پاسخ این دغدغه و پرسش را یکی دو سال بعد گرفتم. وقتی برای همراهی با دوستی خارجی، پایم را به موزه ایران باستان خودمان گذاشتم. موزه ای کوچک و حقیر، که تماشای کل آن یک ساعت هم زمان نمی برد. آن هم در وضعیتی از مد افتاده و درهم و برهم. همه چیز رنگ و بوی کهنگی می داد و تقریبا هیچ نشانی از شور و شوق و اشتیاق نمی توانستی ببینی. کارمندان موزه هیچ تفاوتی با کارمندان اداره ثبت احوال نداشتند و انگار نه انگار وارد یکی از فرهنگی ترین اماکن ایران بزرگ شده ایم. تقریبا هیچ کس در موزه نبود و تعداد بازدیدکنندگان به تعداد انگشتان دودست هم نمی رسید. در آن روز به راحتی می شد خجالت زدگی و شرمندگی را در چشمان من و همراهان ایرانی این مهمان خارجیمان مشاهده کرد.
فرانسه چیزی حدود هفتاد میلیون توریست سالانه دارد. گردشگرانی که بدون شک یکی از اصلی ترین مقاصد آن ها موزه لوور است. حالا حساب کنید در طول سال چه تعداد تماشاگر از بخش ایران موزه لوور دیدن می کنند و نام ایران چند بار در ذهن گردشگرانی از تمام دنیا پائین و بالا می شود. آن هم در موزه ای که به بهترین و حرفه ای ترین شیوه های به روز دنیا اداره و مدیریت می شود. شادابی و شور دانستن از در و دیوار آن بالا می رود و در جای جای آن کودکان و جوانانی را می بینید که در حال طراحی از آثار و مجسمه هایند.
اگر موزه ها را ویترین و محلی برای صادرات فرهنگ یک مملکت و تمدن بدانیم، آیا موزه ای مثل لوور، در صدور فرهنگ ایران زمین موفق تر نبوده است؟
هنوز تصویر آن پلنگ بخت برگشته ای که بر بالای یک دکل فشار قوی برق جان باخته بود از ذهن ها پاک نشده که خبرهای تازه ای از مرگ ببر روسی و بعدتر مرگ چند قلاده شیر باغ وحش ارم و بعدتر احتمال نابودی تمام حیوانات این باغ وحش به گوش رسید.
تاسف بارتر از این نمی شود. در حالی که تولد یک توله در باغ وحشی در هلند تمام مردم این کشور را به وجد می آورد و مردم به جشن و پایکوبی می پردازند، ما چه راحت و چه خونسرد از نابودی حیات وحش صحبت می کنیم و یک مسئول در رسانه ملی در کمال صداقت(!) اعلام می کند، از آن جا که هیچوقت با موجودی به نام ببر سروکار نداشته ایم، نتوانستیم جان آن را حفظ کنیم! پرسش اینجاست آیا دادن غذای سالم به حیوانات باغ وحش کار سخت و پیچیده ای است که از انجام آن اینگونه عاجز مانده ایم؟! چگونه است که در دوران جهش های علمی عظیم و حیرت آور در سطح ملی، از اداره تنها یک باغ وحش بازمانده ایم و امروز ممکن است تن به نابودی تمام حیوانات آن دهیم؟! چگونه است که ادعای مدیریت در سطح کلان می کنیم و از مدیریت تنها یک باغ وحش کوچک ناتوان شده ایم؟!
آیا بهتر نیست عطای داشتن باغ وحش را به لقایش ببخشیم تا بدین ترتیب حداقل جان تعدادی موجود بیگناه حفظ شود؟ موجوداتی که بی شک روح جهان ماشین زده امروزند و حقوقی بر گردن یکایک ما دارند.
تکمله: به عنوان یک ایرانی شرمنده ام. به عنوان یک ایرانی، از تمام حیوانات بیمار و مرده باغ وحش ارم عذرخواهی می کنم و به عنوان یک ایرانی از آن چه شبانه روز بر سر طبیعت و نظام آن می آوریم عذرخواهی می کنم. این تنها کاریست که از دست من برمی آید ...
سال ها قبل برای اجرای تئاتر به پاریس رفته بودیم. بازدید از موزه لوور، یکی از مهم ترین کارهایی بود که در طول اقامت در این شهر باید انجام می دادیم. در طی تماشای موزه عظیم لوور به غرفه ایران رسیدیم. غرفه که چه عرض کنم؛ بخش عریض و طویلی که گنجینه ارزشمند و جاودانه ای از هنر و تاریخ ایران را به بهترین و زیباترین شکل ممکن در خود جای داده بود. هنگام گذر از قسمت ایران به این می اندیشیدم که چرا این مجموعه در کشور من نیست و باید در مملکتی بیگانه شاهد آثار تاریخی ایران باشم. اما...
کد خبر 121650
نظر شما