یکی از دلایل اسطوره بودن سردار سلیمانی این است که همه را به موضعگیری واداشته است و افراد به واسطه او، آنچه که درون خود نهان داشتند را آشکار میکنند. سردار سلیمانی برای افرادی که ضد استکبار و نفوذ آمریکا هستند و غلبه کشورهای دیگر را بر منطقه نمیپذیرند، اسطوره مثبت و برای افرادی که شیفته غرب هستند و سبک زندگی غربی دارند اسطوره منفی است. در واقع قاسم سلیمانی بُرش میزند و آدمها را حتی برای خودشان عیان میکند. او آینهای شده است که افراد، باطن خود را در آن میبینند و مجبورند در مقابل آن موضعگیری کنند، بنابراین اسطورهها موجب میشوند ما خودمان و موضعگیریهایمان را بشناسیم و موجب آشکار شدن ضمیر ناخودآگاه ما در برابر اسطورهها میشود.
قاسم سلیمانی شاخصی برای خودشناسی است تا با خودمان بیپرده مواجه شویم. گاهی انسان تا مقابل اسطوره قرار نگیرد نمیتواند خودش را بشناسد. من افرادی را میشناسم که پیش از این انتقادهای بنیادین بسیاری به وضع داشتند و انتظار نمیرفت در برابر چنین اتفاقی موضعگیری مناسبی داشته باشند، اما سردار سلیمانی موجب شد نهان پاک این افراد متبلور شود و آنها خود را به یکباره بازسازی کنند و به عبارتی خودشان را قاسم سلیمانی دیگری بدانند. چرا باید یک جوان بیکار که درگیر مسائل اقتصادی است، خودش را یک قاسم سلیمانی بداند؟ زیرا این افراد احساسشان را علیه ظلم ابراز میکنند. به همین دلیل امیدوارم مسئولان ما از این هدیه یعنی خون سردار سلیمانی که گفتمان جدیدی را راه انداخته است، به خوبی استفاده و مثل او مردمی رفتار کنند.
شنیدهام وقتی سردار سلیمانی وارد مجلسی میشد، برایش فرق نمیکرد کجا بنشیند، با همه دست میداد و روبوسی میکرد و به دلیل مردمداری و رفتار خاکیاش در دل مردم جا داشت. اسطوره، کسی است که میتواند در قلبها نفوذ کند، نه در بخشنامهها و سردار سلیمانی به همین دلیل مورد توجه بود.
سردار سلیمانی از این نظر با دیگر اسطورهها متفاوت است که یک اسطوره فراجناحی در ایران بود. مورد توجه همه جناحها بود و با همه ارتباط داشت. از طرفی سردار سلیمانی خودش را وارد جبهههای کوچک نمیکرد و مرد جبهههای بزرگ بود که از چپ و راست، سنتی و مدرن، حتی شیعه و سنی گذر کرده بود. به عبارتی تبلور یک انسان آزاده در مقابل استکبار جهانی بود. ارتباط او با همه خوب بود و مرزهای گستردهای داشت. برای او یک مرز بزرگ میان استکبار و استضعاف وجود داشت که آن را در عمل هم نشان داد.
اسطورهها الگوهای روایتدار هستند، زندگی و فعالیتهای برخی الگوها، روایتهای ویژه و منحصر به فردی است و همین موضوع موجب میشود بسیاری آرزو کنند به جای آن فرد باشند و به همین دلیل آن فرد به یک اسطوره تبدیل میشود. زایش اسطوره در دوران معاصر کم شده است، زیرا سرعت حوادث زیاد است، اما هنوز هم امکان اسطوره سازی وجود دارد و امثال سردار سلیمانی نشان دادند که جامعه ما هنوز عقیم نشده است، زاینده است و میتواند اسطوره بسازد.
سردار سلیمانی از نادر اسطورههایی است که تا این اندازه فراگیر شده است.جامعهای که نتواند اسطوره خلق کند، افسرده و مرده است. حضور و ظهور اسطوره نشاندهنده پویایی یک جامعه است و این کاری بود که اسطورهای به نام قاسم سلیمانی توانست به ما و جهان یادآوری کند. اسطورههایی مثل سردار سلیمانی و شهید همت نشاندهنده این هستند که زندگی انسانهای امروز خالی از قهرمان یا اسطوره نیست، اما سردار سلیمانی به دلیل فعالیتهای گستردهتر و امکان ایجاد رویدادها در تاریخ و در بین نظامیها یگانه بود و یگانه خواهد ماند.
او در قامت جهانیان بود و به همین دلیل استکبار جهانی مجبور است این چهره را به زعم خودش حذف کند در حالی که اسطورهها حذفشدنی نیستند، بلکه در جامعه حل و تکثیر میشوند. اسطورهها متولد، تضعیف، شکسته و تقویت میشوند و حتی میتوانند بمیرند، اما میتوانند دوباره احیا و تکثیر هم شوند. اسطورهای مثل سردار سلیمانی که خلاف خواستههای جهانی و منطقهای ایستاده بود، برای برخی افراد جنبه منفی داشت؛ به همین دلیل هم این افراد برای اسطوره شکنی تلاش میکنند؛ اما در عین حال میتوان اسطورهداری و اسطوره پردازی کرد. سردار سلیمانی ویژگیهای کامل یک اسطوره بزرگ را دارد و بعد از آن در دست مردم، رسانهها و هنرمندان است که با این ویژگیهای کامل بتوانند اسطوره کامل را شکل دهند. حتی محمود دولتآبادی هم پیام تسلیت خوبی برای سردار سلیمانی نوشت و این امر نشان میدهد که این نویسنده مطرح در بزنگاه تاریخی تا چه اندازه احساس مسئولیت و تعهد کرده است و به دور از همه دسته بندیهای داخلی، فهم هنرمندانه اصیل خود را داشته است. واکنش هنرمندان دیگر بعد از این اتفاق نشاندهنده این است که خون سردار سلیمانی گفتمان تازهای را شکل میدهد و باید از این موضوع صیانت کرد. من از مردم و هنرمندان نگرانی ندارم بلکه از برخی مسئولان نگران هستم که نتوانند از گفتمانی که شکل گرفته است، صیانت و آن را تکثیر و جاری کنند.
باید قدر مردم که ذخیرههای بشری و الهی هستند و امثال قاسم سلیمانیها از بین آنان شکل گرفته است را دانست. اگر مسئولان ما حصارها را بشکنند، فاصلهها را کم کنند، با این مردم یکی شوند و از این گفتمان تازه صیانت کنند، بعد از قاسم سلیمانی وارد دوره تازهای خواهیم شد زیرا ریخته شدن خون این شهید رویداد بزرگی است که میتواند تاریخ را به پیش و بعد از خود تقسیم کند، به شرط آنکه بتوانیم این موضوع را بفهمیم و با فعالیتهای نابجا موجب تضعیف خون سردار نشویم.
هیچ شکی نیست که از دست دادن سردار سلیمانی غیرقابل جبران خواهد بود؛ اما سردار در مقطع بسیار حساسی در منطقه، ایران، جهان اسلام و جهان معاصر شهید شد که همین امر تاثیرگذاری این شهادت را بیشتر میکند؛ بنابراین نمیتوانیم به طور قطع بگوییم زندگی پر برکت سردار سلیمانی تاثیرگذارتر بوده است یا شهادتش. از این به بعد رسالت این اتفاق در دست ماست که با شهادت او بتوانیم گفتمان تازهای ایجاد کنیم تا مثل سیلی بنیان برافکن استکبار جهانی را از منطقه ما خارج کند، اما اگر توانایی برخورد درست را با آن نداشته باشیم، احتمال دارد تاثیرگذاری این امر تحتالشعاع قرار بگیرد. شهید سلیمانی کار خودش را به نحو احسن انجام داد و کنش او کامل بود، از این به بعد دست مسئولان و مردم است که بتوانند از اهداف این شهید صیانت کنند و او را بسیار بزرگتر از زمانی که زنده بود، بدانند. ما باید نسبت به مسئولیت خود آگاهی کامل پیدا کنیم، زیرا فعالیتهای سردار سلیمانی از این به بعد به دست ما و جوانان سپرده شده است.
نباید افرادی را هم که نظرات دیگری درباره سردار سلیمانی دارند، تخریب و محکوم کنیم، اما این موضوع نشان میدهد این دسته از افراد قاسم سلیمانی را نشناختهاند. آنها وضع موجود را نشناختهاند. برخی از این افراد زخم خورده آسیبهای اجتماعی و برخی دیگر زخم خورده رانتها و اختلاسها هستند، در حالی که باید این موارد را از هم تفکیک کنیم. همه ما در برخی موارد ضربههایی خوردیم که باید اصلاح و ترمیم شوند، باید از ملت دلجویی و به آنها خدمت کنیم، اما اینکه امروز یکی از اعضای خانواده ایران ناجوانمردانه توسط یک قدرت قُلدر که نمیدانیم در منطقه چه کار دارد، شهید شده است، مسأله دیگری است؛ بنابراین نباید به نظرات افراد بیاحترامی کرد اما فکر میکنم برخی دچار خلط مباحث شدهاند. مسأله قاسم سلیمانی از مسائل دیگر جداست. مسأله قاسم سلیمانی را باید از مسائل اجتماعی و اختلاسها جدا کرد. سردار سلیمانی را باید آن طور که هست ناب و خالص بشناسیم و به آن توجه کنیم. اینکه آمریکا با ناجوانمردی و با خواری و حقارت این اسطوره بزرگ را هدف قرار میدهد، نشاندهنده بزرگی بیش از حد سردار سلیمانی است.
به عقیده من بزرگترین مراسم تشییع پیکر یک نظامی در تمام تاریخ ایران برای سردار قاسم سلیمانی برگزار شد و بسیاری از جمله غربیها متوجه میشوند که باید این سردار را از نو بشناسند، چون ترامپ غربیها را درباره قاسم سلیمانی فریب داد. ترامپ فرد آلودهای است که برای بهدست آوردن پست ریاست جمهوری حاضر است دروغ بگوید و مردم را فریب دهد و حاضر است انسانهای بسیاری را قربانی کند. مردم ما بسیار بزرگ هستند و منتظر یک آدم بزرگ بودند تا خودشان را در آینه آن آدم بزرگ باز ببینند و سردار سلیمانی توانست شخصیتی باشد که شایستگی مردم بزرگ را داشته باشد و این مردم خودشان را به یکباره در سردار سلیمانی متجلی دیدند؛ به همین دلیل افرادی که جنبه مثبتی برای سردار سلیمانی قائل هستند، تمامی صفتهای خوب مثل قدیس، اسطوره و کاریزما را در وجود او میبینند، زیرا هرچه بررسی میکنند متوجه میشوند او نه اختلاس کرد و نه سوء مدیریت داشت. توانمند، خالص و صادق بود و همه منتظر بودند چنین ویژگیهایی ظهور و همه ما را به هم متصل کند.
23302
نظر شما