ما به دو شکل میتوانیم از طریق مدیوم سینما در مخاطب ایجاد دلهره کنیم. نوع اول ایجاد ترس با استفاده از جهل مخاطب است. نشان دادن ناشناختهها، بیگانهها و کلاً موجوداتی که ما از آنها هیچ شناختی نداریم و برایمان ملموس نیستند نوعی از ترساندن است. درست مانند اینکه شما را در اتاقی تاریک که صداهای ناآشنا در آن شنیده میشود محبوس کنند و این محیط ناآشنا موجب ترس شما شود. به نظر شخص من این نوع نازلی از سینمای وحشت است. من ترساندن از طریق آگاهی دادن را انتخاب میکنم. به طور مثال در داستانی به اشاعه یک ویروس خطرناک اشاره میشود. این داستان نوعی از ترس را در مخاطب فیلم ایجاد میکند که مبتنی بر آگاهی است. زمانی ممکن است به شما خبر بدهند که یک بیماری خطرناک تا پشت در خانهتان آمده است.
در آن لحظه شما از حقیقتی آگاه شدهاید که به شما وحشتی را القا میکند. این یعنی ترس از روی آگاهی. زمانی هم هست که شما را به یک اتاق تاریک میبرند و شما با شنیدن صداهای عجیب و غریب دچار وحشت میشوید. این هم یک نوع ترساندن است، اما ترساندن به کمک جهل. به نظر من در سینما هم این اتفاق میافتد. در اکثر فیلمها با غافلگیری تماشاگر قصد دارند او را بترسانند. اگر به من پیشنهاد ساخت فیلم ترسناک بشود دوست دارم فیلمی بسازم که ترس آن نه بر اساس غفلت که بر اساس آگاهی و دانایی دادن باشد.
این نوع سینما مورد علاقه من است. من ترسیدن بر اساس آگاهی و دانایی را یک ترس ناب میدانم. جای این نوع فیلمها در سینمای ما واقعاً خالی است. من سؤال میکنم؛ چه اشکالی دارد ما فیلمهایی بسازیم که علاوه بر دلهرهآور بودن دارای مضامین فلسفی اجتماعی روانشناختی باشند. این خیلی بهتر است تا اینکه ما بخواهیم مانند نمونههای غربی هالووینی کار کنیم و ترس را با انتشار جهل منتقل کنیم.
البته به نظر من فیلم ترسناک ساختن بر اساس مدلهای آمریکایی و اروپایی آنچنان با روحیات ما ایرانیها سازگاری ندارد. توجه داشته باشید هنوز حضور اسلحه و تیراندازی در فیلمهای ایرانی آنچنان ملموس نشده است. حتی وقتی حضور اسلحه در صحنهای کاملاً توجیه دارد باز هم نامانوس است.
در جامعه ایرانی هنوز صدای شلیک یک گلوله هراسآور است و این هراس به دلیل همان نامانوسی است. وقتی عاملی نامانوس شد حضورش موجب تصنع و ساختگی بودن میشود. و یک موضوع دیگر؛ ما در داستانهای عامیانه خودمان المانهای وحشتزای زیادی داریم. در فیلمهای غربی شیطان و ارواح خبیث عاملی برای ترساندن هستند در فرهنگ عامیانه ما عواملی چون آل، جن و بختک. اما جالب اینجاست که از همین المانهای ایرانی هم در داستانهای عامیانه ما آنچنان استفادهای نشده است و پدربزرگها و مادربزرگهای داستانگوی ما هم همیشه ترجیح میدادند داستانهای اخلاقی و عاشقانه برای نوههای خود تعریف کنند تا داستانهای ترسناک.
داستانهای ترسناک عامیانه ما وقتی که رواج داشت، ذائقه ایرانی و ناخودآگاه ایرانی به سمتش نرفت و برایش قصه نساخت. این ناخوداگاه به ما هم تسری یافته و ماهم به نوعی این نوع داستانها را پس میزنیم. در واقع آن چیزی که ذائقه ناخودآگاه ایرانی را تشکیل داده داستانهای اخلاقی و پندآموز است، نه داستانهای ترسناک.
محمدهادی کریمی
کد خبر 13742
نظر شما