شاید نشود دموکراسی را به شکل ایجابی تعریف کرد و گفت که دموکراسی چیست اما قطعا میشود به صورت سلبی، تعریفی از دموکراسی ارایه داد و میتوان گفت که چه چیزی دموکراسی نیست. بر این اساس برخی اندیشمندان تاکید دارند که دموکراسی یک حداقلهایی دارد که اگر هر نظام سیاسی آنها را نداشته باشد، قطعا نمیتوان گفت که یک نظام دمکرات است. در میان شاخصههای مختلف نظامهای مجموعا دمکراتیک، یکی از شاخصهها وجود اشکالی از انتخاب شدن و انتخاب کردن است به شکلی که چرخش نسبی قدرت مسوولان و مدیران را موجب شود و حاکمان با رای مستقیم یا غیرمستقیم مردم و شهروندان برگزیده شوند.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی مجموعهای از اصول وجود دارد که ساختار جمهوری اسلامی را شکل میدهد. این ساختار شاید در نزد برخی افراد دمکراتیک تلقی نشود اما بسیاری هستند که معتقدند بنای یک نظام مجموعا دمکراتیک از دل همین ساختار موجود نظام امکانپذیر است. دلایل متعددی برای این ادعا قابل طرح است که مهمترین آن، مردمی بودن نظام و مشروعیت همه ارکان نظام به رای مردم است و اینکه مسوولان اعم از ملی و محلی با انتخاب مردم تعیین میشوند و رای مردم در مشروعیت حتی ولایت فقیه هم در کنار صلاحیت فردی و علمی فقیه موثر است. این را باید در ذهن داشت که دموکراسی، مدلهای متفاوتی دارد و در کشورهای مختلف ما شاهد نظامهای سیاسی متفاوتی هستیم که همه آنها را میتوان در مجموع دمکراتیک تلقی کرد. قطعا نظام سیاسی امریکا و فرانسه و انگلیس از نظر ساختار توزیع قدرت و نهادهای سیاسی موجود مشابه نیستند، اما همه آنها را میتوان نظامی دمکرات تلقی کرد، زیرا هر یک بر اساس اندیشه و تاریخ و تجربه ملی خودشان، به ساختاری رسیدهاند که با دیگر کشورها شباهت ندارد اما انکار نمیتوان کرد که در همه آنها، شاهد چرخش نسبی قدرت از طریق برگزاری انتخابات هستیم و همین امر موجب دمکراتیک شدن ساختار سیاسی این کشورها شده است.
البته باید میان ساختار حقوقی قدرت و ساختار حقیقی آن تمایز قائل شد و این هم در ایران موضوعیت دارد و هم در کشورهای دیگر. شاید بتوان به دموکراسی غربی این ایراد اساسی را گرفت که در آنجا سرمایه حرف اصلی را میزند و طبقه سرمایهدار بر مقدرات این کشورها حاکم است و تغییر مدیران به واسطه انتخاب مردم اصلا به معنای چرخش قدرت حقیقی نیست. میتوان این نظر را هم پذیرفت که سرمایهداری اکنون به سر عقل آمده است و ظاهر نظام سیاسی را دمکراتیک جلوه میدهد و راضی شده است که لایه بیرونی قدرت را با رای مردم تغییر دهد اما با تکیه بر سرمایه و تبلیغات و رسانهها، آگاهی مردم را به سمت انتخاب کسانی میبرد که ماهیت قدرت را در این کشورها تغییر نمیدهند. این ایراد در کشور ما هم میتواند موضوعیت داشته باشد که برخی نهادهای قدرت با تفسیر دینی یا قانونی از شرع و قانون اساسی، از روند تغییرات ادواری مصون ماندهاند و این اشکالی است که در مسیر حقیقی کردن دموکراسی باید به آن توجه داشت.
بر این اساس شاید بحث حاکمیت دوگانه در کشور را همچنان بتوان مطرح کرد اما در اینجا صرفا بر این نکته تاکید میکنیم که قانون اساسی جمهوری اسلامی ساختاری را طراحی کرده است که اگر بد تفسیر نشود و بر همان سیاقی که از آغاز انقلاب مورد نظر بود، به عنوان یک نظام مردمسالار دینی تلقی شود، در آن صورت حتما موضوع انتخابات هم به عنوان یک شاخصه نظام دمکراتیک باید مورد توجه باشد. تجربه انتخاباتی جمهوری اسلامی در ۴۰سال گذشته نشان میدهد که هم نقاط ضعف زیادی داشته و هم نقاط برجسته و شکوهمند. هم التزام عمومی به قانون در موارد زیادی را شاهد بودیم و هم قانونگریزی بعضا وسیع مجریان و ناظران را شنیدیم.
هم حاصل برخی انتخابات فارغ از نتیجه آن باعث افتخار نظام شده است و هم در مواردی نتوانستیم از مقدمات و روند برگزاری و نتایج انتخابات به شکل اقناعی دفاع کنیم. هم میزان مشارکت در برخی انتخابات نشان مقبولیت و مشروعیت حکومت نزد مردم تلقی شد حتی اگر خیلی چشمگیر نبوده باشد و هم به دلیل رخدادهای بعد از انتخابات، در مواردی نتوانستیم موج چشمگیر انسانی شرکت کننده در انتخابات را نشانه درستی عملکرد حاکمیت تلقی کنیم و از آن برای تثبیت نظام در مقابل بیگانگان بهره بگیریم. هم در مواردی شاهد حضور همه سلیقههای سیاسی در انتخابات بودیم و هم نمیتوانیم از ردصلاحیت گسترده در بسیاری از انتخابات به خصوص در سالهای اخیر بگذریم. در مجموع انتخابات در کشور ما تاکنون به شکل مطلوب و سازگار با یک نظام کاملا مردمسالار برگزار نشده است اما اینگونه هم نبوده که از خیر انتخابات بگذریم و بود و نبود آن را مساوی بدانیم و آن را یک نمایش انتخابات یا انتخابات فرمایشی تلقی کنیم.
اکنون انتخابات مجلس شورای اسلامی در پیش است و به صورت طبیعی همه جریانهای سیاسی درصددند در این انتخابات حاضر باشند و نامزدهای مورد حمایت خود را به مجلس بفرستند. پرسش مهم این است که حاکمیت و مسوولان و احزاب و جریانهای سیاسی اگر بخواهند در این شرایط، یک انتخابات خوب را برگزار کنند، باید به کدام قواعد و اصول تن بدهند و کدام مصالح را در نظر بگیرند و چگونه رقابتی را شکل بدهند که بشود مردم را به شرکت در انتخابات راغب کرد و جریانهای سیاسی را به ساختار سیاسی موجود و اجرای قانون اساسی و تمکین به نتیجه انتخابات امیدوار نگه داشت؟
* منتشر شده در روزنامه اعتماد ۱۵ مهر ۹۸
نظر شما