من همیشه منتقد «پیمانسپاریهای ارزی» بودم. نمیدانم شاید زمانی لازم بود از این ابزار استفاده کنند اما من تلاش کردم تا آن را حذف کنند. براساس مکانیزمی که در «پیمانسپاریهای ارزی» وجود داشت صادرکننده مجبور بود یک بار بابت خرید کالا پول پرداخت کند بعد دولت، صادر کننده را مجبور میکرد که معادل قیمت کالا ضمانتنامه بانکی بدهد و تا بازگشت ارز حاصل از صادرات این ضمانتنامه را نزد بانک تودیع کند. در نتیجه صادرکننده مجبور بود دو برابر قیمت کالای صادراتی خود نقدینگی حبس کند تا بعدها که صادرات انجام شد، بتواند با پس دادن ارز حاصل از صادرات ضمانتنامه بانکی را پس بگیرد یا انواع دیگر تضمین را برای بازگشت ارز بسپارد.
پس بنابراین در نهایت اگر صادرکننده موفق به صادرات نمیشد، در ردیف قاچاقچیان ارز قرار میگرفت. من خودم شاهد زندانی شدن بازرگانان زیادی بودم که به هر دلیلی نتوانستند به تعهدات خود عمل کنند. یک بار هم به زندان رفتم و از نزدیک با زندانیان «پیمانسپاریهای ارزی» ملاقات کردم. بعضی از آنها پول حاصل از فروش کالاهایشان را در آن طرف مرزها، به دلیل شرایط خاص بازارهای هدف ما خورده بودند، در واقع مالباخته محسوب میشدند و دچار مشکل شده بودند ولی مقررات ما به جای حمایت از آنها به عنوان قاچاقچیان ارز برخورد میکرد و به زندان میافتادند.
این اقدامات در حالی که شعار اصلی ما جهش در صادرات غیر نفتی بود خیلی زننده مینمود و در مجموع بازرگانی کشور را به وضعیت بدی دچار کرده بود. یادم هست در بازار ورقههای پیمانسپاری را پشت نویسی میکردند یا به قول بازاریها ورقهها «جیرو» میشد و دست به دست میگشت. آخر سر کسی نمیفهمید صاحب اول این اوراق چه کسی بوده است؟ کی متعهد است؟ و کی تعهد را در هر زمانی و با چه فعل و انفعالات مالی سالم و ناسالمی پرداخت میکند؟ بازار ثانویه ایجاد شده بود و روی همین اوراق «سفتهبازی» صورت میگرفت.
در همین زمینه متاسفانه ، بهرغم احترام فوقالعاده به «دکتر نوربخش» با ایشان اختلاف جدی وجود داشت. خدا رحمت کند «دکتر نوربخش» را. تا ما آقای نوربخش را متقاعد کردیم که پیمانسپاری ارزی چه معایبی دارد، به قول معروف پوستمان کنده شد. البته در بسیاری موارد با مرحوم نوربخش همنظر بودیم.«دکتر نوربخش» معتقد بود، در صورت لغو پیمانسپاری ارزی به این دلیل که صادر کننده ممکن است پولش را دوباره به کشور بازنگرداند، به نوعی خروج سرمایه صورت میگیرد. اما استدلال ما این بود که سرمایه میتواند خیلی راحتتر خارج شود. فقط یک تلفن لازم دارد. خلاصه خیلی تلاش کردیم تا بانک مرکزی متقاعد شد پیمانسپاری ارزی را هم به این دلیل که دستوپاگیر است و هم به این دلیل که میتواند منشاء فساد باشد، حذف کند. باور کنید خیلی تلاش کردیم تا این مانع از صادرات حذف شد. نمیدانم شما از موانع چند سال پیش صدور «خدمات فنی و مهندسی» چیزی به خاطر دارید یا نه اما حالا که از حذف موانع صادرات حرف میزنیم، باید یادی کنم از موانع عجیبی که سر راه صادرات خدمات فنی و مهندسی وجود داشت.
یک شرکت مهندسی اگر در نظر داشت خارج از ایران یک پروژه را مدیریت کند، باید تجهیزات را از کشور خارج میکرد.قبلا روال بر این بود که صادرکننده خدمات فنی و مهندسی اگر قصد خروج یک دستگاه ماشین را داشت باید معادل آن دستگاه یا ماشین ضمانتنامه به گمرک میداد. ما در صدور خدمات فنی و مهندسی از همین جا مشکل داشتیم تا پوشش «ریسک سرمایهگذاری» در کشورهای خارجی. اما امروز به جایی رسیدهایم که سالانه چند میلیارد دلار خدمات فنی و مهندسی صادر میکنیم (قرارداد میبندیم). البته یادمان باشد که آغاز این فعالیتها سال 73 بود و من خدمات ارزشمند دولتهای قبلی را ارج مینهم به همین دلیل مایلم تاکید کنم که استارت بسیاری از فعالیتهایی که ما سامان دادیم در دولت قبل خورده بود و کاری که ما کردیم این بود که به صادرات خدمات فنی و مهندسی به عنوان یک مزیت جدید رقابتی بیشتر بپردازیم.
تلاش کردیم موانع را برداریم و تشویق کنیم. مثلا 8درصد جایزه تعیین کردیم. 8درصد خیلی وسوسه برانگیز بود.گاهی فاصله رقابت برای پیروزی در یک مناقصه 3درصد و 4درصد است اما ما 8درصد جایزه تعیین کردیم برای این که بازار جدیدی برای صادرات خدمات فنی و مهندسی ایران پیدا شود، باور کنید خیلی تلاش شد. اینها را در کتابها به مدیران نمیآموزند. این در اثر توسعه تشکلها به وجود آمد. زمانی که من به وزارت بازرگانی آمدم، 11 «تشکل ملی صادراتی» داشتیم اما زمانی که وزارتخانه را ترک کردم، حداقل 60 تشکل ملی صادراتی به ثبت رسیده بود.
/36
نظر شما