برای بررسی مسیر طی شده و زمینههای تثبیت و تکامل انقلاب در گام اول باید ضعفها و قوتها را شناخت و متناسب با آن نقشه راه و برنامه طراحی و تدوین کنیم.
اگر دلیل انقلاب و انگیزه مردم برای به ثمر نشستن آن را مبارزه با فقر، تبعیض، فساد، فاصله طبقاتی، و ناهنجاریهایی از این قبیل بدانیم باید باور کنیم که هنوز در متن جامعه و فضای عمومی کشور این مسائل و مصداقهای آن وجود دارد و ریشهکن نشده است و کسی نمیتواند مدعی شود که همه چیز در اوج خوبی و خوشی و مطلوبیت است و یا وجود ناهنجاری را انکار کند یا فکر کند همین که انقلاب شد یکباره و در چشم به هم زدنی مشکلات نابود شده و هر چه هست آرامش و بهشت برین است.
انقلاب به عنوان یک پدیده اجتماعی و ساختار سیاسی درست مانند یک انسان که اجزا و عناصر وجود او در یک رابطه انداموار با هم ارتباط دارند ممکن است در سن چهل سالگی که سن پختگی و بازآفرینی نیروی جوانی هم هست به عنوان یک ساختار و پیکر دچار تب و سایر عوارضی شود که وجود آن عقلی اما درمان نکردنش غیرعاقلانه و کاری اشتباه است. هر چند این تب کردنها نه تنها بد نیست که هشداری برای فهمیدن بیماری است.
تب جامعه که در نارضایتی و حتی اعتراض دیده میشود ما را به وجود یک عفونت و بیماری میرساند که اگر به موقع به داد آن نرسیم هزینه و مشکلات بیشتری را بر بیمار سوار میکند. دردهای انقلاب و مشکلات هم شباهت نزدیکی به این امراض دارد که اگر درست شناسایی شود و بفهمیم علت آن چیست چه بسا به سادگی با نسخههایی معمولی و عادی درمان می شود. اما اگر به فکر درمان نباشیم نه تنها خبری از بهبودی نیست بلکه یک عارضه و بیماری عادی مثل سرماخوردگی میتواند یک فرد و حتی یک ساختار را با مشکلات پیچیدهای روبهرو کند که درمان آن مستلزم سختیها و رنجهای فراوانی خواهد بود که دیگر با داروهای مُسکن که فقط درد را پنهان و نه درمان میکند برطرف نمیشود.
در جامعه دردهای زیادی وجود دارد که از فقر و تبعیض و جهل تا درد معیشت و بیعدالتی را شامل میشود. باید در یک بررسی مشخص کرد که علل وجود و دلیل تداوم آن چیست. کدام درد اساسی باعث شده عوارض و نشانههای دردناک دیگری هم بر آن سوار شود. ریشه دردهای انقلاب را باید شناخت و اتفاقا صادقانه با مردم در میان گذاشت نه اینکه بر اساس قاعده "بیخبری و خوش خبری" مشکلات و بحرانها را پنهان کرد. اینجا همان نقطهای است که مردم مثل همیشه چه در جنگ و چه در تحریم و مصیبتهای ناشی از آن با شهامت و مردانگی و همراهی مطلق حتی زندگی خود را رها میکنند و جانانه در برابر دردها و مشکلات سینه سپر میکنند البته به شرطی که دردها را درست تشخیص دهیم.
فرد اگر بیماری خود را از خانواده به هر دلیلی چه علت عاطفی و چه دلایل دیگر پنهان کند موجودیت خود را به خطر میاندازد. شهدایی که در کوران انقلاب و پیش از آن در مبارزه با رژیم پهلوی جان خود را فدای انقلاب و آرمانش کردند با شهادتشان میخواستند بفهمانند که مادامی که آزادی نباشد، امنیت، ثروت و قدرت او اصالت ندارد. درمان دردهای انقلاب در درون این اصل مهم یعنی محرم دانستن مردم به عنوان صاحبان اصلی انقلاب انجام میشود و شرط اساسی و اصلی آن در میان گذاشتن درد با مردم است، مردمی که این روزها در تنگنا و عسرت هستند اما پای انقلاب شان ایستادهاند.
برای تحقق و مستقر شدن آن خون دادهاند و فرزندان و عزیزانشان را در راه مبارزه با بیعدالتی فدا کردهاند اینک اما نوبتی هم که باشد نوبت مسئولین است که از با مردم همدلانهتر و سادهتر و صمیمیانهتر بنشینند، حرف بزنند، دردها را بگویند و برای درمان و بهبود از مردمی یاری بخواهند که برای تداوم انقلاب و سربلندی میوه آن از هیچ تلاشی فروگذار نیستند. کلام نورانی حق سرلوحه رفتار مسئولین باشد آنجا که خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «وای بر نمازگذاری که برادرش را از کمک و مساعدت محروم کند. حتی اگر جزئی و کوچک باشد» این بدان معنی است که نماز که عبادت و پرسش خداوند است اگر با بیتوجهی به مردم همراه باشد با «وای» بر انسان همراه خواهد بود. نمیتوان عشق و ایمان به خدا و عشق و احترام به انسان خصوصا رنج دیدگان را از هم جدا کرد. *
* حدیث سحرگاهان اثر امام موسی صدر؛ تفسیر سوره مائده
1717
نظر شما