دیپلماسى ایرانى: دکتر داوود فیرحى، جریان هاى موسوم به بنیادگرایى را نه مختص جهان اسلام که داراى ریشه ها و تاریخچه اى در دنیاى یهودیت و مسیحیت نیز دانست و گفت: آنچه این روزها شاهد آن هستیم تنها در جهان اسلام رشد نکرده بلکه بطور کلى نوعى بازگشت مذهب به سیاست است که در جهان مسیحیت و یهودیت هم به عنوان یک پدیده شایع شده و براى آن عنوان پست سکولاریسم را درنظر گرفته اند. سوالى که وجود دارد این است که این بازگشت مذهب به سیاست، به سکولاریسم کمک مى کند یا موجب رادیکالیسم مى شود؟ این پرسشى جدى است که اندیشمندانى چون رورتى و هابرماس هم درباره آن بحث کرده اند.
فیرحى در چهارمین نشست از سلسله جلسات ماهانه بررسی سیاست خارجی با موضوع «چالش های مرزهای شرقی، از طالبان تا ناتو» که در محل سایت دیپلماسی ایرانی برگزار شد گفت: بازگشت مذهب به سیاست داراى دو رویه است که از آنها به عنوان بازگشت معنویت و بازگشت رادیکالیسم یاد مى شود. رادیکال ها عملشان موثرتر و محسوس تر است چون صدایشان با مواد منفجره همه جا پخش مى شود. البته از نظر عددى رادیکال ها کمتر از جریان هاى اصلاحى هستند.
این استاد دانشگاه پدیده رادیکالیسم مذهبى را پیچیده عنوان کرد و توضیح داد: چنین رادیکالیسمى در کشورهاى مسیحى هم رخ داده و خاستگاه آن بیشتر ایالات متحده است که تحت عنوان اینوجلیست ها بر جمهورى خواهان نفوذ دارد. این مهم ترین جریانى است که توانسته بین تکنولوژى و مذهب ارتباط برقرار کند و از دل آن صهیونیسم مسیحى پیدا شده است.
وى افزود: در میان یهودى ها و هندى ها هم شاهد بنیادگرایى هستیم و بنابراین نباید رادیکالیسم را خاص جهان اسلام بدانیم. اساس بنیادگرایى نیز برمى گردد به یک جمله کلیدى؛ اینکه بنیادگرایان مى گویند رهبران مذهبى را رها کنید و مستقیما از متن دستور بگیرید. رهبران مذهبى همان ها هستند که تحت عنوان مرجع یا مفتى و مفسر رابط بین نص و مردم بوده اند.
فیرحى به عمر یکصد ساله بنیادگرایى جدید در کشورهاى اسلامى اشاره کرد و گفت: وقتى جنبش هاى مشروطه در کشورهاى اسلامى با شکست مواجه شدند و دولت هاى مطلقه به جایشان مستقر شدند، بنیادگرایى هم شروع به رشد کرد. این بنیادگرایى به جاى رهبران دینى متکى بر نص است و اگر ارتباطى هم با مراجع دارد براى این است که از آنها تایید بگیرد نه راهنمایی.
این محقق دینى با تشریح دو دوره کلاسیک (مابعد مشروطه) و متاخر بنیادگرایى اضافه کرد: هدف بنیادگرایى کلاسیک حمله به رهبران ملى است. این جریان ها در سطح ملى عمل مى کنند. اما احزاب بنیادگراى متاخر جنبه فراوطنى دارند و در چند شهر یا کشور شعبه دارند مثل اخوان و حزب تکفیر و جهاد، که بیشتر شبکه اى هستند و عرصه عملشان فراملى است و به خصوص کشورهاى سرمایه دارى را هدف خود قرار مى دهند. اینها معتقدند که غرب در خاورمیانه مى جنگد تا دنیاى خودش آرام باشد پس ما نیز باید در غرب بجنگیم.
داوود فیرحى بعد از تشریح ویژگى هاى اجتماعى و تحصیلى بنیادگرایان، به بعد فقاهتى این جریان هاى اسلامى پرداخت و گفت: فقه بنیادگرا اگرچه نسبتى هم با فقه گذشته دارد اما فقه سلفى جدید اصول چندگانه مشخصى براى خود دارد. یکى اینکه دنیا را اتوماتیک وار به دنیاى توحید و شرک یا مومن و غیرمومن تقسیم مى کنند. این همان تقسیم بندى جهان به دارالسلام و دارالکفر است و مبناى آن هم مبناى جهاد ابتدایى است و نه جهاد دفاعی. اصل دیگر این است که باید نقل را بر عقل مقدم دانست. آنها نص را کاملا شفاف مى دانند که احتیاجى به شرح و توضیح ندارد. از نظر آنها هر شرح و تفسیرى نوعى توجیه است که شهامت را از جهان اسلام مى گیرد. اصل دیگر نیز رد تاویل است. بنیادگرایان معتقدند که اگر باب تاویل و تفسیر را باز کنیم اساس دین از بین مى رود.
وى در ادامه گفت: اصل دیگری دارند که فراوانی استناد به آیه است که هر حکمی باید به آیه ای مستند شود بنابراین در تمام حملات تروریستی قرآن پخش می کنند. اصل پنجم تبعیت کردن از نص و هر چیز جدیدی را که اضافه شود بدعت مى خوانند. نص موجود است و نیازی هم به توضیح ندارد. آخرین جمله این که اینها معقتدند اسلام مجاهد می خواهد و نه دانشمند چون اگر نیاز به دانش بود نیاز به دین از دست می رفت.
48
نظر شما