در مورد عملکرد رسانههای مختلف به ویژه صداوسیما در ماجرای قتل همسر دوم آقای نجفی چند نکته مطرح است. در مجموع میتوان گفت متاسفانه رسانهها در برخورد با این ماجرا، برخوردی احساسی و غیرحرفهای داشتند. به این مفهوم که برخی از رسانهها این خبر به این مهمی را پوشش ندادند یا آن را کوچکنمایی کردند. با وجودی که برای مردم این خبر بسیار مهم است و درباره آن سوالات و ابهامات بسیاری دارند و از سوی دیگر این خبر دارای ارزشهای خبری بسیار بالا به ویژه ارزش خبری عجیب و استثنا است و میبینیم که از دیروز تا به حال به بمب خبری تبدیل شده، اما برخی رسانهها مثل روزنامه اطلاعات اصلا در صفحه اول به این خبر نپرداختند و بعضی رسانهها مثل بخش خبری بیستوسی تلویزیون در اولویت پایین این خبر را پوشش داده و مثل قتلهای عادی با ماجرا برخورد کردند و در مقابل برخی رسانههای دیگر مثل روزنامه وطن امروز یا سازندگی متاسفانه از این ماجرا بهرهبرداری سیاسی کردند؛ آن هم موضوعی که در آن بهرهبرداری سیاسی به ضرر منافع ملی است و ممکن است احساسات عمومی را دچار انحراف کند و درحقیقت یک آدرس غلط است.
رسانهها و پاسخ به سوالات مخاطب از ماجرای تلخ قتل
درحقیقت وظیفه مطبوعات انتشار اخبار نیست چون اخبار را مردم از فضای مجازی و احتمالا رادیو و تلویزیون میگیرند. مطبوعات باید از ابعاد و زوایای مختلف به این موضوع بپردازند. سوالهایی مثل اینکه چرا فردی مثل آقای نجفی با آن همه سوابق، باید دست به این قتل بزند؟ یا اینکه وقتی خانم میترا استاد در مصاحبه خودش اعلام میکند که عاشق آقای نجفی است، چطور بعد از حدود یک سال آن عشق تبدیل به نفرت میشود؟ یا اینکه میترا استاد چه کسی است و آقای نجفی از چه اطلاعاتی میترسید؟ پاسخ به هر کدام از این سوژهها میتوانست گزارشها و مطالب بسیار مفید و جذابی برای مخاطب باشد و مردم از آن استفاده کنند ولی متاسفانه رسانهها به این ماجرا خنثی پرداختند و آنچه که مسلم است امروز مردم پاسخ سوالهایشان درباره ماجرای قتل دیروز را از مطبوعات پیدا نکردند.
روزنامهها خودشان با عملکردشان به مردم پیغام دادند که به درد مردم نمیخورند و مردم در چنین شرایطی به روزنامهها مراجعه نکنند. اگر روزنامهها در بحرانهایی مثل سیل فروردین ۹۸ به نیاز مردم جواب نمیدهند، مردم با چه امیدی به سراغ آنها بروند؟ در این مناسبت و مناسبتهای بحرانی دیگر روزنامهها باید به مردم ثابت کنند که چیزهایی برای عرضه کردن دارند و مردم میتوانند نیاز خودشان را از آنها تامین کنند. روزنامهها باید کارهای زیادی انجام بدهند تا مردم مجددا به سمت آنها برگردند. به همین دلیل امروز، فردا و روزهای بعدتر میتواند یک فرصت استثنایی برای رسانهها باشد برای اینکه نشان بدهند مطالبی برای عرضه دارند که زوایای مختلف ماجرا را از زبان کارشناسان اجتماعی و قضایی و ... به آنها عرضه کنند.
فرصتی که صداوسیما از آن استفاده نکرد
از طرف دیگر این ماجرا برای صداوسیما هم یک فرصت استثنایی بود که با توجه به مجموعه شرایط و عملکردی که در گذشته داشته، مجدد به مردم ثابت کند که به نیازهایشان توجه دارد و آنها را در اولویت قرار میدهد و مسائلی که مردم به آن علاقه دارند، متناسب با وزن و اندازهای که دارند در کنداکتور اخبار قرار میگیرند نه براساس آنچه سردبیران به غلط تشخیص میدهند. درواقع با توجه به جاذبههای تصویری بسیار مهمی که این ماجرا دارد و با توجه به اینکه آنتن در شبکه خبر، در رادیو پیام و بخشهای مختلف صداوسیما مستمر در اختیار سردبیران است، آنها میتوانند با تولید اخبار مستمر، سریالی و خبرهای فوری که از فرآیند بازجویی، بازپرسی، محاکمه و انتشار حکم آقای نجفی منتشر میکنند به مردم بقبولانند که خبرهای جدید و جذاب و بیواسطه و صحیح را فقط از صداوسیما دریافت کنند.
اگرچه این موضوع تلخ است ولی این ماجرا اگر در هر کشوری رخ میداد رسانهها میتوانستند با پخش سریالی ماجرا مردم را هفتهها و ماهها به دنبال خودشان بکشانند و بتوانند در این زمان با روانشناسها، جامعهشناسها و کارشناسهای حقوقی و جنایی مختلف صحبت کنند و با رعایت قوانین و درنظر گرفتن حق مردم به دانستن و در عین حال با رعایت اخلاقیات و امنیت روحی و روانی مردم میتوانستند به این ماجرا بپردازند.
متاسفانه وقتی رسانهها را ارزیابی میکنیم، میبینیم که صداوسیما در اخبار بیستوسی با این قتل مثل قتلهای معمولی برخورد کرده و در چینش اخبار خودش آن را در اولویت پایین قرار داده و تا این لحظه با روانشناسها، جامعهشناسها، وکلا و ... گفتگو نکرده، سوابق این نوع قتلها در دنیا را مورد بررسی قرار نداده و متاسفانه رزومهای که هر کدام از این قاتل و مقتول داشتهاند را نگفته. من فکر میکنم بخش خبری بیستوسی که برای شکستن کلیشهها و برای رسیدن به نیازهای مردم و نزدیک شدن به زبان مردم تاسیس شده و قرار بود متفاوت باشد حتی در حد یک بخش خبری عادی هم با این موضوع برخورد نکرده.
اشتباه محرز صداوسیما و نیروی انتظامی در اولین گزارش تصویری تلویزیون
در گزارشی که از تلویزیون پخش شد هم پلیس مرتکب اشتباه شد و هم صداوسیما. اول اینکه با قاتل مثل افراد دیگری که مرتکب قتل میشوند برخورد نشده. آقای نجفی هر مسوولیتی که پیش از این داشته آنجا در جایگاه قاتل است. لباسش، تعامل با ایشان و پذیرایی که قرار است از او انجام شود باید مثل فرد عادی مرتکب قتل باشد. اما متاسفانه هم پلیس این برخورد تبعیضآمیز را داشته و هم رسانه ملی و هم خبرنگار.
نکته دوم اینکه کاری که صداوسیما و پلیس انجام داده، یک نوع عادیسازی اینطور قتلها و کاهش دادن حساسیت این موضوع و بالابردن آستانه تحمل مردم است. یعنی وقتی شما نشان میدهی یک قاتل وارد میشود، با او دست میدهند و به او تعظیم میکنند و در اتاق بالاترین مقام پلیس مینشیند و از او پذیرایی میکنند و با آرامش تمام ایشان حرفش را میزند، این هم قتل و این جنایت را تقلیل میدهد و هم در واقع شاید مشوقی باشد برای آنهایی که زمینه این کار را دارند.
از سوی دیگر اگر حتی خبرنگار به لحاظ قانونی و حقوقی حق داشته باشد که به ابزار قتل دست بزند و فشنگها را دربیاورد، نکته این است که با نمایش آن تصویر جلوی دوربین، هم داشتن اسلحه و هم دست زدن به اسلحه عادینمایی میشود و این میتواند برای خیلی از خانوادهها و افرادی که ممکن است زمینههای جرم و جنایت داشته باشند ترغیبکننده و تشویقکننده باشد. در صورتی که باید با قاتل و زمینه جنایت و ابزار قتل برخورد متفاوت و بااحتیاطی داشته باشیم. نه خیلی عادی یک قاتل را مشغول چای خوردن نشان بدهیم، انگار که این قاتل در بازدید از یک پروژه است و دوربین ایشان را در کل مسیر تعقیب میکند. این تصاویر ماهیت قتل و جنایت را در بین مردم کاهش میدهد، آستانه تحمل مردم را بالا میبرد، نشاندهنده تبعیض بین متهمان و مجرمان است.
روش حرفهای کار چگونه است؟
اگر با همکاری دستگاههای قضایی و امنیتی و رسانهها میخواستیم یک گزارش حرفهای به مردم بدهیم، لازم بود که از ابتدای افشا شدن این ماجرا، پلیس و دستگاههای قضایی خبرنگارها را دعوت میکردند و اطلاعات را در سریعترین زمان ممکن با ملاحظات قانونی و روحی روانی که با مشاوره گرفتن از روانشناسها در نظر گرفته میشد، موضوع را به مردم اطلاع رسانی میکردند. اگر این اتفاق میافتاد شایعات و تعارضات در فضای مجازی به وجود نمیآمد که ایشان فرار کرده یا برای مثال پسرش در صحنه قتل بوده یا نبوده و ... پس مصاحبه با همه خبرنگاران نه فقط یک رسانه خاص باید اتفاق میافتاد.
نکته دوم اینکه حتما باید مصاحبه با خبرنگاران در فواصل زمانی مختلف تکرار میشد. هر تحول جدیدی که اتفاق میافتاد خبرنگارها فراخوانده میشدند و به آنها اطلاعرسانی میشد و نکته سوم اینکه در اطلاعرسانی این ماجرا هم ملاحظات نیاز و حق مردم به دانستن رعایت میشد و هم حق مردم برای حفظ امنیت روحی، روانی مردم. کارشناسان، روانشناسان و جامعهشناسان و افراد متخصص در زمینه وکالت و قضاوت باید نظر میدادند که این سوال پیش نیاید که آیا واقعا خبرنگار حق داشت تا قبل از صدور حکم دست به این اسلحه بزند یا خیر.
برخورد درست رسانهها باید چگونه باشد؟
پوشش رسانهها هم باید نه برزگنمایی، نه کوچکنمایی، نه انکار و نه سکوت بلکه واقعنمایی ماجرا باشد. یعنی وقتی حد و وزن ماجرا با توجه به سمتهایی که آقای نجفی داشته، مثل یک موضوع عادی نبود، رسانه ها متناسب با حد و وزن ماجرا به آن بپردازند. نه اینکه به دادن اطلاعات به یک رسانه خاص محدود شود یا اطلاعات ناقص و غلط به برخی رسانهها داده شود، یا اینکه پوشش خبرها محدود به یک روز باشد. این ماجرا ماهها ادامه دارد و مورد سوال مردم است و مردم دوست دارند که بدانند این ماجرا چرا و چگونه اتفاق افتاد و چه مجازاتی برای این فرد در نظر گرفته میشود و در دنیا سابقه اینطور قتلها به چه شکلی است.باید ابعاد روانشناسی و جامعهشناسی و سیاسی ماجرا گفته شود.
نکته مهمتر اینکه از این ماجرا بهرهبرداری سیاسی نشود و اگر رسانهها اینکار را میکنند قوه قضاییه با آنها برخورد کند. چون به نظر من شلیک به خانم میترا استاد، شلیک به اعتماد و احساسات مردم و مسوولان بود و امروز دیگر مردم به همه مسوولان و جناحها به یک چشم نگاه میکنند و فکر میکنند اینها هم ممکن است روزی چنین کاری انجام بدهند. شاید تا دیروز چنین تصوری نداشتند. بنابراین باید به گونهای مراقبت شود که اگر یک جناح سیاسی از این موضوع بهرهبرداری سیاسی کرد حالا وقت تلافی کردن نباشد. با رعایت اخلاق و قوانین و آرامش باید رسانهها صبورانه و در عین حال دقیق و مترصد فرصت باشند که در هر مرحله قانونی، اطلاعات را از مجاری قانونی بگیرند و در واقع این ماجرا یک آزمون مجدد برای پلیس و دستگاه قضایی و انتظامی و رسانهها است که اطلاعات را درباره ماجرایی که به آن نیاز دارند به گونهای منعکس کنند که هر آنچه لازم است مردم بدانند از رسانههای رسمی بگیرند و نیازی به فضای مجازی و مجاری غیررسمی و شایعات نداشته باشند.
* رئیس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه
۲۵۸۲۵۸
نظر شما