با آرام شدن نسبی فضای سیاسی پس از عزل مشایی انتظار میرود به زودی با جدیتر شدن رأی اعتماد کابینه، پای احزاب دوباره به میان کشیده شود. طبیعی است با توجه به اینکه احمدینژاد، نامزد اکثریت اصولگرایان است، احزاب همین جریان وارد میدان شوند. احزابی که به نظر میرسد به 3 گروه عمده تقسیم شدهاند.
الف) حامیان احمدینژاد: از میان احزاب اصولگرای سنتی، حزب مؤتلفه به حمایت آشکار پرداخت و بنابر اعلام مسئولان ارشد حزب، همه امکانات مادی و معنوی خود را در سراسر کشور در اختیار ستادهای محمود احمدینژاد قرار داد. جبهه پیروان خط امام و رهبری متشکل از 14 حزب اصولگرا نیز اگر چه با اعلام دبیر کل کهنه کار آن - حبیب الله عسگراولادی - رئیس دولت نهم را مناسب تشخیص دادند اما فعالیت جدی از سوی آنها مشاهده نشد. احزاب و تشکلهای جوانتر نظیر جمعیت ایثارگران، رهپویان و البته رایحه خوش خدمت اما به طور تمام قد به تبلیغ احمدینژاد همت گماردند و پای ثابت موضعگیریهای تند و مناظره علیه رقبای کاندیدای محبوب خود بودند.
ب) گروههایی که سکوت را ترجیح دادهاند: تشکلهایی مانند جامعه روحانیت مبارز، اصولگرایان مستقل، جمعیت آبادگران جوان و جهادی، ائتلاف حزبالله و حزب توسعه و عدالت یا سکوت کرده یا به طور رسمی خواهان اجماع بر روی کاندیدای دیگری به جز محمود احمدینژاد شدند. آنها در 4 سال گذشته نیز مواضع مشابهی را اتخاذ کردهاند.
ج) برخی چهرههای شاخص اصولگرایان اگرچه در تشکلهای اصولگرا حضور داشتند اما با نامزدی احمدینژاد مخالف بودند و عملاً به رقیب او پیوستند. رضا تهرانی و عباس آخوندی در این زمرهاند.
سهم نمیخواهیم اما متأسفیم
حزب مؤتلفه و اعضای شورای مرکزی آن از جمله احزاب اصولگرا بودند که در دولت نهم به جز چند سمت پایین دستی، به طور کامل از دولت کنار گذاشته شدند و حتی تیم اقتصادی آنها، به منتقد رفتارهای دولت نیز بدل شد. معاون بینالملل این حزب همواره از محمود احمدینژاد و سیاستهای او دفاع کرده است.
حمیدرضا ترقی در گفتوگو با «خبر» در خصوص اجماع بسیاری از تحلیلگران بر این مسئله که در 4 سال آینده شرایط احزاب اصولگرا تفاوتی با دوره 4 ساله دولت نهم در ساختار اجرایی و بیرون آن ندارد توضیحاتی را ارائه کرد: «اصولاً جایگاه احزاب در دولت آینده، بیارتباط با جایگاه احزاب در کل ساختار قدرت نیست. باید توجه داشت به جز حزب جمهوری اسلامی که در ابتدای انقلاب تشکیل و به حزبی «دولتساز» بدل شد، حزب دیگری وجود نداشته که بتواند نقش دولتسازی ایفا کند. به همین دلیل نوعاً احزاب فاقد مانیفست و برنامه جامع برای اداره کشور هستند. از سوی دیگر همه ظرفیت اصولگرایان در احزاب متمرکز نیست و اگر دولت، محدود به استفاده از نیروهای حزبی شود، تحقق شایسته سالاری امکانپذیر نیست».
از ترقی سؤال شد که به صرف پذیرش مرزبندی اصلاحطلبان با دولت، آیا نادیده گرفتن برخی مدیران با تجربه اصولگرا و حتی میانه رو در 4 سال گذشته و 4 سال آینده و آسیبهایی که استفاده از افراد ناتوان و کم تجربه به همراه داشته به معنای تحقق شایستهسالاری است؟ و او پاسخ داد: متأسفانه این فرهنگ در 4 سال گذشته پررنگتر از قبل خود را نشان داد در حالی که یک ظرفیت حزبی برای هر مدیری میتواند کمککننده باشد و حزبی بودن یک نقطه منفی نیست».
وی درباره پیشبینی خود از شرایط احزاب اصولگرا در 4 سال آینده به ویژه به کارگیری در تشکیل دولت امیدواری چندانی ندارد: «هنوز امید نداریم که در دولت دهم از این ظرفیت استفاده مناسبی شود. معتقدم عدم استفاده از این ظرفیت در دولت نهم، هم ظلم در حق خود دولت بود و هم احزاب اصولگرا. دولت در این 4 سال میتواند با استفاده از همه ظرفیت احزاب، کارآمد باشد اما اختیار آن با دولت است. ما به دلیل اینکه به دنبال سهمخواهی نبودیم بدون چشمداشت، همه نیروهای خود برای حمایت از آقای احمدینژاد بسیج کردیم. نیروهای حزب مؤتلفه در همه عرصهها شناخته شده هستند اگر خواستند استفاده کنند اگر هم نخواستند توقعی نداریم اما بهتر است بدانند نیروهای احزاب، ظرفیتهای چند دهه مدیریت نظام هستند».
احمدینژاد از احزاب اصولگرا عبور کرده
در ماههای منتهی به انتخابات اما خبر جلسهای میان احمدینژاد و برخی اعضای ستادها و مشاوران اول او منتشر شد که رئیس دولت نهم در آن با اشاره به قطعی بودن انتخاب دوباره خود به عنوان عالیترین مسئول اجرایی، 4 سال اول را فرصت خوبی برای شناخت «برخی اصولگرایان کارشکن» دانسته و از مشخص بودن نوع تعامل خود با آنها در 4 سال آینده خبر داده بود؛ خبری که هیچ گاه تکذیب نشد. او یک بار نیز در یک سخنرانی از کوتاه شدن دست احزاب در دولت خود سخن گفته و آنها را به باج خواهی متهم کرده بود. سخنرانی که انتقادات تند اصولگرایان را در پی داشت و آنها به وی یادآوری کردند که با استفاده از ظرفیت برخی تشکلها و نهادها، ریاست دولت را به دست آورده است.
رئیس شورای راهبردی ائتلاف حزبالله نیز از دیدگاه خود به بررسی نحوه برخورد احتمالی احمدینژاد با احزاب اصولگرا پرداخت و این در حالی است که احزاب و تشکلهای همسو با حزبالله، در قبال حمایت از رئیس دولت نهم، سیاست سکوت را پیشه خود ساخته بودند. حسین کنعانی مقدم با اشاره به اینکه جریانهایی مانند جبهه خط امام و رهبری احتمالاً خواهند توانست به دلیل نوع تعامل با دولت بخشی از نیروهای خود را در دولت آینده سازماندهی کند به «خبر» میگوید: آقای احمدینژاد اعتقادی به کار حزبی ندارد و مدتهاست از احزاب اصولگرا عبور کرده است. معدود افراد دست دوم و سوم احزاب نیز در سمتهای پاییندستی به کار گرفته شدهاند. احزاب منتقد دولت و اصلاحطلبان نیز خط قرمز وی به شمار میروند و هیچ انتقادی از سوی احزاب تحمل نخواهد شد. در دولت نهم نیز به این پتانسیل بالا و توانمندی افراد حزبی در فراکسیونهای مجلس توجهی نشد.
دبیرکل حزب سبز ایران که در انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز ثبت نام کرد اما به جمع 4 کاندیدا راه نیافت. در ادامه با اشاره به اینکه رئیس دولت با کمتوجهی به احزاب به دنبال اثبات حزبی نبودن خود است درباره پیشبینی خود از شرایط احزاب در 4 سال آینده نیز نکاتی را بر شمرد: «براساس اصول روشن قانون اساسی که جمهوریت و اسلامیت نظام را مورد تأکید قرار میدهد، تحزب و نهادهای مدنی یکی از پایههای جمهوریت است. با این حال به نظر میرسد در 4 سال آینده هم اگر دولت بتواند به فعالیت خود ادامه دهد و مجلس هشتم درباره آن سیاست خاصی را اعمال نکند، شرایط به شکل 4 سال قبل ادامه یابد و تنها نزدیکان آقای احمدینژاد در دولت به کار گرفته شدند».
وی دیدگاه کلی خود درباره آینده احزاب و تشکلهای اصولگرا را نیز تشریح کرد: «احزاب اصولگرا چه آنها که در قبال رئیس دولت سکوت کردند و چه آنها که منتقد هستند جبهه ائتلافی جدیدی را خواهند گشود و در عین نظارت بر دولت و تداوم انتقادات از عملکردهای سؤال برانگیز که با انتصاب رحیم مشایی به معاون اولی آغاز شد به دنبال احیای دوباره جریان اصولگرایی خواهند بود. این احیا، احیای اصولگرایی است که آقای احمدینژاد نماینده آن نخواهند بود.»
در ماههای آینده با معرفی افرادی که بناست در جمع ادارهکنندگان کشور در 4 سال آینده حاضر باشند بهتر میتوان درخصوص گمانهزنیهای ناظران سیاسی قضاوت کرد.
نظر شما