نظام بین الملل که بعد از جنگ سرد وارد عرصه آنارشیک شده بود امروز بیش از پیش به مدل های سیاسی " عملگرا " و " فرا عملگر" متکی است .
در این مدل ها خروجی های نتیجه محور ملاک عمل دولت هاست و بازیگران بیش از آنکه اسیر احساسات آرمانگرایانه شوند در چهارچوب " هزینه و فایده " رفتار می کنند. نهایتآ اینکه باید بپذیریم که نظام بین الملل به لحاظ " حقوقی ،داوطلبانه " بسته بوده و به لحاظ " سیاسی و دیپلماتیک" باز است.
با این مقدمه باز گردیم به تنش های موجود در جهان سیاست که موضوع خروج آمریکا از برجام و عواقب آن اگر مهمترین آن ها هم نباشد از تأثیرگذارترین موضوعات در تحولات چند ساله جهان بوده است .
برجام یک تعهد حقوقی بین المللی و چند جانبه بود و خروج آمریکا نشان از شکنندگی ساز و کارهای حقوقی است. اما این به معنی مفید نبودن آن نیست، چرا که ادامه موفقیت و یا به اصطلاح پا برجا ماندن آن به مکانیسم های دیگری نیازمند است که یکی از آنها عرصه دیپلماسی است. به عبارت دیگر ساز وکارهای حقوقی برای اهداف و منافع ملی لازم است اما هرگز کافی نیست و مکملی چون دیپلماسی فعال می خواهد.
نکته دیگر دراین است که امضای یک تعهد بین المللی پایان کار نیست و اتفاقا شروع است و برای رسیدن به منافع مورد نظر درچهارچوب برجام باید از الگوهای دیپلماسی فعال چون چانه زنی، اقناع سازی در خارج بهره برد تا ضمن حفظ چهارچوب حقوقی برجام منافع حاصل از آن به بیشینه ی ممکن ارتقاء یابد.
به هرحال بیش از چهار سال از امضای برجام می گذرد و درکنار مزایای مادی این توافق دستاوردهایی نیز در حوزه های هنجاری و بین الاذهانی داشته است، این که ایران کشوری قابل مذاکره، قابل اعتماد و پایبند به معاهدات بین المللی است از دستاوردهای ذهنی بزرگ برجام است، موضوع مهمی که حتی کشورهای باقی مانده در برجام را قانع به ماندن در برجام کرده است.
پنج کشور دیگر طرف ایران در برجام اگر امروز نمی توانند در قالب اینستکس کاری بکنند به خاطر این است که بیش از پیش دچار قائده " هزینه و فایده" در روابط خود با آمریکا هستند . در معمای حفظ برجام و برقراری یک مسیر مالی برای ایران و حفظ رابطه اقتصادی و سیاسی با آمریکا با اتکا به همین قائده بازی عملگرایی بیش از حد اروپایی هاست.
قوائد حقوقی اجازه خروج از برجام را نمی دهد و معادلات سیاسی اجازه دوری از آمریکا را . این نوسان تا جایی ادامه خواهد یافت که قدرت دیپلماتیک یکی از طرفین ماجرا را به یک تعادل برساند این نقطه تعادل جایی است که منافع کسب شده توسط طرفین، دیگری را آزار ندهد و مطمئن باشید محصول چانه زنی، مذاکره، نمایش قدرت و لفاظی است واین دیگر از مسیرهای حقوقی تأمین نخواهد شد.این موضوع را طرف های باقی مانده برجام هم به خوبی می دانند پس به اعتقاد بنده " مکانیسم ماشه " دست کم درمیان مدت فعال نخواهد شد ، اظهارات فرانسه وسایر شرکای اروپایی به اینکه مکانیسم ماشه فعال نمی شود نه از اراده آنها بلکه از ساختار پیچیده ای است که بر برجام حاکم شده است بر می آید.
اتفاقات یک ماهه اخیر چون آتش سوزی نفتکش ها، توقیف کشتی های تجاری و نفتی، سقوط پهباد آمریکا و اعزام ناوهای جنگی در منطقه، نمایش قدرت ایران و فشارهای حداکثری آمریکا و مهمتر از همه رفت و آمدهای سیاسی دیپلمات ها همگی نشان دهنده تضاد منافع علیرغم وجود یک قائده حقوقی است.
البته با همه این توضیحات باید یادآور باشم که برجام و تنش ایران و آمریکا یک تکه از پازل تضاد منافع درمیان بازیگران فعال است و پیچیدگی و به هم پیوستگی این تضاد بیشتر از آن است که در روابط دو جانبه خلاصه شود، از تنش آمریکا و چین، روابط آینده امارات و عربستان و ترکیه و زیاده خواهی های رژیم صهیونیستی گرفته تا آرزوهای روسیه در جهان شرق و منافع اروپایی ها همه در وضعیت فعلی ایجاد شده سهیمند. امثال روسیه و چین هم تا زمانی ایران را مستحق منافع برجام خواهند دیدکه منافع خودشان تأمین شود.
بیسمارک می گفت که معاهدات بدون شمشیر توان حفظ جان حتی یک نفر را هم ندارند. واقعیت این است که در ساختار فعلی نظام بین الملل نیز بدون قدرت، دیپلماسی فعال و عملگرایی نمی توان امید چندانی به منافع ملی بهینه داشت.
* کارشناس ارشد مطالعات منطقهای از دانشگاه تهران
310 310
نظر شما