتر از آن بوده است. در تاریخ هم معروف است که او مدام استخاره میکرده و این چیزی است که اسناد تاریخی آن را ثبت کرده و بر آن صحه میگذارند که یکی از ایرادهای شخصیتی میرزا کوچکخان این بود که به محض اینکه به یک موضع تردیدآمیز میرسید، استخاره میکرد. ما میرزاکوچکخانی متشرع نمیخواستیم و اصلاً کاری به این موضوع نداشتیم و هیچ سفارشی هم در کار نبود؛ ما اصل هدفمان این بود که از لحاظ تاریخی، کاری معتبر و اصیل ارائه بدهیم، یعنی آن چیزی که واقعاً در تاریخ اتفاق افتاده را نشان بدهیم. فیلمنامه تقوایی پر از غلطهای فاحش تاریخی بود. مثلاً در آن، یک شخصیتی بهنام «گائوک آلمانی» از همان اول داستان در قهوهخانهای با میرزا آشنا شده و بعد از دعوایی که میرزا در آن تیر میخورد، او را بر دوشش انداخته و از آنجا فراری میدهد. نکتهاش این است که گائوک آلمانی، که یک آنارشیست جذاب و شخصیتی عجیب و غریب و واقعی در تاریخ است، اصلاً در آن زمانی که در داستان تقوایی، میرزا در قهوهخانه دعوا میکند، در گیلان نبوده و تا ۲، ۳ سال بعد هم به آنجا نیامده است؛ گائوک به همراه انقلابیون بلشویک وارد بندر انزلی شد و بعد به میرزا کوچکخان پیوسته و با او همپیمان گشت. نکته دیگر هم این است که در تمامی عکسهایی که از میرزا و گائوک موجود است، میرزا چیزی حدود یک متر و نود سانت قد دارد و گائوک با قیافهای بور، دست بالا بگیریم، قدی حدود یک متر و ۶۰ سانت دارد. این آدم چطور توانسته میرزا را با این قد و وزن بر دوشش انداخته و از قهوهخانه متواری دهد؟! موضوع دیگر این بود که تقوایی اصلاً هم حاضر نبود دستمزدی به احمد احرار بدهد؛ حتی اشارهای هم به نام او نکرده بود.
من بعدها وقتی که برای کارگردانی رفتم، فهمیدم که شباهتهای فیلمنامه تقوایی به رمانس احمد احرار در حد کپیبرداری صحنه به صحنه است و اینطور نیست که مثلاً یک خط کلی از آن داستان مورد اقتباس قرار گرفته باشد و با وجودی که قبلتر هم به تقوایی گفته بودند که برو و احرار را راضی کن و از دستمزد فیلمنامهنویسی خود چیزی هم به او بده یا حداقل به اسمش اشارهای کن، هیچ کدام از این کارها را نکرد. من هم متوجه وسعت این اقتباس و عمق کاری که تقوایی کرده بود، نبودم. چون مدیر فیلم و سریال بودم و آنقدر وقت نداشتم تا با دقت داستان احرار را بخوانم. بعد که برای کارگردانی آن را خواندم، دیدم که اصلاً نمیشود اسم احمد احرار را نبرد و ما در تیتراژ اسم او را اضافه کردیم. حالا این اهمیتی نداشت؛ مهم این بود که رمان احرار به هیچ وجه ارزش تاریخی نداشته و در حد یک پاورقی برای سرگرم کردن مخاطبان آن دوران مطبوعات ایران است و اگر قرار باشد منشأ یک کار بزرگ و گرانقیمت قرار بگیرد، اول باید غلطهای تاریخیاش را اصلاح کرد.
و بعد خودتان روی فیلمنامه کار کردید؟
بله. من و احمد مرادپور ۳، ۴ ماهی دائماً مشغول بازنویسی فیلمنامه بودیم و بعد که فیلمبرداری شروع شد باز هم این کار شبانهروزی ادامه داشت. بعضی صحنهها را هم امرالله احمدجو نوشت.
۲۴۱۲۴۱
نظر شما