مذاكرات غيرمستقيم ايران و آمریکا

حسین کلانی بازیکن اسبق تیم ملی: روز بازی با اسرائیل، یک تحول در فوتبال کشور ایجاد شد. چون آن موقع تلویزیون در ایران فراگیر نشده بود. رادیو هم مسابقه‌های فوتبال را گزارش نمی‌کرد. تنها یک مجله ورزشی داشتیم. همان موقع فوتبال به عنوان ورزش اول کشور مطرح شد.

میثم بهرامی / سوم بهمن 1323 در تهران، چهارراه سیدعلی به دنیا آمدم. فوتبالم را از 10 سالگی در مدرسه جهان تربیت زیر نظر مرحوم آزاد که از بازیکنان تیم شاهین بود، در تیم خردسالان شاهین شروع کردم. در اواخر 12 سالگی به تیم فولاد شاهین رفتم و زیر نظر مهندس پزشکی تمرین کردم. مدتی بعد همراه خانواده‌ام به شمیران نقل مکان کردم و به دلیل دوری فاصله، یکی دو سالی در تیم‌های محلی شمیران بازی می‌کردم تا بعد به تیم محلی که به تیم «کوچه صالح» معروف بود رفتم. این تیم وابسته به تیم تاج شد و نامش را گذاشتند مشعل تاج. همان موقع من و یکی از دوستانم انتخاب شدیم که برای تیم دوم تاج بازی کنیم. دو جلسه بازی کردم که بعد طبق دستور مرحوم دکتر اکرامی به شاهین برگشتم و دو سه سالی در کنار این تیم تمرین می‌کردم تا سرانجام در تیم بزرگسالان شاهین پذیرفته شدم. بازی‌ام در شاهین را ادامه دادم تا این‌که در سال 1346 باشگاه شاهین منحل شد و همگی به باشگاه پرسپولیس رفتیم و پرسپولیس باشگاه ما شد. بعد از 6-7 ماه به علت اختلاف‌های مدیریتی باشگاه پرسپولیس و مدیریت وقت ما، همگی به تیم پیکان رفتیم. حدود یک سال در این تیم بودیم و باز دوباره به پرسپولیس برگشتیم و آن را با یک برنامه دقیق ساختیم.

در سال 53 چند نفر از ما مثل من و آقایان جعفر کاشانی، همایون بهزادی، محراب شاهرخی و ایرج سلیمانی، اجازه پیدا کردیم به شاهین که دوباره شروع به کار کرده بود برگردیم. البته من آن موقع دیگر بازی نمی‌کردم. فقط دو بازی برای شاهین انجام دادم. بعد هم در کنار باشگاه بودم اما برای آن بازی نمی‌کردم. بعد از انقلاب هم چند وقت در هیات مدیره باشگاه پرسپولیس بودم. بعد از جنگ تحمیلی هم به آمریکا رفتم. من رشته معماری خوانده بودم و کارم طراحی ساختمان بود. وقتی هم که به خارج از کشور رفتم همین کار را انجام می‌دادم. البته مقداری طول کشید که توانستم شرکتی درست کنم و کارهای مرتبط به رشته‌ام را انجام بدهم. بعد هم مقداری در خارج از ایران درس خواندم. بچه‌هایم بزرگ شدند و بزرگ شدن آن‌ها، دستم را باز کرد. میزان مسئولیتم هم کمتر شد و بعد دیدم نمی‌توانم بیشتر از این از ایران دور بمانم. احساس می‌کردم همه چیزم در ایران است و برای همین به ایران برگشتم. قبل از رفتنم، آخرین کاری که در ایران انجام دادم، احداث جاده بندر کنگان به بندر بوشهر بود که البته در نهایت به مشکلاتی برخورد کرد.

زمانی که من جوان بودم بازی‌های تیم ملی در قالب تیم تهران بود. تیم تهران تقریبا همان تیم ملی بود. تیم‌های تهرانی معمولا بهترین بازیکنان را حتی از شهرستان‌ها می‌گرفتند. شاهین، تاج، راه‌آهن، بانک ملی، شاهین، دارایی، عقاب، شعاع، شهربانی و پاس، تیم‌های مطرح آن زمان بودند. بهترین بازیکنان شهرستانی دوست داشتند در این تیم‌ها بازی کنند. نهایتا وقتی قرار می‌شد تیم ملی را انتخاب کنند، همین بازیکنان شاخص تیم‌های تهرانی را انتخاب می‌کردند. حدودا سال 1342 بود که برای تیم ملی انتخاب می‌شدم اما بین 50 نفر بودم. بعد رفتم بین 40 نفر و بعد هم بین 35 نفر. سرانجام در سال 45 برای اولین بار برای تیم تهران و سپس برای تیم ملی برای حضور در جام عمران منطقه‌ای انتخاب شدم. سال 47 هم تقریبا بازیکن ثابت تیم ملی بودم که در جام ملت‌های آسیا شرکت کردیم و قهرمان شدیم.

آن بازی معروف با اسرائیل هم در همان زمان بود. در مورد بازی با اسرائیل، آدم نباید از خودش صحبت کند. این مسابقه جنبه ملی مذهبی داشت و به همین دلیل فضای خاصی را ایجاد کرده بود. شرایط بازی هم طوری بود که مسابقه را حساس کرده بود. ما حتی اگر مساوی هم می‌کردیم، قهرمان جام ملت‌ها می‌شدیم. اما چون مسابقه در کشور خودمان برگزار می‌شد، خیلی دوست داشتیم برنده شویم. بازی با مسائل مختلفی مثل تماشاگران، بلیت‌فروشی، تبلیغات و ... شروع شد. هیجان خاصی داشت و متاسفانه یک گل خوردیم. وقتی این گل را خوردیم هم مردم ناراحت شده بودند، هم خودمان. شرایط بازی خیلی سخت شد. بچه‌هایی که داخل زمین بودند و حتی بچه‌هایی که روی نیمکت نشسته بودند، تصمیم گرفتند از جان مایه بگذارند. خوشبختانه توانستیم دو بر یک این تیم را شکست بدهیم. آن روز یک تحول در فوتبال کشور ایجاد شد. چون آن موقع تلویزیون در ایران فراگیر نشده بود. رادیو هم مسابقه‌های فوتبال را گزارش نمی‌کرد. تنها یک مجله ورزشی هم داشتیم. اما این پیروزی که کسب شد، تحول اساسی در فوتبال ایران به وجود آمد. همان موقع فوتبال به عنوان ورزش اول کشور مطرح شد.

چهار سال بعد دوباره در جام ملت‌های آسیا در بانکوک شرکت کردیم که آنجا هم قهرمان جام ملت‌ها شدیم. تیم را برای جام جهانی بعدی و همچنین برای المپیک 1972 مونیخ آماده کردیم. البته من آن موقع به دلایلی از تیم ملی خداحافظی کرده بودم و به ایران نیامدم. بعد از این‌که کره شمالی را در اسلام‌آباد شکست دادیم، به برزیل رفتیم و در راه برگشت به ایران، هنگامی که به اروپا رسیده بودیم من از تیم ملی جدا شدم و به ایران نیامدم. قرار بود پس از بازگشت از برزیل به المپیک مونیخ برویم اما من دیگر نمی‌خواستم در تیم ملی حضور داشته باشم. آن موقع امریه‌هایی صادر می‌شد که «علاقه‌مند هستند شما در بازی شرکت کنید». من هم گرچه دوست ندارم در مورد این موضوع صحبت کنم اما به همین دلیل دوباره در سال 53 یا 54 بود که مجبور شدم دعوت تیم ملی را قبول کنم. یک بازی هم انجام دادم اما باز از تیم ملی رفتم و این دفعه دیگر به کل فوتبال را کنار گذاشتم.

دبیرستان که بودم، ورزش را دوست داشتم. مرحوم پدرم و دایی‌ام، و تقریبا تمام کسانی که کنارم بودم، تشویقم می‌کردند فوتبال بازی کنم. البته مشروط به این‌که درسم را هم بخوانم. در درجه اول درسم بود و بعد ورزش. بعد آلوده محبت شدم. زمان ما، چیزی که به دست می‌آوردیم عشق و محبت مردم بود و این محبت طوری آدم را پابند می‌کرد که همه چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. ولی خوشبختانه من در کنار فوتبال درسم را هم خواندم. بعد که فوتبالم تمام شد دیدم بهتر است ورزش را کنار بگذارم. از آنجا که به رشته تحصیلی‌ام علاقه داشتم دیدم بهتر است به کلاس‌های مربی‌گری نروم. مدتی مشغول به کار شدم و کار، مسائل دیگر زندگی‌ام را تحت‌الشعاع قرار داد. بعد هم مسئولیت زندگی را داشتم و این مشغله‌ها به من اجازه نمی‌داد خودم را در ورزش غرق کنم. البته ورزش می‌کردم اما نه به این صورت که در مسائل ورزشی فعال باشم. وقتی هم که آدم در مسائل ورزشی فعال نباشد، مطالعه نمی‌کند و اطلاعاتش بالا نمی‌رود. کسی هم که در زمینه‌ای اطلاعات کافی نداشته باشد، دنبال آن نمی‌رود. به همین دلیل من آن موقع هم اعلام کردم که به علت دور بودن از ورزش و دنیای علمی ورزش، نمی‌توانم به خودم اجازه بدهم در مسائل علمی آن ورود کنم. به همین دلیل هیچ وقت به خودم اجازه ندادم وارد کاری مثل مربی‌گری در فوتبال بشوم و هیچ وقت این اجازه را به خودم نخواهم داد. البته الان خیلی از مسابقه‌های فوتبال را می‌بینم و با دوستان فوتبالی‌ام در مورد مسائل مختلف فوتبال صحبت می‌کنم. اما وقتی قرار باشد در مورد فوتبال صحبت کنم، بیشتر در مورد مسائل فرهنگی و اجتماعی آن صحبت می‌کنم نه مسائل فنی.

40

کد خبر 137871

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =