ما همیشه بو علی سینا را در قامت مردی سالخورده و مباحثی مناسب با آن سن و سال ، می شناسیم و کمتر شده است که بدانیم بوعلی سینا در جوانی ، و یا به دیگر سخن در دوران دانشجویی ، چه دغدغه ذهنی داشته است . مهمترین نوشتاری که به بخشی از دغدغه های جوانی این اندیشه ورز نامور اشاره دارد ، نوشتاری است ، منسوب به او ، با نام "اضحویه". این اثر را شادروان ، دکتر حسین خدیوجم ، برای نخستین بار در سال 1350 ، تصحیح کرد. انتشارات موسسه اطلاعات هم همتی کرد و در سال 1364 آن را منتشر کرد .
خدیوجم در مقدمه این اثر ، می گوید؛ شاید بتوان آن دسته از دانشوران اسلامی را که پیرامون معاد یا رستاخیز، به نگارش و گزارش پرداخته اند ، به سه گروه تقسیم کرد .
"1- گروهی که به رستاخیز ایمان استوار داشته و برای اثبات عقاید خویش دلیل عقلی و نقلی فراوان اقامه کرده اند . تردیدی نیست که این گروه در همه ادوارِ گذشته اکثریت داشته اند...
2- گروهی که به تناسب زمان و مکان - پنهان و آشکار - سخنانی بر زبان آورده اند که ، ظاهر بیان آنها را گواه بر ضعف اعتقاد آنان در باره رستاخیز می پندارند . یا آنکه چون این گروه در آثار خود برخی از عقائد و آراء دیگران را با جمله های طنز آمیز ، افسانه می شمارند ، متهم به انکار رستاخیز گشته اند .
3- گروهی که به هنگام بحث در باره رستاخیز - چون فیلسوفان آشنا با تصوف و عرفان - راه اعتدال در پیش گرفته اند ، و با منطق عقل به انتقاد و توضیح گفته های گروه موافق و مخالف پرداخته اند ، بی آنکه خود مانند برخی شیفتگان ، چشم بسته ، به هر گفته ای گردن نهند ، یا خصمانه ، بر همه سخنان تردید آمیز ، خط بطلان کشند.
به عنوان نمونه از گروه اول ، حکیم ناصر خسروو امام محمد غزالی را می توان نام برد. ابو العلای معری و عمر خیام در گروه دوم جای گرفته اند و ابو نصر فارابی و ابن سینا از سومین گروه اند ".
حسین خدیو جم ، رساله " اَضحویه" شیخ الرئیس بوعلی سینا را که در جوانی نگاشته است ، کتابی می داند که ، عقائد گروه مخالف و موافق معاد در آن ، با بیانی روشن و پیراسته طرح شده و بوعلی سینا در حد ممکن ، اندکی در ضمن بحث ها ، عقائد خود را در قالب تصریح واشاره آورده است .
نظر شما