مهدوی دامغانی که ماه آذر امسال، به دعوت رسمی وزارت فرهنگ کره جنوبی برای ترجمه آثار کلاسیک و منظوم آن کشور، به کره رفته بود، به خبر آنلاین توضیح داد: حدود مهر ماه بود که سفارت کره جنوبی با من تماس گرفت و از سوی وزارت فرهنگ کشورشان مرا رسما به آنجا دعوت کردند. کره جنوبی برنامه فرهنگی بسیار گسترده ای در طول سال 2009 و 2010 میلادی ترتیب داده بود به این قرار که آن وزارتخانه از هر کشور مهم دنیا که با کره جنوبی در ارتباط است، یکی از نخبگان یا شخصیت های معروف آن کشور را به شهر سئول دعوت کند.
وی ادامه داد: این نخبه می توانست در بخش علمی فعالیت ممتازی کرده باشد یا در بخش فرهنگی یا در بخش ورزشی. در ارتباط با کشور ایران، قرعه به نام بنده که در بخش فرهنگی (ادبیات) خدمت می کنم افتاد و من نیز با نهایت افتخار این دعوت رسمی را پذیرفتم. این سفر در قالب پروژهای به نام «بیایید از کره دیدن کنید!» صورت گرفت و ما یک هفته میهمان این کشور بودیم.
دامغانی که سالهاست با سفارت کره برای ترجمه آثار این کشور به سایر زبانها همکاری دارد، در ادامه توضیحات خود از سفرش به کره جنوبی گفت: معاون وزیر فرهنگ کره به بنده (به عنوان مترجم) و به همسرم به عنوان ناشر آثار بنده اعلام کرد که اگر 10 کتاب از آثار مهم آن کشور را به زبان فارسی ترجمه کنم؛ بالاترین نشان کره جنوبی را به من اهدا می کند و من پاسخ دادم که برای دریافت نشان و مدال کار نمی کنم اما به دلیل عشق و علاقه فراوانی که به کشور کره جنوبی و آثار مکتوب و ادبیات و شعر آن کشور دارم، این قول را به شما خواهم داد که تا آن جا که برایم امکان داشته باشد و در توانم باشد، این کار را حتما برای شما کره ای ها و برای خوانندگان کشورم در ایران به انجام خواهم رساند تا به گونه ای، پلی ارتباطی و فرهنگی میان کشور کره جنوبی و ایران باشم، همان گونه که کوشیدم پلی ارتباطی میان کشور ایتالیا و ایران باشم.
وی افزود: در این سفر بسیار جالب، با تنی چند از شاعران و نویسندگان معروف و مهم آن کشور، از طریق برنامه ریزی های وزارت فرهنگ کره ملاقات رسمی داشتم. این افراد به قدری شهرت و محبوبیت دارند که من از این فرصت خوب بسیار خوشوقت شدم زیرا به قول خود کره ای هایی که مرا در این ملاقات ها همراهی می کردند حتی خود کره ای ها هم آن قدر امکان ملاقات با این چهره های معروف را ندارند...
کتاب «flowers long for stars؛ گلها دلتنگ ستارگانند» یکی از رهآوردهای این سفر است که مهدوی دامغانی کار ترجمه این مجموعه شعر را از زبان انگلیسی به فارسی را برعهده داشته است. در زیر یکی از اشعار «اُ سه یونگ» را که یکی از شاعران بزرگ کره جنوبی و دارای جوایز بین المللی متعدد است؛ میخوانیم:
فضای خالی
قلم خودنویسم را
با جوهر
پر میکنم
آن را پر می کنم و دیگر بار پر می کنم
همچنان فضایی
برای مصرع موجود است
که آن هنگام که نامت را صدا می زنم، آری صدا می زنم
به گل هایی تبدیل می شوند
آن هنگام که نامت را صدا می زنم
تو را
به ستارگانی تبدیل می کند
همه
در این فضا زندگی می کنند
مثلثی از عشق و نفرت ترسیم می کنم
در فضایی خالی
آنگاه دو نقطه می گذارم
در فضایی خالی
آیا این جوهر نیست که در فضایی
میان اندیشه ها و چیزها وجود دارد؟
جوهری که پاک می کند
بادهایی که از میان شاخه های جوان؛ ناله کنان می گذرد
خلایی که در کنار گوش آدمی زمزمه می کند
پر می شود و دیگر بار پر می شود
لیک فضایی در قلم خودنویس باقی می ماند
همه در فضایی خالی زندگی می کنند
همچنین کتاب a love song fr the earnest«ترانه ای عاشقانه برای سخت کوشان صادق» عنوان کتاب دیگری است که مهدوی دامغانی کار ترجمه آن را به زبان فارسی برعهده داشته است. در زیر شعری از این مجموعه از شاعر آن «شین کیونگ نیم» را می خوانیم که او نیز از جوایز بین المللی و داخلی زیادی برخوردار بوده است و یکی از شاعران و نویسندگان کهنسال و بسیار جدی و متعهد کشور کره جنوبی است.
حال که تهی دستیم، آیا نباید با تنهایی آشنا شویم؟
پس از آنکه از هم جدا شدیم، در راه بازگشت به خانه
مهتابی لاجوردی رنگ، بر روی کوچه ای پوشیده از برف فرو می تابید
حال که تهی دستیم، آیا نباید ترس را احساس کنیم؟
ساعت دو بامداد از خواب بیدار می شوم
با صدای سوت داروغه های شبانه و
فریاد فروشنده دستفروشی که ژله گندم سیاه می فروشد
و نیز صدای غرش ماشینی سنگین در دوردست...
حال که تهی دستیم، آیا باید دلتنگی مان را نادیده بینگاریم؟
پیوسته زیر لب زمزمه می کنم: «آه، که چقدر می خواهم مادرم را ببینم...»
و آنگاه صدای بادی تنها و بیکس را تجسم می کنم
که بر فراز خرمالوهایی سرخ رنگ که برای زاغ هایی گرسنه
قرار داده شده است، می وزد...
حال که تهی دستیم، آیا نباید بدانیم عشق چیست؟
گرمای لبانت بر روی گونه هایم
و نفس آرامت که زیر لب می گفت: «دوستت دارم، دوستت دارم...»
و نیز بغض گریه ات که در پس پشتم، آن هنگام که پشت به تو کردم
در هم شکست...
حال که تهی دستیم، آیا نباید بدانیم
که باید از تمامی این چیزها دست کشیم
فقط بدین خاطر که تهی دستیم...؟
191/60
نظر شما