۰ نفر
۲۱ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۷:۴۲

مرد جوان که با همسرش در آسمان آشنا شده بود، پس از صدور حکم طلاق مجبور است همسرش را به 120 سفر خارجی بفرستد.

روزنامه ایران در این باره نوشت:
زوج جوانی مقابل قاضی عموزادی - رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده - نشستند و منتظر رسیدگی به پرونده بودند که قاضی سر از اوراق پرونده برداشت و به مرد جوان گفت: پرونده را مطالعه کردم. همسرتان مهریه‌اش را به اجرا گذاشته و این جلسه به درخواست او و برای شنیدن حرف‌های شما برگزار شده است، اگر توضیحی دارید، بفرمایید.

مرد جوان هم گفت: «آقای قاضی! من میهماندار هواپیما هستم و حدود یک سال قبل با همسرم «تینا» در یک سفر خارجی آشنا شده و پس از چند جلسه گفت‌و‌گو با هم برای ازدواج به توافق رسیدیم. پس از مدت کوتاهی موضوع را با خانواده‌هایمان در میان گذاشتیم. همه چیز به خوبی پیش رفته بود که هنگام عقد پیشنهاد مهریه عجیب از سوی «تینا» تعجب خانواده‌هایمان را برانگیخت، چرا که همسرم درخواست داشت به جای سکه طلا، سفر به 120 کشور خارجی را به عنوان مهریه‌اش انتخاب کنیم، چرا که به شدت عاشق سفر خارج و گشت و گذار بود. با شنیدن این پیشنهاد از آنجا که همسرم را عاشق سفر و علاقه‌مند به شغلم دیدم، خوشحال بودم، اما از سوی دیگر وقتی به هزینه سنگین مهریه فکر کردم، تنم به لرزه افتاد. با این حال به دلیل اینکه خوشحالی تینا برایم بیشتر اهمیت داشت، بر‌خلاف میل خانواده‌ام خواسته همسرم را پذیرفته و او را با همان مهریه دلخواهش به عقد دائم خود درآوردم. چند ماهی از شروع زندگی مشترکمان گذشته بود که همسرم از من خواست تا در سفرهایم او را نیز همراه خود ببرم، اما هرچه گفتم این درخواست امکانپذیر نیست، قبول نمی‌کرد. امکان پرداخت هزینه سفرش از سوی خودم نیز وجود نداشت. به خاطر این مسئله کم‌کم اختلاف‌های ما شروع شد. از سوی دیگر او که گرفتار شک و بدبینی است، علت مخالفتم را حضور زن دیگری در زندگی‌ام می‌دانست و...

با این حال هرچه سعی کردم تا او را متقاعد کنم، بی‌فایده بود. از سوی دیگر وقتی لابه‌لای حرف‌ها و جر‌و‌بحث‌هایمان از همسرم شنیدم که به خاطر علاقه‌اش به سفر با من ازدواج کرده، به شدت عصبانی و خشمگین شدم. بعد هم همسرم به حالت قهر راهی خانه پدرش شد. من هم همان شب راهی سفر کاری شدم. طی دو روز ترجیح دادم با تینا تماس نگیرم تا هر دو کمی آرام‌تر بشویم و ماجراهای آن روز را فراموش کنیم. اما وقتی به خانه برگشتم، در کمال ناباوری متوجه شدم همسرم در غیاب من تمام وسایلش را به خانه پدرش انتقال داده و مهریه‌اش را به اجرا گذاشته است. من که به شدت از او ناراحت شده بودم، تصمیم گرفتم طلاقش دهم!

زن جوان که تا آن لحظه سکوت کرده بود، با قطع حرف‌های همسرش گفت: «زمانی که با - مسعود - آشنا شدم، به خاطر هیجان شغلش به او وابسته‌تر شدم، زیرا به سفر علاقه شدیدی داشتم و تصور می‌کردم که از این به بعد می‌توانم در کنار همسرم همه دنیا را ببینم، اما افسوس که سخت در اشتباه بودم. بنابراین حالا که نمی‌توانم او را راضی کنم تا همراهش باشم، مهریه‌ام را به اجرا گذاشتم تا بلکه از این طریق بتوانم به خواسته‌ام برسم و کشورهای مورد علاقه‌ام را ببینم. اگر هم مسعود مهریه‌ام را بپردازد، حاضرم از او جدا شوم.

قاضی عموزادی پس از شنیدن اظهارات زوج جوان وقتی آنها را در تصمیم‌شان مصمم دید، حکم پرداخت مهریه را صادر کرد. مرد جوان هم محکوم شد سالی یک بلیت سفر به خارج از کشور به عنوان مهریه همسر سابقش تهیه و پرداخت نماید.
56181

کد خبر 136521

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 10
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • جمشید US ۰۸:۳۸ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۱
    0 0
    زن جوان:تصور می‌کردم که از این به بعد می‌توانم در کنار همسرم همه دنیا را ببینم، اما افسوس که سخت در اشتباه بودم. عجب زن احمقی
  • بدون نام IR ۰۹:۵۳ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۱
    0 0
    بليت افقانستان بگير
  • حسین IR ۱۰:۰۱ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۱
    0 0
    اگه فقط گفتن و نوشتن سفر خوب میشه وسیلهانتخاب سفر با مرد باشه مانند الغ قاط اسب دوچرخه و...
  • میلاد IR ۱۰:۲۷ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۱
    0 0
    این طوری که باید 120 ساله دیگه زنده بموونه که مهرشو بگیره. من اگه جای شوهره بودم اول میفرستادمش کشورای جهانه سوم مثله سومالی افغانستان پاکستان لیبی ...
  • معصومه IR ۱۰:۲۸ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۱
    0 0
    این زن باید با خلبان هواپیما ازدواج می کرد چون حداقل آنها وضعیت مالی بهتری دارند نه مهماندر هواهیما که در سفرهایی که انجام می دهند در مقصد حتی نمی توانند از هواپیما پیاده شوند . به نظرم زیادی خیال پردازه و از شغل مهمانداری اطلاعاتی نداشته .
  • رفاه IR ۱۰:۵۵ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۱
    0 0
    بيا پيش من بهت ميگم. اول سفر افغانستان با الاغ، سال دوم عراق با شتر، سال سوم مغولستان با گاري، سال پنجم قرقيزستان با پيكان، سال ششم هم اگر سر عقل نيوم با پرايد بفرستش قطب شمال ديگه بعيده تا آخر سال برگرده.
  • بدون نام IR ۱۴:۵۲ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۱
    0 0
    جسارتا مثل خیلی زنهای دیگه
  • majid IR ۲۱:۱۷ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۱
    2 0
    خدا این بانوان محترمه رو نصیب گرگ بیابون هم نکنه.
  • رضا IR ۰۵:۳۰ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۲
    0 0
    مردم چه بیکارند
  • بدون نام IR ۰۷:۵۲ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۳
    0 0
    اگه من بجای شوهرش بودم،می فرستادمش برره.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین