«حوالی اتوبان» نخستین فیلم بلند سینمایی سیاوش اسعدی بازخوانی یک مثلث عشقی در روایتی غیر کلاسیک است. روایت زنی که با حذف دو ضلع دیگر مثلث محوریت پیدا میکند.
فیلمنامه نوشته سعید نعمتالله است که مجموعههای پرمخاطبی چون «رستگاران»، «زیر هشت»، «جراحت» و فیلم سینمایی به نمایش درنیامده «طاووسهای بیپر» را در کارنامه دارد. از ویژگیهای مهم این نویسنده تمرکز بر وجوه اجتماعی شخصیتها و دیالوگهای نغزگون است که البته بر سر رویکرد او به این وجه اختلاف نظر وجود دارد.
کنار هم قرار گرفتن اسعدی که فیلمسازی جوان و خوشقریحه در سینماست و نعمتالله که صاحبتجربه در تلویزیون و تازهوارد در سینماست، شرایطی فراهم کرده تا ویژگیهای بالقوه هر یک به فعلیت مناسبی برسد و «حوالی اتوبان» فیلمی خوشساخت با حال و هوا و رویکردی نسبتاً تازه بنماید.
فیلم داستان زوجی به ظاهر خوشبخت به نام سیما و پاشا است که با ورود یکی از دوستان قدیمی سیما، رابطهشان دچار چالش میشود. زنی به نام پردیس که گذشته پنهان سیما را به یادش میآورد و بدون آنکه بخواهد او را تهدید کند ناخواسته مسبب شروع یک بازی خطرناک میشود.
در واقع تم گذشته پنهان که به گونهای در شخصیتپردازی هر سه کاراکتر وارد شده با شدت و ضعف زندگی زمان حال پاشا و پردیس و بیش از همه سیما را تحت تأثیر قرار میدهد. علاوه بر این میتوان دوری از خانواده به عنوان کانون آرامش و امنیت را آسیبپذیری مشترک این سه کاراکتر در نظر گرفت که هر یک به نوعی دچارش هستند و باز هم سیما از این وجه محوریت پیدا میکند.
از همین روست که با توجه به اینکه قصه به گونهای کلاسیک با دور هم جمع شدن اضلاع این مثلث کلیشهای آغاز میشود، اما در ادامه به تدریج دو شخصیت دیگر یعنی پاشا و پردیس را حذف میکند، بدون آنکه تا پایان به آنها رجعتی داشته باشد. البته تأثیر حضور هر یک در زندگی و شرایط جدیدی که سیما دچارش شده، به گونهای نامحسوس حس میشود.
به این ترتیب طراحیها به گونهای انجام شده تا سیما به عنوان شخصیت محوری و کاراکتری که مولفههای مشترک دو کاراکتر دیگر را به شکلی پررنگتر داراست، وارد آزمون بزرگ زندگی خود شود.
او که یک روز برای فرار از فقر و نکبت از خانه، پدر معتاد، مادر بیمار و خواهرش فرار کرده تا بتواند خود را بالا بکشد و زندگی جدیدی را تجربه کند، هرچند به شکلی رویایی توانسته از جایگاه یک دختر فراری و زن خیابانی به همسری جوانی از طبقه مرفه برسد، اما در مواجهه با گذشتهاش از سوی همین شوهر و طبقه پس زده میشود تا بفهمد تنها جایگاهش در کانون خانواده و در کنار همان مادر بیمار و خواهر پیژامهپوش است.
از این وجه میتوان فیلم را واجد یک حرف محوری دانست که با بردن به زیرلایههای درام عمق پیدا کرده، اما همچنان انسان بحرانزده امروز را به بازگشت به اصل و ریشههای خود فرا میخواند.
از وجه شخصیتپردازی هرچند کاراکتر سیما محوریت دارد و اوج و فرود رفتار و کنش و واکنشهایش تابع منحنی خاص است، شخصیت پردیس هم به گونهای پرداخت شده که به خوبی میتواند از قالب کلیشهای زن خیابانی فاصله گرفته و نقاط تأثیرگذاری در ذهن مخاطب باقی بگذارد.
زنی که از نگاه شدن به جنسیتش خسته شده و میخواهد جنس جدیدی از رابطه با مردان را تجربه کند. زنی که حرفهایی برای گفتن دارد که هیچکس شنونده آن نبوده، زنی که آرامش را در کانون یک خانواده جستجو میکند درحالیکه خودش خانواده و دخترش را ترک کرده و فقط گاهگاهی وجه مادرانه خود را از کیسه مارگیریاش بیرون میآورد تا یادش بیاید از چه چیز محروم است. این تاوانی است که پردیس بابت ترک خانه و خانواده داده که بخشی از آن میتواند اجتنابناپذیر باشد.
54
نظر شما